Dictiornary-Farsi | این در مورد شما نیست! | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
It's not about you!	این در مورد شما نیست!


Search result with all words

agrapha	که مورد قبول مسیحیان نیست
Other Matches

All is not gold that glitters. <proverb>	هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk	دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame	استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent	برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently	برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open	به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown	اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
cleans	کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest	کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean	کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned	کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
it is past all hope	جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is inexpedient to reply	پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
area of operational interest	منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
auxiliary	نیست
auxiliaries	نیست
it is well enough	بد نیست
temporary storage	می نیست
he takes no notice of it	نیست
storage	می نیست
secondary	نیست
It's not new.	نو نیست.
aint	نیست
Plug and Play	یچ نیست
he is not of our number	از ما نیست
isn't	نیست
inextinct	نیست نشده
no object	چیزی نیست
no matter	چیزی نیست
needn't	لازم نیست
sacred cow <idiom>	چارهای نیست
that is wrong	درست نیست
no wonder <idiom>	تعجبی نیست
it needs not	لازم نیست
that depends	معلوم نیست
it has escaped my remembrance	یاد نیست
i do not have it in me	از من ساخته نیست
It cant be helped.	چاره ای نیست
no sweat <idiom>	مشکلی نیست
if you please	اگرزحمت نیست
ought not	شایسته نیست
the ice is treach erous	یخ محکم نیست
cold is merely privative	گرما نیست
that is not it	این نیست
thereis no end to it	انراپایانی نیست
it's only me	کسی نیست
close the door please	اگرزحمت نیست
There is nothing wrong with you . You are all right .	هیچیت نیست
you are written	حق با شما نیست
there is no hurry	عجلهای نیست
there is no hurry	شتابی نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it .	مردش نیست
He goes on and on . He is most persistent .	ول کن معامله نیست
dont mention it	چیزی نیست
it lies beyond his competence	در صلاحیت او نیست
niet le fait	کار او نیست
It's not new.	جدید نیست.
he is none of my friends	او از دوستان من نیست
he is a bad husband	صرفه جو نیست
nihilism	نیست انگاری
he is not in it	داخل نیست
he has nothing in him	کسی نیست
no trouble	زحمتی نیست
he is rather i. than sick	ناخوش نیست
he is out of his senses	بهوش نیست
no hurry	عجلهای نیست
he is not willing to go	نیست برود
it is immaterial	چیزی نیست
he is out of huomor	سر خلق نیست
he is out of huomor	سر دماغ نیست
There is no hot water	آب گرم نیست.
it is not half bad	هیچ بد نیست
my health is tolerable	حالم بد نیست
it is nothing out of the way	غریب نیست
It is all right . It is o. k.	طوری نیست
it is unnecessary	لازم نیست
Such is not the case . That is not so.	اینطور نیست
It is not advisable . It is inexpedient.	صلاح نیست
he knows a thing or two	بی تجربه نیست
I dont remember ( recall ) .	یادم نیست
it is unsuitable	مناسب نیست
it is not in good workingorder	دایر نیست
Nevermind!	مهم نیست !
to make no mention of	ذکری از ان نیست
static	که پویا نیست
instance	مورد
inopportune	بی مورد
occurence	مورد
oportuneness	مورد
occasioned	مورد
occasioning	مورد
occasions	مورد
open to question <adj.>	مورد شک
instances	مورد
case	مورد
inapposite	بی مورد
cases	مورد
object	مورد
objecting	مورد
objected	مورد
objects	مورد
direct objects	مورد
unseasonably	بی مورد
occasion	مورد
unseasonable	بی مورد
indirect objects	مورد
out of place	بی مورد
it is beyond retrieve	جبران پذیر نیست
it is unsatisfactory	رضایت بخش نیست
iam pretty well	نسبه حالم بد نیست
