Dictiornary-Farsi | اینقدر نگه فلان وچنان ( بهمان ) می کنم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 48 (4 milliseconds)

English	Persian
Dont brag about doing this and that .	اینقدر نگه فلان وچنان ( بهمان ) می کنم


Other Matches

Tell that so and so to hurry up .	به این ‏فلان فلان شده بگه عجله کند
It was made known to all and sundry .	هر فلان فلان شده ای ازموضوع باخبر شده بود
blighter	فلان فلان شده
blighters	فلان فلان شده
so-and-so	اینکار وانکار چنین وچنان
so and so	اینکار وانکار چنین وچنان
as well	بهمان اندازه
similite	بهمان طریق
correspondingly	بهمان نسبت
same	بهمان اندازه
as good as	بهمان خوبی
as	بهمان اندازه بعنوان مثال
Such and such a person .	فلان کس
whatnot	فلان
price as natural ice	یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
widget	فلان چیز
so and so	فلان وفلان
such and such a thing	فلان چیز
such and such a person	فلانی فلان کس
Such and such a thing.	فلان چیز
so-and-so	فلان وفلان
he is on as hamlet	سهم هملت را در نمایش به فلان داده اند
thus far	اینقدر
as ... as <adv.>	اینقدر... که
so far	اینقدر
so much	اینقدر
this much	اینقدر
so	اینقدر
thus much	اینقدر
for all	تا آنجایی که [اینقدر که]
Dont make so much noise.	اینقدر سروصدانکن
Stop complaining.	[اینقدر] نق نزن.
prorata	برحسب نسبت معین بهمان نسبت
Stop complaining.	[اینقدر] شکایت نکن.
It cant be all that bad.	نه بابا اینقدر هم بد نیست
as little as possible	اینقدر کم که امکان پذیر باشد
much as I'd like to <idiom>	با اینکه اینقدر دوست دارم
What's taking so long?	چرا اینقدر طول میکشد؟
We were all so anxious about you.	ما همه به خاطر تو اینقدر نگران بودیم.
Get a move on . Expedite it .	اینقدر کشش نده ( معطل نکن )
Whatever did he say to make you so angry .	مگر چه گفت که اینقدر عصبانی شدی ؟
Enough already! [American E]	دیگه اینقدر حرف نزن! [اصطلاح روزمره]
We've never had it so good. <idiom>	وضع [مالی] ما تا حالا اینقدر خوب نبوده است.
you were then that high	ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
So much for ... ! <idiom>	اینقدر از ... بس است ! [برویم سر موضوع یا چیز دیگری] [اصطلاح روزمره]
So much for that. <idiom>	اینقدر [کار یا صحبت و غیره ] کافی است درباره اش. [اصطلاح روزمره]
to provoke somebody until a row breaks out <idiom>	کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش