Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
English
Persian
convex mirror
اینه محدب
Other Matches
magic mirror
اینه غیب نما اینه شعبده
gadroon
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
crowning
محدب
looking glass
اینه
bulkhead
اینه
bulkheads
اینه
mirror
اینه
mirrored
اینه
mirrors
اینه
reflector
اینه
reflectors
اینه
bulgy
محدب
crowned
محدب
convex
محدب
gibbous
محدب
if peradventure
هر اینه اگر
mirror glass
شیشه اینه
convex mirror
اینه کوژ
convex lens
عدسی محدب
pulvinated
نازبالشی محدب
mirror frame
جعبه اینه
quasi convex
شبه محدب
driving mirror
اینه اتومبیل
convex slope
شیب محدب
pulvinate
محدب نازبالشی
convexo concave
محدب ومقعر
convexo convex
ازدوسو محدب
one way screen
اینه یکسویه
panduriform
محدب الطرفین
deflection mirror
اینه انحراف
pierglass
اینه جرز
convexty
بشکل محدب
quasi convex
نیمه محدب
camber weld
جوش محدب
showcasing
جعبه اینه
showcases
جعبه اینه
showcased
جعبه اینه
showcase
جعبه اینه
to plank down
اینه کردن
convex
محدب گوژ
to plant down ther
اینه کردن
indeed
واقعا هر اینه
spherical mirror
اینه کروی
electron mirror
اینه الکترونی
astrolabe
اینه نجوم
biconvex
محدب الطرفین
convex set
مجموعه محدب
[ریاضی]
quasi convex function
تابع شبه محدب
mirror instrument
دستگاه اینه دار
pulvinated frieze
کتیبه کوژ یا محدب
quasi convex function
تابع نیمه محدب
spherical faceplate
صفحه محدب تلویزیون
sconce mirror
اینه دیوار کوب
parabolic mirror
اینه سهمی وار
show case
ویترین جعبه اینه
dressing tables
میز اینه داروکشودار
plano convex lens
عدسی مسطح- محدب
knull
[تزئین محدب شکل]
biconvex lens
عدسی محدب الطرفین
dressing table
میز اینه داروکشودار
concave spherical mirror
اینه کروی مقعر
convex fillet weld
جوش مغزی محدب
convexly
حالت محدب داشتن
crown gear
چرخ دنده محدب
dichroic mirror
اینه دو رنگ نما
gibbously
بطور محدب یا قوز
double convex lens
عدسی محدب الطرفین
driving mirror
اینه عقب اتومبیل
concave spherical mirror
اینه کروی کاو
foiled
ورق سیماب پشت اینه
foils
ورق سیماب پشت اینه
specular pig iron
اهن خام اینه وار
foiling
ورق سیماب پشت اینه
specular
وابسته به اینه طبی یاسپکولوم
foil
ورق سیماب پشت اینه
burning glass
عدسی محدب یاایینه مقعر
condenser
الت تقصیر عدسی محدب
prismatic
قطب نمای اینه دار
pierglass
اینه قدی درمیان دوپنجره
pandurate
شبیه ویولون محدب الطرفین
bowtelle
[ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
carbuncles
لعلی که تراش محدب داشته باشد
carbuncle
لعلی که تراش محدب داشته باشد
bowtell
[ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
biconvex
بالی که هر دو سطح فوقانی و تحتانی ان به صورت محدب باشد
chevalglass
اینه تمام قدی که دردرون پایه خودمتحرک باشد
vanity boxŠcaseŠor bag
قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد
egg-and-dart
[تزئینات کلاسیک با ابزار محدب به شکل تخم مرغ و نیش]
speculum
اینه طبی یاسپکولوم وسیله معاینه از طریق سوراخهای بدن
meniscus
سطح منحنی بالای ستونی ازمایع که میتواند محدب یامقعر باشد
godroon
اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
ro round off
کاو کردن محدب کردن
panoramas
تمام نما اینه تمام نما
panorama
تمام نما اینه تمام نما
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com