Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
this report is incredible
این گزارش را نمیتوان باورکرد
Other Matches
departure report
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
report generator
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator
گزارش زایی گزارش گیری
one must
نمیتوان گفت
it is hard to say
نمیتوان گفت
visualreport
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
there is no mistaking
نمیتوان اشتباه کرد
we cannot undo the past
چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
it is hard to say
به اسانی نمیتوان قضاوت کرد
nemo tenetur ad impossible
هیچ کس را نمیتوان به انجام کار
snow under
<idiom>
قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
it is not d.
نمیتوان ازان صرف نظر کرد
it is not p to climb it
نمیتوان از ان بالارفت بالارفتن از ان ممکن نیست
life is not worth an hour's p
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
it is past reclaim
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
nemo de domo sua extrahi debet
هیچ کس را نمیتوان به زوراز خانه اش خارج کرد
drop dead halt
توقفی که نمیتوان ان رامورد پوشش قرار داد
it will not bear repeating
جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
short run
زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
there is no p of doing it
کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
nescience
اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
copyright
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyrights
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
reported
گزارش
reports
گزارش
report generator
گزارش زا
recitetion
گزارش شز
report
گزارش
account
گزارش
reportage
گزارش
press report
گزارش خبری
management report
گزارش مدیریت
internal report
گزارش داخلی
hot report
گزارش مهم
blue bell
گزارش جنایت
blue bell
گزارش بدرفتاری
bruit
گزارش سروصدا
command report
گزارش فرماندهی
detailed report
گزارش مشروح
edit line
خط گزارش وضعیت
error report
گزارش خطا
final report
گزارش نهایی
flash report
گزارش انی
blue bark
گزارش حرکت
periodic report
گزارش دورهای
reportable
گزارش دادنی
rpg
مولدبرنامه گزارش
viva voting
گزارش شفاهی
school report
گزارش اموزشگاه
viva report
گزارش شفاهی
visualreport
گزارش بصری
to give forth
گزارش دادن
situation report
گزارش وضعیت
technical report
گزارش فنی
status report
گزارش وضعیت
survey report
گزارش بازرسی
submit a report
گزارش دادن
wrap up
گزارش خلاصه
expertise
گزارش اهل فن
report writer
نویسنده گزارش
quarterly report
گزارش سه ماهه
report file
فایل گزارش
report generation
تولید گزارش
report generator
مولد گزارش
turn in
<idiom>
گزارش دادن
report progarm generator
مولدبرنامه گزارش
report progarm generator
تولیدبرنامه گزارش
report program
برنامه گزارش
report writer
گزارش نویسی
subemit a report
گزارش دادن
story
روایت گزارش
returning
گزارش دادن
accident reporting
گزارش حادثه
reported
گزارش دیدبانی
reported
گزارش دادن به
reported
گزارش دادن
returning
گزارش رسمی
report
گزارش دادن
commentary
گزارش رویداد
returns
گزارش رسمی
actions
گزارش وضع
commentaries
گزارش رویداد
returns
گزارش دادن
minute
گزارش وقایع
report
گزارش دیدبانی
report
گزارش دادن به
account
اهمیت گزارش
journal
گزارش روزانه
reports
گزارش دادن
reports
گزارش دادن به
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
return
گزارش رسمی
log
گزارش سفرهواپیما
annual report
گزارش سالانه
logs
گزارش سفرهواپیما
returned
گزارش دادن
annual report
گزارش سالیانه
return
گزارش دادن
reports
گزارش دیدبانی
action
گزارش وضع
journals
گزارش روزانه
returned
گزارش رسمی
reportable items
اقلام قابل گزارش
periodic intelligence report
گزارش نوبهای اطلاعاتی
weekly progress report
گزارش هفتگی کار
reportedly
طبق گزارش یا شایعه
super visum corporis
گزارش معاینه جسد
log
گزارش سفرنامه کشتی
snap report
گزارش فوری یا انی
schedule report
گزارش زمانبندی شده
project technical report
گزارش فنی پروژه
project technical report
گزارش فنی طرح
report of survey
گزارش تحقیقات یا بررسیها
logs
گزارش سفرنامه کشتی
progress report
گزارش پیشرفت کار
misreport
اشتباه گزارش دادن
According to the riport .
بقرار این گزارش
logbook
گزارش روزانه سفرکشتی
exception reporting
گزارش گیری مخصوص
evaluation report
گزارش ارزیابی وضعیت
call-up
دستور ارسال گزارش
call-ups
دستور ارسال گزارش
docking report
گزارش تعمیر ناو
to report
[to a body]
گزارش دادن
[به اداره ای]
to give an account of
گزارش و توضیح دادن
contact report
گزارش اخذ تماس
progress reporting
گزارش پیشرفت کار
aircraft accident report
گزارش سانحه هوایی
call up
دستور ارسال گزارش
draft report
گزارش نیمه نهایی
annual financial statement
گزارش مالی سالانه
bills
گزارش جریان دعوی
flash report
گزارش برق اسا
hearing
رسیدگی بمحاکمه گزارش
hearings
رسیدگی بمحاکمه گزارش
interim report
گزارش پیشرفت کار
bill
گزارش جریان دعوی
journal book
دفتر گزارش روزانه
request mast
گزارش از طریق سلسله مراتب
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
returns
گزارش نهایی هیات تحقیق
returned
گزارش نهایی هیات تحقیق
system log
گزارش روزانه عملیات سیستم
returning
گزارش نهایی هیات تحقیق
docking report
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
city article
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
journals
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
journal
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
fitness report
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
air control and reporting center (c.r.c.
مرکز کنترل و گزارش هوایی
daily progress report
گزارش روزانه پیشرفت کار
critic report
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
report generator
برای تامین گزارش کامل
neither report was correct
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
he gave an a of the battle
گزارش ان جنگ راشرح داد
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
i saw the report in the rough
من پیش نویس این گزارش رادیدم
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
[results were]
satisfactory
رضایت بخش
[در یادداشت گزارش کنترل]
inkling
اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
rpg
Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
charts
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
nudets
سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
chart
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charted
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charting
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
air raid reporting control ship
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
collision detection
تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
The details of the report were verified by the police.
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
negatives
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
aerographer
شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
negative
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
pagination
روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
print chart
فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
cirvis
دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
This compares to a total of 36 cases reported in 2009.
همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
log
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
feasibility
امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
logs
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
processor
کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
whats' up
در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
writes
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
flag
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
sentinel
1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
observer
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
sentinels
1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
flags
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
observers
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
Anyone found trespassing is liable to be reported to the police.
هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
forward tell
انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
cargo outturn message
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
control and reporting center
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com