English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
The town is famous for its hot springs . این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
Other Matches
that bridge has openings ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
there is a rumour that شهرت دارد که
there removred revolution شورشی که شهرت دارد
Italian stucco is world famous . گچ برای ایتالیا شهرت جهانی دارد
false selvage شیرازه تقلبی [هر نوع نخ اضافی که جزء پودهای اصلی نبوده و بدلیل تزئین و یا پوشاندن پارگی ها در محل شیرازه بدور تار پیچیده شود از این دسته محسوب شده و کاهش اصالت فرش را به همراه دارد.]
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
rashwan medallion ترنج رشوان [این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
hence <adv.> بدلیل آن
in this vein <adv.> بدلیل آن
as a result <adv.> بدلیل آن
for that reason <adv.> بدلیل آن
as a result of this <adv.> بدلیل آن
in this wise <adv.> بدلیل آن
in this manner <adv.> بدلیل آن
in this way <adv.> بدلیل آن
consequently <adv.> بدلیل آن
whereby <adv.> بدلیل آن
therefore <adv.> بدلیل آن
thus [therefore] <adv.> بدلیل آن
as a consequence <adv.> بدلیل آن
in consequence <adv.> بدلیل آن
by implication <adv.> بدلیل آن
by impl <adv.> بدلیل آن
for this reason <adv.> بدلیل آن
therefore بدلیل ان
in this sense <adv.> بدلیل آن
in so far <adv.> بدلیل آن
insofar <adv.> بدلیل آن
in this respect <adv.> بدلیل آن
it is stubborn to reason بدلیل در نمیاید
evidentiary مقرون بدلیل
that is taken for granted محتاج بدلیل نیست
wellspring سر چشمه
openings چشمه
spring چشمه اب
springs چشمه اب
springs چشمه
spring چشمه
opening چشمه
span چشمه
spanning چشمه
spans چشمه
well head سر چشمه
source چشمه
springhead چشمه
spanned چشمه
meshing چشمه
meshes چشمه
mesh چشمه
triforium سه چشمه
hawse pipe چشمه لنگر
pegomancy تفال با چشمه ها
laguna چشمه اب گرم
spa چشمه معدنی
hot spring چشمه آبگرم
lymph چشمه یا جوی اب
geysers چشمه اب گرم
blindingly پر کردن چشمه ها
blinding پر کردن چشمه ها
wells چشمه جوهردان
three panes window پنجره سه چشمه
well چشمه جوهردان
springlet چشمه کوچک
geyser چشمه ابگرم
geyser چشمه اب گرم
geysers چشمه ابگرم
spas چشمه معدنی
mineral spring چشمه معدنی
lock سدبالابر چشمه پل
locks سدبالابر چشمه پل
wellhead منبع چشمه
hot spring چشمه اب گرم
radio source چشمه اخترواره
fountains مخزن چشمه
fountain مخزن چشمه
thermal spring چشمه اب گرم
deer lick چشمه شور
quasistellar source چشمه اخترواره
the span of a bridge چشمه یا دهانه پل
thermae چشمه اب گرم
the fountain of life چشمه حیوان یازندگی
eruption of a geyser فوران چشمه اب گرم
site of the find چشمه [باستان شناسی]
watering place محل چشمه اب معدنی
archeological site چشمه [باستان شناسی]
radio source چشمه شبه اختری
The water is turbid from its source . <proverb> آب از سر چشمه گل آلود است .
