English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
Other Matches
liquidity trap سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
foreign investment سرمایه گذاری خارجی
net foreign investment خالص سرمایه گذاری خارجی
policy makers سیاست گذاران
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
reaganomics اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
conspect reliability پایایی نمره گذاران
it will make against us برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
quasi contract عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
positive externalities صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
runs دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
supply price of capital قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
over capitalised براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
capital consumption allowance کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
disinvestment سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
capitalization تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financier سرمایه دار سرمایه گذار
financiers سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
frigidity سردی
bleakness سردی
ice یخ سردی
chilliness سردی
coldness سردی
frigidly به سردی
frigidness سردی
iciness سردی
gelidity سردی
foreign exchange پول خارجی ارز خارجی
outwork استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
coolly باخون سردی
apathy خون سردی
sang-froid خون سردی
sang froid خون سردی
cold heartedly باخون سردی
cold bloodedness خون سردی
impassivity خون سردی
half heartedness بی میلی سردی
cold blood خون سردی
impassiveness خون سردی
raw ness نا ازمودگی- سردی
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
A cold wind is blowing. باد سردی می وزد
to freeze احساس سردی کردن
to feel cold احساس سردی کردن
to create a man a lord کسیراسمت سردی دادن
residential investments سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
imperturbableness خون سردی تشویش ناپذیری
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
imperturbably با خون سردی بطور تشویش ناپذیر
indifference to any thing خون سردی یا بی علاقگی نسبت به چیزی
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
desired investment سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cold pig اب سردی که روی ادم خوابیده میریزند تابیدارشود
wilson پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
pampero باد سردی که از کوههای سوی اقیانوس اطلس می وزد
blizzards باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzard باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
say's law قانون سی . براساس این قانون
canon قانون کلی قانون شرع
canons قانون کلی قانون شرع
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
capital program برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
registered capital سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
collapse capitalism فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marginal utility of capital مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
marginal productivity law قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
twill _ ان خواهد
that fauit will right itself خواهد شد
he will go خواهد رفت
the secret will open to me خواهد گردید
it askes for attention دقت می خواهد
it will manifest it self اشکار خواهد شد
he shall go خواهد رفت
the law does not apply to him او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
It wI'll overtake (befall) everyone. دامنگیر همه خواهد شد
Its color wI'lll fade. رنگش خواهد رفت
What impudence!what never !what cheek! واقعا" که خیلی رو می خواهد !
the truth will out . <proverb> یقیقت بر ملا خواهد شد .
She wI'll regret it bitterly. مثل سگ پشیمان خواهد شد
She wI'll survive . She wI'll pull through. زنده خواهد ماند
It wI'll clear up by morning . تا صبح هواصاف خواهد شد
She wI'll gradually soften . تدریجا" نرم خواهد شد
Well what does he want now ? خوب حا لاچه می خواهد ؟
The tree wI'll die . درخت خشک خواهد شد
it will give rise to a quarrel مایه ستیزه خواهد شد
the lord will provide خداوسیله خواهد ساخت
it will manifest it self معلوم خواهد گشت
do as you please هر چه دلتان می خواهد بکنید
it would be preferble to بهتر خواهد بود
i know that he will come من میدانم که او خواهد امد
The folwer wI'll die for want of water. گل از بی آبی خشک خواهد شد
It wI'll get us into trouble. ما را به درد سر خواهد انداخت
criterion مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
It wI'll prove to be to your disadvantage. بضررت تمام خواهد شد
he would be sure to like it یقینا انرادوست خواهد داشت
if he wishes to be a اگرمی خواهد کسی بشود
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
near work کاری که نگاه نزدیک می خواهد
accuracy تعریف دقیق تر خواهد بود
What must be must be . <proverb> آنچه باید بشود خواهد شد .
who will pay for it کی پول انرا خواهد داد
He wI'll expedite our case. اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
Sooner or later , he wI'll find out . دیر یا زود خواهد فهمید
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced. بدجوری آبرویم خواهد رفت
It wI'll spoil my appetite . اشتهایم راکور خواهد کرد
it will give rise to a quarrel نزاعی تولید خواهد کرد
She wI'll arrive on friday morning . جمعه صبح وارد خواهد شد
who will pay for it کی هزینه انرا خواهد پرداخت
i do not u.his wanting to say نمیفهم چرامی خواهد بماند
sticker [guest] مهمانی که نمی خواهد برود
Surely things wI'll turn out well for him in the end. مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
outputs ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
A new government wI'll take office . حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
She wI'll never realize this wish. این آرزو بدلش خواهد ماند
This book wI'll be a great success . این کتاب خیلی گه خواهد کرد
output ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
whatsoever he doeth shall p هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
which diffrence shall be settled only by ..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
He gave us to understand that he would help us. او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
on shall from a quo rum جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
he is sanguine of success خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
it will wear to your shape بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
We shall look into the matter in due ( good ) time . درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
gigo اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
He threatened to thrash the life out of me . تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
stagnation thesis ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
end user شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
contingency plan برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
He is trying to prove himself all the time. او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
While the grass grows the cow starves . <proverb> تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
Your train will leave from platform 8. قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
author باعث
incentive باعث
incentives باعث
causing باعث
cause باعث
causes باعث
He warned he would go on a termless hunger strike. او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
diminished radix complement نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
He who excuses accuses himself. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
the long arm of the law دست قانون [دست قدرتمند قانون]
defaults مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
On Thursday it will be variably cloudy [cloudy with sunny intervals] . پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
defaulting مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
critical engine موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
default مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
attention code حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
restorationist کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
defaulted مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
to give birth to باعث شدن
motives محرک باعث
motive محرک باعث
to give rise to باعث شدن
touch off <idiom> باعث انفجارشدن
take its toll <idiom> باعث ویرانی
give rise to باعث شدن
it will give rise to a quarrel باعث دعواخواهد شد
makes باعث شدن
make باعث شدن
productive of annoyance باعث زحمت
vibratory باعث ارتعاش
vibrative باعث ارتعاش
author باعث شدن
set off <idiom> باعث انفجارشدن
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
He is trying to run before he has learned do walk. <proverb> او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
i/o فضای ذخیره سازی موقت داده که به عنوان خروجی یا ورودی استفاده خواهد شد
to keep somebody in suspense <idiom> کسی را در حالت هراس گذاشتن [چونکه نمی داند چه پیش خواهد آمد]
doctrinaire کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
hacker فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hackers فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
to cavse to see باعث دیدن شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com