Dictiornary-Farsi | ایست ناپذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
unceasing	ایست ناپذیر


Other Matches

vehicle stopping distance	مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
stand	ایست
perisystole	ایست دل
stoppage	ایست
whoa	ایست
breathing space	ایست
halts	ایست
stayed	ایست
cessation	ایست
time out	ایست
stay	ایست
holds	ایست
hold	ایست
avast	ایست
standstil	ایست
standstill	ایست
limit stop	حد ایست
stopping	ایست
stopped	ایست
flag stop	ایست
stops	ایست
stop	ایست
stoppages	ایست
halted	ایست
halt	ایست
caesura	وقفه ایست
closer	ایست توقف
haemostasia	ایست خون
close	ایست توقف
statics	ایست شناسی
to make a stop	ایست کردن
to make a pause	ایست کردن
at pause	در حال ایست
silenced	ایست بی حرکت
suspensions	ایست تعلیق
stop element	عنصر ایست
holds	ایست نگهداری
suspension	ایست تعلیق
hold	ایست نگهداری
closest	ایست توقف
closes	ایست توقف
pausal	ایست دار
silencing	ایست بی حرکت
period	نوبت ایست
interval	ایست وقفه
periods	نوبت ایست
ceases	ایست توقف
hold water	قایق ایست
haemostasis	ایست خون
ceased	ایست توقف
whoa	ایست دادن
ceasing	ایست توقف
dynamic stop	ایست پویا
silence	ایست بی حرکت
silences	ایست بی حرکت
truce	جنگ ایست
cease	ایست توقف
truces	جنگ ایست
it is a thankless task	کاربیهوده ایست
fixism	ایست گرایی
nodal point	نقطه ایست
torpidity	حالت سستی ایست
to put to a pause	بحال ایست دراوردن
to come	بحال ایست درامدن
to heave to	بحالت ایست دراوردن
to be under ane	در حال ایست بودن
the train runs without a stop	قطار بدون ایست
stop bit	بیت ایست نما
stop bit	ذرهء ایست نما
he has a loose conduct	ادم هرزه ایست
interlude	ایست میان دو پرده
lay-bys	جایگاه ایست ایستگاه
lay-by	جایگاه ایست ایستگاه
lay by	جایگاه ایست ایستگاه
total stopping distance	طول ایست کامل
what kind of a bird is that ?	چه قسم پرنده ایست
halts	سکته ایست کردن
stopping sight distance	فاصله دید ایست
interludes	ایست میان دو پرده
hockey stop	نوعی ایست ناگهانی
fetch up	بحال ایست درامدن
halted	سکته ایست کردن
halt	سکته ایست کردن
he is a prodigy of learning	اعجوبه ایست در دانش
haemostatic	وابسته به ایست خون
ease all	درکرجی رانی ایست
avast	ایست توقف کنید
patience is a virtue	شکیبائی خوی پسندیده ایست
It is an extremely complicated problem.	مسأله بسیار پیچیده ایست
hyphen	نشان اتصال ایست درسخن
hyphens	نشان اتصال ایست درسخن
stopping sight distance	فاصله دید برای ایست
the child is a wonder	این بچه عجوبه ایست
lexigraphy	یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
to taxi to a standstill	حرکت آخر تا به ایست رسیدن [هواپیما]
menopause	بند امدن قاعدگی ایست طمث
hammock chair	صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
poetaster is pejorative word	شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
check string	ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
pausal form	دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
nowel	کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند
coffins	جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffin	جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
appropriation	در CLتقاضانامه ایست که بستانکاربرای بدهکار می فرستد ودرخواست پرداخت قسمتی ازطلب خود را می نماید
abio	کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
inappeasable	ناپذیر
imperviable	نم ناپذیر
unchallenged	بحث ناپذیر
watertight	اب ناپذیر
waterproof	نم ناپذیر
waterproofs	نم ناپذیر
waterproofed	نم ناپذیر
indisciplinable	انظباط ناپذیر
indiminishable	کاهش ناپذیر
inappellable	پژوهش ناپذیر
incodensable	انقباض ناپذیر
indispansably	بطورچاره ناپذیر
incommensurable	سنجش ناپذیر
incoercible	انقباض ناپذیر
immiscible	امتزاج ناپذیر
indisributable	بخش ناپذیر
incommensurable	مقایسه ناپذیر
immiscible	امیزش ناپذیر
incorruptibly	بطورفساد ناپذیر
inalterable	تغییر ناپذیر
indecomposable	فساد ناپذیر
incompressible	فشار ناپذیر
indefeasible	فسخ ناپذیر
indefeasible	بطلان ناپذیر
incompressible	تراکم ناپذیر
incommutably	تبدیل ناپذیر
indefectible	خلل ناپذیر
incommutable	تخفیف ناپذیر
incommutable	استحاله ناپذیر
imperviable	سرایت ناپذیر
impenitent	توبه ناپذیر
impartible	بخش ناپذیر
immitigable	تخفیف ناپذیر
inappealable	پژوهش ناپذیر
inconvertible	مبادله ناپذیر
indubious	تردید ناپذیر
inexecutable <adj.>	انجام ناپذیر
unfeasible <adj.>	انجام ناپذیر
sure-fire	شکست ناپذیر
waterproof wire	سیم نم ناپذیر
water proof	رطوبت ناپذیر
unchallenged	انکار ناپذیر
untouchability	لمس ناپذیر
unsearchable	کاوش ناپذیر
unobjectionable	اعتراض ناپذیر
uninflammable	اشتعال ناپذیر
undecidable	تصمیم ناپذیر
impracticable <adj.>	انجام ناپذیر
impossible [colloquial] <adj.>	تحمل ناپذیر
unalterable <adj.>	اجتناب ناپذیر
unalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
inevitable <adj.>	اجتناب ناپذیر
indispensable <adj.>	اجتناب ناپذیر
inalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
absolute <adj.>	اجتناب ناپذیر
unconquerable	تسخیر ناپذیر
unchangeable	تغییر ناپذیر
unappeasable	استمالت ناپذیر
irrecoverably	بطوراصلاح ناپذیر
irrecoverable	جبران ناپذیر
irrecocilably	بطوروفق ناپذیر
ireversible	تغییر ناپذیر
invariant	تغییر ناپذیر
intangibly	بطورلمس ناپذیر
insusceptible	تایید ناپذیر
insol	انحلال ناپذیر
inscrvtable	تفحص ناپذیر
inirritable	تحریک ناپذیر
infrangible	تجزیه ناپذیر
inextinguishably	بطورتسکین ناپذیر
inexplorable	کاوش ناپذیر
inexhaustibly	بطورپایان ناپذیر
irremissible	اغماض ناپذیر
irresistable	مقاومت ناپذیر
unappealabe	پژوهش ناپذیر
stainless	زنگ ناپذیر
spanless	پیمایش ناپذیر
sateless	سیری ناپذیر
remediless	درمان ناپذیر
raintight	باران ناپذیر
uncomputable	محاسبه ناپذیر
nonsuperimposable	انطباق ناپذیر
non descript	تشریح ناپذیر
non descript	وصف ناپذیر
nanoaddressable	نشانی ناپذیر
joiner door	دربهای اب ناپذیر
irriversible	برگشت ناپذیر
irresolvable	تجزیه ناپذیر
inexcitable	هیجان ناپذیر
interminable	پایان ناپذیر
inalienable	بیع ناپذیر
unanswerable	تکذیب ناپذیر