Dictiornary-Farsi | این یک قضیه کاملا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
Full phrase not found.

Full phrase Google translation result





Search result with all words

It is quite a hypothetical case .	این یک قضیه کاملا" فرضی است
Other Matches

subordinate coajunction	حرف عطفی که قضیه تاریخ را به قضیه اصلی می پیوندد
compound complex	دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
clauses	قضیه
proposition	قضیه
propositioned	قضیه
thesis	قضیه
theses	قضیه
cage	قضیه
cages	قضیه
theorem	قضیه
axioms	قضیه
axiom	قضیه
theorems	قضیه
propositioning	قضیه
cases	قضیه
premiss	قضیه
clause	قضیه
case	قضیه
propositions	قضیه
poniard asinorum	قضیه حماریه
orthogonality theorem	قضیه تعامد
duality theorem	قضیه دوگانگی
point of honour	قضیه شرف
virial theorem	قضیه ویریال
variation theorem	قضیه تغییر
expansion theorem	قضیه بسطی
euler's theorem	قضیه اویلر
euler theorem	قضیه اولر
h theorem of boltzmann	قضیه H بولتزمن
boltzmann h threrem	قضیه H بولتزمن
poniard asinorum	قضیه خرفهم
pythagorean proposition	قضیه عروس
principal clause	قضیه اصلی
slutsky theorem	قضیه اسلاتسکی
matters	امر قضیه
mattered	امر قضیه
matter	امر قضیه
asses bridge	قضیه حماریه
bayes'theorem	قضیه بیس
syllogism	قضیه منطقی
central limit theorem	قضیه حد مرکزی
bernoulli theorem	قضیه برنولی
binomial theorem	قضیه دو جملهای
rearrangement theorem	قضیه نوارایی
obverse	قضیه تالی
opposites	عکس قضیه
test cases	قضیه در ازمایش
mattering	امر قضیه
opposite	عکس قضیه
clauses	جزء قضیه
test case	قضیه در ازمایش
clause	جزء قضیه
balanced budget theorem	قضیه بودجه متوازن
worst case scenario	بدترین شکل قضیه
superaltern	قضیه کلی مورداستدلال
How did it turn out?	[قضیه] چطور تمام شد؟
hypotheses	قضیه فرضی نهشته
addition theorem	قضیه جمع پذیری
hypothesis	قضیه فرضی نهشته
thesis	رساله دکتری قضیه
theses	رساله دکتری قضیه
In this matter	در این بابت [قضیه]
adjudicated case	قضیه محکوم بها
res judicata	قضیه محکوم بها
worst-case scenario	بدترین شکل قضیه
f.clause	قضیه که با in order thatاغازگرد د
jahn teller theorem	قضیه یان- تلر
non restrictive clause	قضیه غیر تحدیدی
clausius virial theorem	قضیه ویریال کلازیوس
Pythagoras' theorem	قضیه فیثاغورس [ریاضی]
majorpremise	کبرای قضیه منطقی
Pythagorean theorem	قضیه فیثاغورس [ریاضی]
I saw it for myself . I was an eye –witness	خودم شاهد قضیه بودم
autre fois acquit	قضیه محکوم بها در امورجزاییfacsimile
issues	مسئله قضیه تحویل جنس
issued	مسئله قضیه تحویل جنس
issue	مسئله قضیه تحویل جنس
i had no voice in that matter	من دران قضیه رایی نداشتم
prime number theorem	قضیه اعداد اول [ریاضی]
axioms	قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
axiom	قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
well-ordering theorem	قضیه خوش ترتیبی [ریاضی]
to have no say [in that matter]	پاسخگو نبودن [در این قضیه]
premise	قضیه ثابت یا اثبات شده
premised	قضیه ثابت یا اثبات شده
premisses	قضیه ثابت یا اثبات شده
adoption	مربوط به قضیه پسر خواندگی عیسی
That's another story.	این داستان [قضیه] دیگری است.
questions	موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questioned	موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
prosyllogism	قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
question	موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
Now that you're here, it's a whole new ball game.	حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
coordinate conjunction	حرف عطفی که چند قضیه یالغت برابر را بهم می پیوندد
rogatory	احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
teetotally	کاملا
to perfection	کاملا
to a turn	کاملا
absolutely <adv.>	کاملا
intoto	کاملا
by all means <adv.>	کاملا
scot ant lot	کاملا
definitely <adv.>	کاملا
to a t	کاملا
in its entirety	کاملا
in full	کاملا
comprehensive <adv.>	کاملا
well <adv.>	کاملا
to the full	کاملا
hand and foot	کاملا
whole hog	کاملا
root and branch	کاملا
spanking	کاملا
spankings	کاملا
to the quick	کاملا
de-	کاملا
partitura	کاملا
jam-packed	کاملا پر
partitur	کاملا
to its full extent <adv.>	کاملا
quite [completely, perfectly] <adv.>	کاملا
purely	کاملا"
open and shut	کاملا
smacks	کاملا
smacked	کاملا
sopping	کاملا
thru	کاملا
richly	کاملا"
smack	کاملا
exactly	کاملا
open-and-shut	کاملا
all around	کاملا
thoroughly	کاملا"
completely <adv.>	کاملا
utterly	کاملا
totally	کاملا
absolutely	کاملا"
replete	کاملا پر
stone deaf	کاملا کر
entirely	کاملا
absolutely dry	کاملا
perfectly	کاملا"
sounds	کاملا
fully	کاملا
altogether	کاملا
sound	کاملا
wholly	کاملا
sounded	کاملا
egregiously	کاملا
quite	کاملا
brand new	کاملا نو
soundest	کاملا
bang on	کاملا درستوصحیح
to a T <idiom>	کاملا،دقیقا
four-square	کاملا مربع
chock-a-block	کاملا افراشته
chock-a-block	کاملا کشیده
close up	کاملا افراشته
close-up	کاملا افراشته
outrightly	کاملا بیدرنگ
wide awake	کاملا بیدار
close-ups	کاملا افراشته
wide-awake	کاملا بیدار
put across <idiom>	کاملا فهمیدن
dead center <idiom>	کاملا وسط
dead as a doornail <idiom>	کاملا مرده
come full circle <idiom>	کاملا برعکس
full-suspension <adj.>	کاملا معلق
identical	کاملا" برابر
fit like a glove <idiom>	کاملا مناسب
head over heels <idiom>	کاملا ،عمیقا
dead even	کاملا مساوی
outright	کاملا بیدرنگ
fully automatic	کاملا" خودکار
armed to the teeth	کاملا` مسلح
zonked	کاملا خسته
point device	کاملا راست
full duplex	کاملا دو رشتهای
perfectly elastic	کاملا با کشش
broad a wake	کاملا بیدار
down to the ground	ازهرحیث کاملا
inextenso	کاملا بلند
evolute	کاملا روییده
fitting allowance	کاملا" اندازه
for all the world like	کاملا` شبیه
full blown	کاملا افراشته
heavily armed	کاملا مسلح
full duplex	کاملا" دو رشتهای
air dry	کاملا خشک
absolute dry	کاملا" خشک
stone blind	کاملا کور
stone broke	کاملا ورشکست
span new	کاملا تازه
quite seriously <adv.>	کاملا جدی
in all seriousness <adv.>	کاملا جدی
due	درست کاملا"
kaput	کاملا شک ست خورده
routs	کاملا شکست دادن
absorb	کاملا فرو بردن
to be absolutely determined	کاملا مصمم بودن