English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
reference station ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
Other Matches
control surface angle زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
base of origin پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
measuring technique متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری
fire support station نققه هدف اتش پشتیبانی دریایی ایستگاه اتش دریای
true origin نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
primary وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
imethod روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
relateral tell مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
dial up استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
string یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
aeronautical station ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
transponder تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
scalar توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
ppi gauge معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
all weather air station ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
midshipman افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
source code کد مبداء
origin مبداء
source مبداء
datum line خط مبداء
origins مبداء
zero مبداء
zeros مبداء
zeroes مبداء
running lights فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
kites کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
oceanography تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
kite کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
refrence axis محور مبداء
zero deflection سمت مبداء
source disk دیسک مبداء
base of origin مبداء اصلی
basic point نقطه مبداء
bench mark شاخص مبداء
jumping off place نقطه یا مبداء
departure station مبداء حرکت
country of origin کشور مبداء
source مایه مبداء
home address نشانی مبداء
certificate of origin گواهینامه مبداء
afterbrain مبداء نخاع
principle point مبداء اصلی
certificate of origin گواهی مبداء
domicile of origin اقامتگاه مبداء
source program برنامه مبداء
principal axis محور مبداء
prime meridian نصف النهار مبداء
extrinsic دارای مبداء خارجی
phase line خط مبداء حرکت جنگی
stadimeter مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea cucumber حلزون دریایی از جنس راب دریایی
prime meridian نصف النهار مبداء یا گرینویچ
backstretch خط سیرجهت مخالف مبداء مسابقه
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
tern پرستوک دریایی چلچله دریایی
marines تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
terns پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
marshalling yard محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
christian era مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
light lists کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
free on rail قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
rear commodore سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
demurrage بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
convoy commodore فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
degress of comparison سنجش
appraisals سنجش
appraisal سنجش
g سنجش
deliberations سنجش
ponders سنجش
pondering سنجش
assessments سنجش
assessment سنجش
poneration سنجش
ponderingly با سنجش
ponderation سنجش
scalar سنجش
measure سنجش
deliberation سنجش
pondered سنجش
ponder سنجش
scaling سنجش
measurement سنجش
assays سنجش
measurements سنجش
assay سنجش
measurment سنجش
evalution سنجش
evaluation سنجش
evaluations سنجش
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
crash locator beacon برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
measuring method اسلوب سنجش
ponderable قابل سنجش
ponderability سنجش پذیری
measuring position محل سنجش
pulmometry سنجش گنجایش شش
measuring thermocouple عنصرحرارتی سنجش
measuring transductor ترانسدوکتور سنجش
measuring period مدت سنجش
measuring period دوره سنجش
method of measurment روش سنجش
biometrics زیست سنجش
rating سنجش توان
ratings سنجش توان
measuring point نقطه سنجش
measuring range حیطه سنجش
measuring technique تکنیک سنجش
measurment سنجش اندازه
measuring rectifier یکسوکننده سنجش
measuring voltage فشار سنجش
measuring unit واحد سنجش
measuring unit عضو سنجش
accuracy to gage دقت سنجش
measuring technique روش سنجش
measuring system سیستم سنجش
measuring sensitivity حساسیت سنجش
measuring thermocouple ترموکوپل سنجش
measuring diaphragm ممبران سنجش
measuring relay رله سنجش
measuring range ناحیه ی سنجش
measuring switch کلید سنجش
metage حق سنجش قپانداری
measuring junction نقطه سنجش
assay ازمایش سنجش
delib erator سنجش کننده
voltage measuring سنجش فشارالکتریکی
sociometry سنجش افکاراجتماعی
incommensurable سنجش ناپذیر
volumetric analysis سنجش حجمی
measurable سنجش پذیر
datum line خط مبنای سنجش
meters وسیله سنجش
precision measurment سنجش دقیق
high accuracy measurement سنجش دقیق
graduated steel straight edge شینه سنجش
comparison تطبیق سنجش
assays ازمایش سنجش
comparisons تطبیق سنجش
emergency measure سنجش اضطراری
depth measurement سنجش گودی
surveyor's chain زنچیر سنجش
font metric سنجش فونت
frequency measurement سنجش فرکانس
meter وسیله سنجش
voltage measuring سنجش ولتاژ
measuring circuit مدار سنجش
colorimetry سنجش رنگ
measuring current جریان سنجش
measuring coil بوبین سنجش
measuring diaphragm دیافراگم سنجش
clocked با سنجش زمان
measuring error خطای سنجش
measuring frequency فرکانس سنجش
measuring generator مولد سنجش
measuring cable کابل سنجش
measuring junction محل سنجش
indirect measurement سنجش غیرمستقیم
comparative measurement سنجش قیاسی
market appraisal سنجش بازار
comparative measurement سنجش مقایسهای
mileage سنجش برحسب میل
limit gage وسیله سنجش تلرانس
barometry سنجش فشار هوا
measuring thermocouple زوج فلزحرارتی سنجش
acres برای سنجش زمین
eudiometry سنجش اکسیژن هوا
acre برای سنجش زمین
clocked flip flop الاکلنگ با سنجش زمان
clocked input ورودی با سنجش زمان
coductivity cell پیل سنجش رسانندگی
insulation measurement سنجش و ازمایش ایزولاسیون
bel یگان سنجش صوت
imponderability عدم قابلیت سنجش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com