English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (5 milliseconds)
English Persian
Take this handkerchief and wipe your eyes. این دستمال را بگیر اشکهایت را پاک کن
Other Matches
spasmodic بگیر و ول کن
spasmodically بگیر و ول کن
pensioners مستمری بگیر
pensioner مستمری بگیر
stipendiary حقوق بگیر
Take hold from that end (side). از آن سرش بگیر
stipendiaries حقوق بگیر
venal پول بگیر
take it easy <idiom> ساده بگیر
annuitant حقوق بگیر
salaried حقوق بگیر
annuitant مستمری بگیر
Take thd bull by the horns. <proverb> گاو را از شاخهایش بگیر .
subsistent مدد معاش بگیر
pensionary حقوق بگیر مزدور
salaried کارمند حقوق بگیر
snapat the chance فرصت را در اغوش بگیر
spasticity حالت بگیر وول کن
large hande a دارای دست بگیر گیرنده
pensioners وفیفه خوار مستمری بگیر
pensioner وفیفه خوار مستمری بگیر
reimbursable personnel پرسنل حقوق بگیر نظامی
Bite your tongue ! لبت را گاز بگیر ( دیگر از این حرفها نزن )
learn to walk before yaou run. <proverb> قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
headdress دستمال سر
napkin دستمال
napkins دستمال
kerchief دستمال
kerchiefs دستمال
kerchief دستمال سر
hankies دستمال
hanky دستمال
handkerchiefs دستمال
handkerchief دستمال
neck cloth دستمال گردن
dish cloth قاب دستمال
dish clout قاب دستمال
neckcloth دستمال گردن
snot rag دستمال دماغ
a napkin یک دستمال سفره
table linen دستمال سفره
necker chief دستمال گردن
ascot دستمال گردن
kerchiefs روسری دستمال سر
bandana دستمال گلدار
towels دستمال کاغذی
yashmak shawl دستمال کاغذی
Kleenexes دستمال کاغذی
Kleenex دستمال کاغذی
handkerchiefs دستمال گردن
handkerchief دستمال گردن
bandannas دستمال گلدار
neckerchiefs دستمال گردن
shawls دستمال گردن
pocket handkerchief دستمال جیبی
pocket handkerchiefs دستمال جیبی
towel دستمال کاغذی
serviettes دستمال سفره
bandanna دستمال گلدار
neckerchief دستمال گردن
tie دستمال گردن
serviette دستمال سفره
ties دستمال گردن
napkin دستمال سفره
napkins دستمال سفره
kerchief روسری دستمال سر
shawl دستمال گردن
tissue paper دستمال کاغذی نازک
doyly دستمال کوچک سرسفره
napkin ring حلقه دستمال پا سفره
doilies دستمال کوچک سرسفره
pullicate یکجور دستمال رنگی
doyley دستمال کوچک سرسفره
doily دستمال کوچک سرسفره
tea cloth دستمال برای خشکاندن فنجان ها
blowrag دستمال جیب [اصطلاح عامیانه]
snot rag دستمال جیب [اصطلاح عامیانه]
lambrequin دستمال روی کلاه خوددلاروران قدیم
She scrunched the handkerchief into a ball. او [زن] دستمال جیب خود را به یک توپ مچاله کرد.
sanitary napkins دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
belcher دستمال گردن با زمینه ابی وخال سفید
sanitary napkin دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
Bounty hunter جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
jabot دستمال سینه چین دار مردان قرن هجدهم
to wave one's handkerchief دستمال جیب خود را [برای کسی] تکان دادن
pullicate پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
Could we have a napkin please? ممکن است لطفا یک دستمال سفره برایمان بیاورید؟
sudarium دستمال دور سر مسیح دستمالی که نقش صورت مسیح بران باشد
teacloth رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloths رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
napery سفره و ملافههای خانه دستمال سفره و سفره و غیره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com