Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (847 milliseconds)
English	Persian
To borrow money from a bank .	ا زبانک پول قرض گرفتن
Other Matches
languet	زبانک
epiglottis	زبانک
ligule	زبانک
uvula	زبانک
epiglottises	زبانک
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
takes	گرفتن
take	گرفتن
retaking	پس گرفتن
pushing	گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
lay to heart	به دل گرفتن
retreat	پس گرفتن
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
retreated	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
infold	در بر گرفتن
indwell	جا گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
resuming	از سر گرفتن
get at	گرفتن
fleas	کک گرفتن
flea	کک گرفتن
to hunt out	گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
resume	از سر گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
retakes	پس گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
retaken	پس گرفتن
getting	گرفتن
retake	پس گرفتن
gets	گرفتن
get	گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
to get at	گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
renovating	از سر گرفتن
wed	گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
capture	گرفتن
overtakes	گرفتن
overtaken	گرفتن
captures	گرفتن
overtake	گرفتن
capturing	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
raclaim	پس گرفتن
hold	گرفتن
cease	گرفتن
ceased	گرفتن
to call back	پس گرفتن
acquiring	گرفتن
acquires	گرفتن
accompany	دم گرفتن
accompanies	دم گرفتن
holds	گرفتن
accompanied	دم گرفتن
catch	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
puddle	گل گرفتن
to break in	گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
acquire	گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
to draw back	پس گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to put a stop to	را گرفتن
puddles	گل گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
retrieves	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieve	پس گرفتن
seizes	گرفتن
seized	گرفتن
seize	گرفتن
ceases	گرفتن
ceasing	گرفتن
to catch on	گرفتن
break out	در گرفتن
obturate	گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
renovates	از سر گرفتن
detracted	گرفتن
recaptured	پس گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recapturing	پس گرفتن
resumption	از سر گرفتن
unsay	پس گرفتن
detract	گرفتن
grab	گرفتن
skim	کف گرفتن از
encumbers	گرفتن
recapture	پس گرفتن
to shut off	را گرفتن
detracting	گرفتن
accustom	خو گرفتن
detracts	گرفتن
tong	گرفتن
deglutinate	گرفتن
wive	زن گرفتن
withdraws	پس گرفتن
withdraw	پس گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
grabbed	گرفتن
skim	گرفتن کف
encumber	گرفتن
reclaims	پس گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
adeem	پس گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
reclaim	پس گرفتن
to take up	گرفتن
lute	گل گرفتن
grabs	گرفتن
skimmed	کف گرفتن از
encumbering	گرفتن
encumbered	گرفتن
skimmed	گرفتن کف
skims	کف گرفتن از
grabbing	گرفتن
lutes	گل گرفتن
skims	گرفتن کف
to whisk away or off	گرفتن
catch on	گرفتن
nail	گرفتن
false grip	گرفتن
situating	جا گرفتن
situates	جا گرفتن
corks	گرفتن
cork	گرفتن
devest	گرفتن
receives	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
receive	گرفتن
situate	جا گرفتن
to lay a wager	گرفتن
renovate	از سر گرفتن
renovated	از سر گرفتن
despumate	کف گرفتن از
disesteem	کم گرفتن
accustoms	خو گرفتن
nails	گرفتن
nailed	گرفتن
accustoming	خو گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
snatch	گرفتن مقدار کم
floods	سیل گرفتن
wrestled	کشتی گرفتن
wrestle	کشتی گرفتن
accomplishes	صورت گرفتن
accomplish	صورت گرفتن
wrestles	کشتی گرفتن
originating	سرچشمه گرفتن
scallop	حلزون گرفتن
flooded	سیل گرفتن
to take example	سرمشق گرفتن
differentiate	مشتق گرفتن
snares	با تله گرفتن
snare	با تله گرفتن
snatching	گرفتن مقدار کم
celebrates	جشن گرفتن
celebrate	یادبود گرفتن
to take a d.	تصمیم گرفتن
celebrate	جشن گرفتن
snatches	گرفتن مقدار کم
to split the d.	میانه را گرفتن
to stand a. off	کناره گرفتن
to catch hold of	محکم گرفتن
to bring to book	حساب پس گرفتن
snatched	گرفتن مقدار کم

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com