English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (1 milliseconds)
English Persian
nightstick باتوم پاسبان
nightsticks باتوم پاسبان
Other Matches
police officer پاسبان
policemen پاسبان
cop پاسبان
cops پاسبان
police پاسبان
policed پاسبان
polices پاسبان
custos پاسبان
robert پاسبان
peon پاسبان
custodier پاسبان
bobbies پاسبان
policeman پاسبان
gendarmes پاسبان
bobby پاسبان
constable پاسبان
constables پاسبان
gendarme پاسبان
police officers پاسبان
hayward پاسبان حصارهاوپرچین ها
picket guard پاسبان اردوگاه
watch man پاسبان مراقب
sbirro پاسبان ایتالیایی
sepoy پاسبان محلی
the policeman watched him پاسبان اورامیپائید
game keep پاسبان شکار
death watch پاسبان مرده
watchdogs سگ پاسبان نگهبان
guards پاسبان مستحفظ
truncheons چوب پاسبان
truncheon چوب پاسبان
castle ward پاسبان دژیاقلعه
guarding پاسبان مستحفظ
guard پاسبان مستحفظ
coast guardsman پاسبان دریاکنار
night watch پاسبان شب گزمه
watchdog سگ پاسبان نگهبان
A posse of police officers and soldiers یک دسته از پاسبان و سرباز
rozzer [British E] پاسبان [اصطلاح روزمره]
cop پاسبان [اصطلاح روزمره]
filth [British E] پاسبان [اصطلاح روزمره]
johnny جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
pig [American E] پاسبان [اصطلاح تحقیر آمیز]
doberman pinscher سگ پاسبان المانی متوسط الجثه
The Watchmans sleep is the thiefs lantern . <proverb> چراغ دزد خواب پاسبان است .
death watch پاسبان کسیکه محکوم بمرگ است
cerberus سگ سه سری که پاسبان دوزخ بوده مستحفظ
billy چوبدستی باطوم یاچوب قانون پاسبان یار
billies چوبدستی باطوم یاچوب قانون پاسبان یار
copper [police officer] پاسبان [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
hesperides نام حوریهای دریایی که پاسبان باغ سیبهای زربودند
cordon یک عده پاسبان یانظامی که درفواصل معین محلی رااحاطه کنند خط قرنطینه
cordons یک عده پاسبان یانظامی که درفواصل معین محلی رااحاطه کنند خط قرنطینه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com