English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
The teo countries are separated by this river. این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
Other Matches
They are at daggers drawn. They are bitter enemies. بخون یکدیگه تشنه هستند
We have nothing in common . با یکدیگه وجه مشترکی نداریم
afflux خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
liman خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
Burundi کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extraditing مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
nonaligned کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
country cover diagram دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
river gravel شن رودخانه
glaciers رودخانه یخ
glacier رودخانه یخ
rever رودخانه
river clay گل رودخانه
rivers رودخانه
river line خط رودخانه
river رودخانه
river mouth دهانه رودخانه
riparian ساحل رودخانه زی
ostiary دهانه رودخانه
river line خط ساحل رودخانه
an open river رودخانه باز
alpheus رب النوع رودخانه
strands لایه رودخانه
river beds بستر رودخانه
along the river درامتداد رودخانه
river profile نیمرخ رودخانه
riverward بطرف رودخانه
river bank ساحل رودخانه
river banks ساحل رودخانه
potamology مبحث رودخانه ها
strand لایه رودخانه
riverine سواحل رودخانه
riverbed بستر رودخانه
stream رودخانه ابراهه
the river karoon رودخانه کارون
lethe اب رودخانه بزرخ
river trip گردش رودخانه ای
river trip مسافرت رودخانه ای
conferva علف رودخانه
euphrates رودخانه فرات
fork of ... river شاخه رودخانه ...
head stream سرچشمه رودخانه
water system رودخانه و شعبات ان
headwater بالادست رودخانه
low water فروکش اب رودخانه
streams رودخانه ابراهه
streamed رودخانه ابراهه
the karoon river رودخانه کارون
bight پیچ رودخانه
river bed بستر رودخانه
bottom ice یخ کف دریاچه یا رودخانه
by water از راه رودخانه
levee کناره رودخانه
stethe ساحل رودخانه
upstream بالای رودخانه
riparian وابسته بکنار رودخانه
head water بالای رودخانه بالارود
hasty crossing عبور تعجیلی از رودخانه
forced crossing عبور اجباری از رودخانه
fluviatic پیداشده رودخانه رودخانهای
bayou شاخه فرعی رودخانه
riparian حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
river basin ابگیر یا حوضه رودخانه
naiad حوری موجددریاچه رودخانه
head water قسمت بالادست رودخانه
river bed level تراز بستر رودخانه
basin area حوزه ابریز رودخانه
bank effect اثر کناره رودخانه
niagara رودخانه و ابشار نیاگارا
eyot جزیره کوچک در رودخانه
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
near bank ساحل نزدیک رودخانه
fluvial زیست کننده در رودخانه
deliberate crossing عبور با فرصت از رودخانه
upstream مخالف جریان رودخانه
ferryboats قایق عبور از رودخانه
ferryboat قایق عبور از رودخانه
spans پل زدن روی رودخانه
spanning پل زدن روی رودخانه
spanned پل زدن روی رودخانه
span پل زدن روی رودخانه
keelboat قایق پهن رودخانه
interamnian واقع در میان دو رودخانه
keelboatman کرجی بان رودخانه
excavation in river bed خاکبرداری در بستر رودخانه
levee دیواره ساحلی رودخانه
riverain ساکن ساحل رودخانه
chute شیب تند رودخانه
styx رودخانه عالم اسفل
chutes شیب تند رودخانه
sluggish stream رودخانه با جریان کند
upstream بالادست جریان رودخانه
basin حوزه رودخانه ابگیر
basins حوزه رودخانه ابگیر
white water ابشارهای کوتاه رودخانه
to clean arives رودخانه ایی را لاروبی کردن
he put me across the river مرا بدانسوی رودخانه برد
haugh زمین رسوبی کنار رودخانه
strath بستر پهن مسیر رودخانه
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
summer bed of a river بستر تابستانی رودخانه مسیل
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
detritus مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
river forcasting پیش بینی جریان رودخانه
hurst جای کم عمق در رودخانه یا دریا
palisade صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
palisades صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
whitewater racing مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
to fall down the river باجریان رودخانه حرکت کردن
cess سرازیری کنار رودخانه وغیره
fluviatile نهری زندگی کننده در رودخانه
fluviomarine درست شده رودخانه ودریا
fairway قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fluviometer الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
fairways قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
holm زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
ice mining انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
fluviograph الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
dragsman لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
watersheds منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
watershed منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
live lining ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
effective snow melt برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
logjam انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
riffles کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffled کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffle کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
gorge portion محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
How long is the River Nile? طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
riparian rights حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
riffling کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
holm جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
sandbar جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
estacade سدی که ازتیرهاوپایههای چوبی در رودخانه یادریابرای بستن راه
nilometer الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
gauging station ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
ferrybridge کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
terrigenous تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
estuary دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
estuaries دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
alluviation رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
acheval ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
gauging section مقطعی از کانال یا رودخانه که عمق اب یا سرعت اب اندازه گیری میشود
caisson اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
snag boat کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
The Pied Piper of Hamelin نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferryboat قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
The Pied Piper of Hamelin فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferryboats قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
stating کشور
land n کشور
nation کشور
realms کشور
realm کشور
common wealth کشور
nations کشور
countries کشور
state کشور
soiling کشور
state- کشور
fatherland کشور
soil کشور
states کشور
soils کشور
territory کشور
fatherlands کشور
territories کشور
country کشور
stated کشور
ferries گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
Namibia کشور نامیبی
kingdom کشور قلمروپادشاهی
Nepal کشور نپال
Rwanda کشور رواندا
Korea کشور کره
traitor to the countruy خائن کشور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com