Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
master station
ایستگاه اصلی
Search result with all words
Take me to the main railway station!
مرا به ایستگاه اصلی راه آهن برسانید.
Other Matches
primary
وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
imethod
روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
relateral tell
مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
dial up
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
string
یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
aeronautical station
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
transponder
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
air station
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
all weather air station
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
sites
ایستگاه
site
ایستگاه
stations
ایستگاه
stationed
ایستگاه
sited
ایستگاه
station
ایستگاه
stand
ایستگاه
railway station
ایستگاه قطار
substation
خرده ایستگاه
substation
ایستگاه فرعی
station house
ایستگاه کلانتری
space platform
ایستگاه فضایی
slave station
ایستگاه فرعی
remote station
ایستگاه دوردست
relay station
ایستگاه واسطه
relay station
ایستگاه رله
client
ایستگاه پردازشگر
reading station
ایستگاه خواندن
power stations
ایستگاه مولدنیرو
power station
ایستگاه مولدنیرو
workstations
ایستگاه کاری
space stations
ایستگاه فضایی
clients
ایستگاه پردازشگر
weather stations
ایستگاه هواشناسی
weather station
ایستگاه هواشناسی
tracking stations
ایستگاه ردیابی
tracking station
ایستگاه ردیابی
wireless station
ایستگاه بی سیم
terminuses
ایستگاه نهایی
terminus
ایستگاه نهایی
upper terminal
ایستگاه کوهستانی
traverse station
ایستگاه پیمایش
tide station
ایستگاه جزر و مد
workstation
ایستگاه کاری
wayside
ایستگاه فرعی
control station
ایستگاه کنترل
enquiry station
ایستگاه پرس و جو
master station
شاه ایستگاه
bus stop
ایستگاه اتوبوس
bus stops
ایستگاه اتوبوس
exposure station
ایستگاه هوایی
forward station
ایستگاه جلو
fuelling station
ایستگاه سوختگیری
ground position
ایستگاه زمینی
height of site
ارتفاع ایستگاه
police station
ایستگاه پلیس
police stations
ایستگاه پلیس
stand
بساط ایستگاه
known datum point
ایستگاه معلوم
orienting station
ایستگاه توجیه
control cubicle
ایستگاه فرمان
space station
ایستگاه فضایی
station master
رئیس ایستگاه
stationmaster
رئیس ایستگاه
stationmasters
رئیس ایستگاه
air way station
ایستگاه کنترل
ambulance station
ایستگاه امبولانس
base end station
ایستگاه عقب
broadcast station
ایستگاه فرستنده
broadcasting station
ایستگاه رادیو
bus bay
ایستگاه اتوبوس
bus terminal
ایستگاه اتوبوس
cabstand
ایستگاه درشکه
climatological station
ایستگاه هواشناسی
coast station
ایستگاه ساحلی
loading station
ایستگاه بارگیری
Where is the station?
ایستگاه کجاست؟
stop
ایستگاه نقطه
stops
ایستگاه نقطه
stopped
ایستگاه نقطه
stopping
ایستگاه نقطه
REQUEST STOP
ایستگاه درخواستی
net control
ایستگاه کنترل شبکه
lay-by
جایگاه ایست ایستگاه
lay-bys
جایگاه ایست ایستگاه
lay by
جایگاه ایست ایستگاه
meteorological datum plane
ایستگاه مبنای هواسنجی
radio call sign
معرف ایستگاه رادیویی
station house
ایستگاه راه اهن
cleaning station
ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
stops
متوقف کردن ایستگاه
clearing station
ایستگاه تخلیه بیماران
broadcasting station
ایستگاه رادیویی فرستنده
fire stations
ایستگاه اتش نشانی
fire station
ایستگاه اتش نشانی
remote station
ایستگاه راه دور
remote station
ایستگاه دور دست
station
ایستگاه اتوبوس وغیره
alert station
ایستگاه اماده باش
alert station
ایستگاه اعلام خطر
astronomic station
ایستگاه دیدبانی نجومی
stations
ایستگاه اتوبوس وغیره
professional workstation
ایستگاه کار حرفهای
stop
متوقف کردن ایستگاه
pumping station
ایستگاه تلمبه زنی
pr etrol filling station
ایستگاه پمپ بنزین
railway station
ایستگاه راه اهن
rain gauge station
ایستگاه باران سنجی
rawinsonde
ایستگاه راوین سوند
base line end station
ایستگاه انتهایی خط مبنا
stopped
متوقف کردن ایستگاه
stopping
متوقف کردن ایستگاه
stationed
ایستگاه اتوبوس وغیره
triangulation station
ایستگاه مثلث بندی
courier transfer station
ایستگاه تعویض پیک
trig point
ایستگاه مثلث بندی
weather station
ایستگاه هوا شناسی
How many stops are there to ... ?
چند ایستگاه تا ... هست؟
firehouse
ایستگاه اتش نشانی
weather stations
ایستگاه هوا شناسی
Where is the bus stop?
ایستگاه اتوبوس کجاست؟
high power radio station
ایستگاه رادیویی بزرگ
way station
ایستگاه رله مخابراتی
exposure station
ایستگاه عکاسی هوایی
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
forward air control post
ایستگاه کنترل هوایی جلو
Where is the nearest underground station?
نزدیکترین ایستگاه مترو کجاست؟
platform
سکوی ایستگاه راه آهن
floating mark
نقاط ایستگاه برجسته بینی
track
[American E]
سکوی ایستگاه راه آهن
high frequency radio station
ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
How far is the bus stop ?
تا ایستگاه اتوبوس چقدرراه است ؟
We rushed ( hurried ) back to the train station.
با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
To the railway station
به طرف ایستگاه راه آهن
Where's the railway station?
ایستگاه راه آهن کجاست؟
service stations
ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
service station
ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
International Space Station
[ISS]
ایستگاه فضایی بین المللی
radio range station
ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
relays
ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
transit station
ایستگاه عبوری راه اهن
relayed
ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relayed
ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
relay
ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relay
ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
consolidating station
ایستگاه تکمیل کننده بار
central railway station
ایستگاه مرکزی راه اهن
station log
دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
client based application
برنامه کاربردی ایستگاه پردازشگر
relays
ایستگاه واسطه مخابراتی رله
serivce station
ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
Is the next station ... ?
آیا ایستگاه بعدی ... است؟
station bar
رستوران ایستگاه راه آهن
uplink
خط ارسال از ایستگاه زمینی به ماهواره
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
to pull out
از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
stuck beacon
ایستگاه مرتباگ فریمهای اخطار می فرستد
in the centre near the railway station
در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
depots
ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
secondary
وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
depot
ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
outstation
ایستگاه خارج از شهر ایستگاههای حومه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com