This isn't clean.	این تمیز نیست.
it goes without saying	محتاج بذکر نیست
This isn't fresh.	این تازه نیست.
it is not a picnic	کار اسانی نیست
it is inadvisable to say that	گفتن ان مصلحت نیست
it is inadvisable to say that	گفتن ان مقتضی نیست
needle point to say	لازم نیست بشمابگویم که
it goes without saying	نیازمند بگفتن نیست
it is never the worse	هیچ بدتر نیست
it is never the worse	دیگر بدتر که نیست
needle point to say	احتیاج بگفتن نیست
i am out of sorts	حالم خوب نیست
it is not a to go tncre	رفتن انجامصلحت نیست
he is unable to speak	قادربسخن گفتن نیست
no reply necessary [NRN]	نیازی به پاسخ نیست.
if you dont object	اگر مانعی نیست
oughtn't	نبایستی شایسته نیست
you need not fear	لازم نیست بترسید
i dont care a pin	مرا پروایی نیست
means are not a	وسایل فراهم نیست
He is not to blame for this.	تقصیر او [مرد ] نیست.
he is unequal to the task	مرد اینکار نیست
it does not s. the condition	واجدان شرایط نیست
it is not subject to review	دران روا نیست
it is not very hard	چندان سخت نیست
it does not befit me to	شایسته من نیست که مرانشاید که
it does not befit his state	در خور شان او نیست
isn't he there	ایا او اینجا نیست
is it not	ایا چنین نیست
it tells its own tale	نیازمند به توضیح نیست
i am out of sorts	خلقم بجا نیست
that is taken for granted	محتاج بدلیل نیست
that is no bed of roses	اش دهن سوزی نیست
She is romantically inclined. She i8s game.	از دو حال خارج نیست
It is nothing to speak of .	چیز قابلی نیست
His honest is beyond question.	دردرستی اوحرفی نیست
that in nothing to me	پیش من چیزی نیست
to put out of the way	سربه نیست کردن
He couldnt care less. He doesnt give (care)a damn.	عین خیالش نیست
She couldnt care less . she is totally unconcerned .	عین خیالش نیست
that is no great work	کار بزرگی نیست
that is not fair	این انصاف نیست
that is not the word for it	لغتش این نیست
that is not the question	موضوع این نیست
that is not the case	مطلب چنین نیست
rast	هیج همچوچیزی نیست
that is not my a	این کارمن نیست
this is not fair	این انصاف نیست
clara	هدف موجود نیست
She takes no thought for tomorrow .	بفکر فردایش نیست
It is not possible ( feasible , practicable) .	اینکار عملی نیست
It is beyond repair. It cannot be put right.	درست شدنی نیست
There are plenty of other fish in the sea. <idiom> <proverb>	آدم قحطی نیست.
I cant help it. It is beyond my control.	دست خودم نیست
I dont have the slightest(faintest)idea.	روحم خبردار نیست
It cannot be trifled with . It is no joking matter.	شوخی بردار نیست
It is not economical.	مقرون به صرفه نیست.
wrong	پیام صحیح نیست
wronging	پیام صحیح نیست
wrongs	پیام صحیح نیست
It is not to your advantage.	مقرون بصرفه نیست
That's not so!	داستان اینطوری نیست!
an illegible writing	خطی که خوانا نیست
there is no mistaking	جای اشتباه نیست
It is not fair that . . .	آخر انصاف نیست که …
He is nobody. He is a nonentity.	داخل آدم نیست
It cant be all that bad.	نه بابا اینقدر هم بد نیست
It might be a good idea for you to come .	بد نیست شما هم بیایید
lightweight	آنچه سنگین نیست
This isn't mine.	این مال من نیست.
you're telling me <idiom>	احتیاج نیست به من بگی
unwanted	آنچه لازم نیست
thereis no end to it	انتهای برای ان نیست
There's more to come. <idiom>	این همش نیست.
no one is here	هیچکس اینجا نیست
he is not of that stamp	ازان جنس نیست
he is nod	اهل انظباط نیست
he is indisposed to go	اماده رفتن نیست
he is indisposed to go	مایل نیست برود
he is not willing to go	مایل برفتن نیست
lightweights	آنچه سنگین نیست
To her , abI'llon tomans is a mere trifle .	قابل نوشیدن نیست
there is no question but that.	شکی نیست که) .00000
There is no reason (cause) for worry (concern)	جای نگرانی نیست
It is not known yet . It is not settled yet .	هنوز معلوم نیست
He is a quitter .	مرد میدان نیست
The scales are not even .	ترازو میزان نیست
There is no room for doubt.	جای تردید نیست
He does not belong here.	جای ؟ واینجا نیست
The subject under discrssion .	موضوعی که مطرح نیست