quasistellar source چشمه شبه اختری
provenance چشمه [باستان شناسی]
unknown بی شهرت
hearsay شهرت
celebrity شهرت
celebrities شهرت
famousness شهرت
publicity شهرت
odor شهرت
renown شهرت
fameless بی شهرت
unknowns بی شهرت
fame شهرت
report شهرت
reported شهرت
reports شهرت
stand شهرت
prestige شهرت
illustrousness شهرت
illustriousness شهرت
conspicuousness شهرت
emprise شهرت
reputation شهرت
reputations شهرت
popularity شهرت
name شهرت
notability شهرت
titles شهرت ها
title شهرت
names شهرت ها
name شهرت
odour شهرت
odours شهرت
grapevine شهرت
names شهرت
odors شهرت
grapevines شهرت
geyser چشمه معدنی که اب گرم از ان فوران میکند
geysers چشمه جوشان اب گرم و معدنی اتشفشان
geysers چشمه معدنی که اب گرم از ان فوران میکند
geyser چشمه جوشان اب گرم و معدنی اتشفشان
to get fame شهرت یافتن
To become famous (renowned). شهرت یا فتن
estimated قیمت شهرت
estimates قیمت شهرت
estimating قیمت شهرت
estimate قیمت شهرت
attribute شهرت افتخار
names نام و شهرت
name نام و شهرت
standing دوام شهرت
esteem شهرت ارجمندشمردن
unpopularity عدم شهرت
posthumous fame شهرت پس از مرگ
attributing شهرت افتخار
attributes شهرت افتخار
oecumenicity شهرت جهانی
repute شهرت داشتن
reputable قابل شهرت
bad reputation سوء شهرت
sinter مواد متحجر شده دردهانه چشمه اب گرم
eyeleteer الت برای چشمه دراوردن ازبرودری ومانندان
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
rehabilitation احیای شهرت یااعتبار
to win fame شهرت پیدا کردن
to shoot to fame <idiom> ناگهانی به شهرت رسیدن
to publish abroad در همه جا شهرت دادن
notbility شهرت قابل ملاحظگی
To be world famous . To enjoy an international reputation. شهرت جهانی داشتن
publish abroad در همه جا شهرت دادن
immortalizing شهرت جاویدان دادن به
immortalizes شهرت جاویدان دادن به
immortalized شهرت جاویدان دادن به
immortalize شهرت جاویدان دادن به
immortalises شهرت جاویدان دادن به
immortalised شهرت جاویدان دادن به
immortalising شهرت جاویدان دادن به
pierian spring الهام بخش شعر وسخنوری چشمه مقدس شاعری
hot money منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
establishes شهرت یامقامی کسب کردن
immortalization اعطای نام یا شهرت جاودانی
establishing شهرت یامقامی کسب کردن
establish شهرت یامقامی کسب کردن
to damage somebody's good reputation به شهرت کسی خسارت زدن
All is ephemeral , the fame and the famous . شهرت ومشهور هردو درگذرند
to build up areputation شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
They are famed for their courage. بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
It is not much of a reputation (status symbol) for one. اینهم برای آدم شهرت نشد
vindication اعاده حیثیت [مثال شهرت یا آبرو ...]
his standing with his colleagues شهرت او [مرد ] میان همکاران خود
burl [nep] گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
He acquired kudos by appearing on television. او [مرد] با ظاهر شدن در تلویزیون جلال [شهرت] به دست آورد.
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
stakes شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
staked شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stake شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
summer resorts ییلاق عشایر [فرش های بافته شده در این هنگام از کوچ عشایر بدلیل مرغوبیت بهتر پشم، دارای کیفیت بهتری است.]
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears دیوار موش دارد موش گوش دارد
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
to win one's spurs بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
to tarnish something [image, status, reputation, ...] چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
Mejidian style طرح مجید [این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
goat hair موی بز [الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
rug names اسامی فرش [بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
eternize ابدی کردن شهرت ابدی دادن
Reihan ریحان [شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
synthetic dyes رنگینه های شیمیایی [این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
Sarouk ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Jaff design طرح جاف [جاف از روستاهای کردستان می باشد و از قدیم به بافت انواع کیسه های خورجینی و دستی شهرت داشته است. طرح ها اکثرا لوزی شکل بوده و لبه ها حالت قالب دارند.]
geometric design طرح هندسی [این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com