Dictiornary-Farsi | اینده نگری کامل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
perfect foresight	اینده نگری کامل


Other Matches

prospected	اینده نگری
prospect	اینده نگری
prospects	اینده نگری
prospecting	اینده نگری
providence	صرفه جویی اینده نگری
future perfect	شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
full mobilization	تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
full annealing	بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case	جعبه کامل خشاب کامل
full scale	باندازه کامل بمقیاس کامل
retrospective view [on]	پس نگری [به]
holism	کل نگری
retrospect	پس نگری
retrospection	پس نگری
physiologism	فیزیولوژی نگری
phenomenalism	پدیدار نگری
physicalism	فیزیکی نگری
finalism	غایت نگری
preformism	ذاتی نگری
expectation	پیش نگری
elementarism	عنصری نگری
vitalism	حیاتی نگری
self observation	خویشتن نگری
probabilism	احتمالی نگری
foresight	پیش نگری
centralism	مرکزی نگری
purposivism	غایت نگری
dualism	دوگانه نگری
forecasting	پیش نگری
extraception	واقع نگری
expectations	پیش نگری
personalism	شخص نگری
absolutism	مطلق نگری
operationalism	عملیاتی نگری
objectivism	عینی نگری
nervism	عصب نگری
atomism	ذره نگری
necropsy	مرده نگری
biologism	زیستی نگری
nativism	فطری نگری
Elementarism	عنصر نگری
relativism	نسبی نگری
intraception	عاطفی نگری
pansexualism	جنسی نگری
parallelism	توازی نگری
introspection	درون نگری
empiricism	تجربی نگری
panpsychism	روحی نگری
organicism	عضوی نگری
geneticism	ارثی نگری
sensationalism	حسی نگری
hereditarianism	ارثی نگری
psychologism	روانشناختی نگری
moral realism	واقع نگری اخلاقی
mechanistic theory	نظریه ماشینی نگری
introspectionist	خویشتن نگری است
cultural absolutism	مطلق نگری فرهنگی
cultural parallelism	توازی نگری فرهنگی
cultural relativism	نسبی نگری فرهنگی
biologism	زیست شناختی نگری
psychoneural parallelism	توازی نگری روانی- عصبی
Peeping Tom	نام خیاطی که به خاطر هیز نگری کور شد
Peeping Toms	نام خیاطی که به خاطر هیز نگری کور شد
prospect [of something]	آینده نگری [چشم انداز] [پیش بینی] چیزی
imago	حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough	بطور کامل کامل
aftertime	اینده
future	اینده
incoming	اینده
lavenir	اینده
next	اینده
in the time to come	اینده
comer	اینده
at a laterd	در اینده
futurity	اینده
forthcomming	اینده
to be	اینده
following on	از پی اینده
toward	اینده
forthcoming	اینده
approaching	اینده
coming	اینده
prospectus	اینده نامه
looking	بنظر اینده
providential	اینده نگر
prospectuses	اینده نامه
offing	در اینده نزدیک
futurity	اتفاقات اینده
emergent	بیرون اینده
prospectiveness	وابستگی به اینده
prospectively	با عطف به اینده
f. tense	زمان اینده
intercurrent	در میان اینده
futurity	نسل اینده
futures	قراردادهای اینده
proximo	درماه اینده
proximo	ماه اینده
upcoming	زود اینده
nrxt monday	دوشنبه اینده
paulo postfuture	اینده نزدیک
the a season	فعل اینده
the a season	موسم اینده
nether world	جهان اینده
the f. winter	زمستان اینده
sup.latest or last	دیر اینده
the future	جهان اینده
futures contract	قرارداد اینده
the next world	عالم اینده
by next mail	باپست اینده
futuristic	مربوط به اینده
futurism	اینده گرایی
prospect of the future	دورنمای اینده
the next world	جهان اینده
katabatic	پائین اینده
odd comeshortly	اینده نزدیک
catabatic	پایین اینده
even tual	درنتیجه اینده
prospective	مربوط به اینده
erelong	در اینده نزدیک
latest	تازه گذشته اینده
future	بعد اینده اتیه
otherworldiness	وابستگی بجهان اینده
scout	ارزیابی حریف اینده
emergence	ناگه اینده اورژانس
scouted	ارزیابی حریف اینده
oncoming	پیشامد کننده اینده
emergency	ناگه اینده اورژانس
emergencies	ناگه اینده اورژانس
tardiest	دیر اینده کند
scouts	ارزیابی حریف اینده
tardier	دیر اینده کند
proximo	مربوط بماه اینده
provident	صرفه جو اینده نگر
without prejudice	بدون تاثیر به اینده
long range	مربوط به اینده دور
prospectiveness	چشم داشت به اینده
prescient	عالم به غیب یا اینده
post date	تاریخ اینده گذاشتن
the rising generation	دوره جوانان اینده
the ensving twelve months	دوازده ماه اینده
tardy	دیر اینده کند
intermediate	درمیان اینده مداخله کننده
hold over	برای اینده نگاه داشتن
exdividend	بدون سود اینده سهام
hunch	فن احساس وقوع امری در اینده
hunched	فن احساس وقوع امری در اینده
hunches	فن احساس وقوع امری در اینده
hunching	فن احساس وقوع امری در اینده
on the th prox	در روز چهارم ماه اینده
forward sales	فروش کالاجهت تحویل در اینده
future attacks	حملههای اینده را پیش بینی نکردند
the law is prospective	اثر قانون مربوط به اینده است
hidden momentum of population growth	سبب گستردگی والدین اینده میشود
augural	تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
nominates	تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
executory contract	قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
nominating	تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
current liabilities	بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند
nominate	تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
tenor	بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
tenors	بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
disqualifications	اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualification	اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
exclusion	اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
futures	قرارداد معامله سهام یا کالا بمنظور تحویل در اینده
bill time draft	برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
prolepsis	فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
experimental free handicap	دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
demand factors	پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
dynamic analisis	تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
plunging fire	تیر با زاویه فرود زیاد اتش فرود اینده به جلو و عقب دشمن
innovation theory	ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
exact	کامل
absolute	کامل
entire	کامل
completing	کامل
echaustive	کامل
absolutes	کامل
empennage	دم کامل
fullest	کامل
full fledged	کامل
full-fledged	کامل
full	کامل
unabridged	کامل
in a entireness of state	کامل
exacts	کامل
exacted	کامل
unmitigated	کامل
largest	کامل
totaling	کامل
totaled	کامل
total	کامل
plenaries	کامل
plenary	کامل
larger	کامل
large	کامل
totalled	کامل
searching	کامل
complete	کامل
totals	کامل