English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
Other Matches
nests 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
army classification battery test ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
pragmatism مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
performances کارائی
effectiveness کارائی
performance کارائی
me seems مینماید
performance میزان کارائی
tax efficiency کارائی مالیاتی
performances سطح کارائی
performances میزان کارائی
maximum efficiency حداکثر کارائی
performance سطح کارائی
economic efficiency کارائی اقتصادی
absolute efficiency کارائی مطلق
production efficiency کارائی تولید
production efficiency کارائی در تولید
cash dispensers پرداخت مینماید
methinks چنین مینماید
he looks brave او دلیر مینماید
he seems to be tired خسته مینماید
cash dispenser پرداخت مینماید
equity versus efficiency برابری در مقابل کارائی
absolute deficiency عدم کارائی مطلق
roundabout production تولید با کارائی بیشتر
marginal efficiency of capital کارائی نهائی سرمایه
equivalence 1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
statistic اماری
statistical اماری
it look as if چنین مینماید که گویی
marginal efficiency of investment کارائی نهائی سرمایه گذاری
uprating بهبود میزان کارائی [مهندسی]
decreasing marginal efficiency of capita کارائی نهائی نزولی سرمایه
stubbing تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
library تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
libraries تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubs تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
charting ترسیم اماری
statistical methods روشهای اماری
statistical analysis تحلیل اماری
statistical mechanics مکانیک اماری
chart ترسیم اماری
charted ترسیم اماری
data دادههای اماری
charts ترسیم اماری
statistical tests ازمونهای اماری
statistical thermodynamics ترمودینامیک اماری
statistical significance معناداری اماری
statistical universe جامعه اماری
statistical weight وزن اماری
statistical control کنترل اماری
bound انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
marginal efficiency of investment schedu نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
it promisews to be easy چنین مینماید که اسان است
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
bulk carriers کشتی که کالای فله حمل مینماید
combination carrier کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
data freight receipt رسید اماری حمل
data fright receipt رسید اماری حمل
statistical learning theory نظریه اماری یادگیری
statistical artifact پدیده تصنعی اماری
fermi statistics قاعده اماری فرمی
cartogram نقشه اماری جغرافیایی
statistical software نرم افزار اماری
quality چگونگی
modality چگونگی
modalities چگونگی
state چگونگی
stating چگونگی
states چگونگی
circumstance چگونگی
stated چگونگی
state- چگونگی
how چگونگی
qualities چگونگی
condition چگونگی
discount house موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
factoring agent فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
maxwell boltzmann statistics قاعده اماری ماکسول-بولتسمان
SAS سیستم تجزیه وتحلیل اماری
position وضع چگونگی
positioned وضع چگونگی
circumstances چگونگی کیفیت
manner چگونگی طرز
lies موقعیت چگونگی
tonality چگونگی صدا
modally از لحاظ چگونگی
lie موقعیت چگونگی
qualities صفت چگونگی
lied موقعیت چگونگی
quality of waters چگونگی ابها
outwardness چگونگی بیرون
qualities نهاد چگونگی
quality نهاد چگونگی
quality صفت چگونگی
liquid consonants حروف گنگی که صدای انها روان و نرم مینماید
constant speed unit گاورنری که توسط موتور کارمیکند و ملخ را کنترل مینماید
dsm راهنمای تشخیصی و اماری اختلالهای روانی
awards مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
award مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
losing game بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
awarding مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
portal to portal وابسته بمدتی که کارگر از درورودی تا شروع بکار صرف مینماید
awarded مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
the lie of the land چگونگی اوضاع مهثب
network topology چگونگی استقرار شبکه
shear box test ازمون برشی با جعبه ازمون برشی جعبهای
nonmonetarists ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
photochemistry رشتهای از علم شیمی که درباره اثر نور در موادشیمیایی بحث مینماید
acanthosisnigricans بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
i stated the facts چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
to evolve a fact چگونگی امری را فاهر کردن
econometrics استفاده از روشهای اماری در بررسی مسائل اقتصادی اقتصاد سنجی
spss Social the for StatisticalPackage Sciences بسته اماری برای علوم اجتماعی
fellow traveler کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
probit واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
heat resisting quality حالت و چگونگی مقاومت حرارتی ثبات گرمایشی
paradoxicality چگونگی سخنی که درفاهرمهمل ودرمعنی درست باشد
perfunctoriness چگونگی کاری که سرسری انجام داده باشند
computer literacy دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
incommunicability چگونگی چیزی که نتوان بکسی گفت یا با اودرمیان گذارد
monetary school مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
actually در حقیقت
truths حقیقت
indeed [admittedly] <adv.> در حقیقت
fact حقیقت
facts حقیقت
realities حقیقت
reality حقیقت
yea در حقیقت
truth حقیقت
admittedly <adv.> در حقیقت
to be sure <adv.> در حقیقت
in truth در حقیقت
act حقیقت
acted حقیقت
in sooth در حقیقت
in reality در حقیقت
the story is probale این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
fosdic دستگاه ورودی که توسط اداره امار بکاربرده میشود تا اطلاعات پرسشنامههای اماری تکمیل شده را به درون کامپیوتربخواند
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
thing in itself حقیقت غایی
erroneousness عدم حقیقت
verity صحت حقیقت
matter of fact حقیقت امر
unreality عدم حقیقت
factual حقیقت امری
axioms حقیقت اشکار
verities صحت حقیقت
approving truth حقیقت مسلم
tell the truth حقیقت را گفتن
verism حقیقت گرایی
untruthful خلاف حقیقت
reserving کتمان حقیقت
reserves کتمان حقیقت
truthless عاری از حقیقت
matter-of-fact حقیقت امر
reserve کتمان حقیقت
axiom حقیقت اشکار
suppressio veri کتمان حقیقت
factually حقیقت امری
oversoul حقیقت مطلق
To speak the truth. حقیقت را گفتن
hold up <idiom> اثبات حقیقت
understatements کتمان حقیقت
shoe is on the other foot <idiom> برخلاف حقیقت
truthful <adj.> راست [با حقیقت]
tao حقیقت طریقت
understatement کتمان حقیقت
half truth حقیقت ناقص
the f.of the matter حقیقت امر
the face remains حقیقت همانست
knocked down کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
truth drug داروی کشف حقیقت
that is about the size of it حقیقت امراین است
understating حقیقت را افهار نکردن
veridical از روی حقیقت گویی
disabuse از حقیقت اگاه کردن
disabused از حقیقت اگاه کردن
lowdown <idiom> لپ مطلب ،حقیقت موضوع
disabuses از حقیقت اگاه کردن
in the wrong <idiom> اشتباه ،درستی حقیقت
understates حقیقت را افهار نکردن
untruth خلاف حقیقت کذب
understated حقیقت را افهار نکردن
That's not so! این حقیقت ندارد!
in point of fact حقیقت امر اینست که
Nothing hurts like the truth. حقیقت تلخ است
veritable قابل اثبات حقیقت
The fact of the matter is. . . . . . . حقیقت امر اینست که ...
principle حقیقت مبادی واصول
untruths خلاف حقیقت کذب
falsi crimen مخفی کردن حقیقت
understate حقیقت را افهار نکردن
disabusing از حقیقت اگاه کردن
axioms قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
apodictic شامل یا مستلزم بیان حقیقت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com