Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
vehemently	باحرارت زیاد
vehement	باحرارت زیاد
Other Matches
strenuous	باحرارت
strenvously	باحرارت
strenuously	باحرارت
hot blooded	باحرارت
fervent	باحرارت
ebullient	باحرارت
glowing	باحرارت
heart and hand	باحرارت
hot-blooded	باحرارت
hepped up	باحرارت
earnest	باحرارت مشتاق
perfervid	بسیار باحرارت
thermodynamics	مبحث فعالیت مکانیکی ورابطه ان باحرارت
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
surcharges	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed	با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
vastly	زیاد
no end of	زیاد
great-	زیاد
great	زیاد
outrageously	زیاد
to a large extent	زیاد
immane	زیاد
extortionary	زیاد
late	زیاد
extortionate	زیاد
in excess	زیاد
in quantities	زیاد
excessive	زیاد
many	زیاد
over and above	زیاد
greatest	زیاد
heartbreak	غم زیاد
rife	زیاد
not a lettle	زیاد
overly	زیاد
fulsome	زیاد
too	زیاد
greatly	زیاد
profoundly	زیاد
muckle	زیاد
populous	زیاد
profusely	زیاد
too much	زیاد
mickle or muckle	زیاد
mickle	زیاد
superabundant	زیاد
wide	زیاد
wider	زیاد
highly	زیاد
copious	زیاد
large adv	زیاد
extensive	زیاد
effusively	زیاد
very	زیاد
intense	زیاد
much	زیاد
widely	زیاد
quite a few <idiom>	زیاد
heavily	زیاد
numerous	زیاد
widest	زیاد
squeamishness	زیاد
thick	زیاد
swingeing	زیاد
glaring	زیاد
supererogatory	زیاد
squeamishly	زیاد
heart break	غم زیاد
intensely	زیاد
plethoric	زیاد
highest	زیاد
plaguily	زیاد
highs	زیاد
for all the world	بی کم و زیاد
egregiously	زیاد
mortally	زیاد
thicker	زیاد
thickest	زیاد
intensively	زیاد
immoderate	زیاد
tremendously	زیاد
high	زیاد
hugely	زیاد
generous	زیاد
ranksack	زیاد
overmuch	زیاد
mort	مقدار زیاد
multiply	زیاد شدن
profuse of gilfts	زیاد بخشنده
overworking	زیاد کارکردن
multiplies	زیاد شدن
pretentiously	با ادعای زیاد
punctiliousness	دقت زیاد
polyuria	ادرار زیاد
queazy	زیاد دقیق
polyphagia	اشتهای زیاد
fixation	عشق زیاد
pretentiousness	ادعایی زیاد
profound interest	دلبستگی زیاد
mass casualties	تلفات زیاد
overworks	زیاد کارکردن
fixations	دلبستگی زیاد
prosternation	ضعف زیاد
multiplied	زیاد شدن
fixation	دلبستگی زیاد
overwork	زیاد کارکردن
prosternation	سستی زیاد
fixations	عشق زیاد
overworked	زیاد کارکردن
oodles	خیلی زیاد
torrid	زیاد گرم
over confident	زیاد مطمئن
heighten	زیاد کردن
heightened	زیاد کردن
overloads	زیاد پر کردن
over estimate	زیاد براوردکردن
overloaded	زیاد پر کردن
over issue	زیاد انتشاردادن
heightens	زیاد کردن
over ripe	زیاد رسیده
overmoke	زیاد سیگارکشیدن
overlabour	زیاد کارکردن
overload	زیاد پر کردن
overblown steel	فولاد با دم زیاد
overburdensome	زیاد سنگین
overbusy	زیاد مشغول
overrider	حق دلالی زیاد
over blow	زیاد دمیدن
much rain	باران زیاد
polymathy	دانش زیاد
musk cat	گریه زیاد
lots	خیلی زیاد
my grief was intensified	غصه من زیاد
abound	زیاد بودن
obstipation	یبوست زیاد
particularity	دقت زیاد
overwrite	زیاد نوشتن
onding	بارندگی زیاد
overvoltage	فشار زیاد
over anxiety	دل واپسی زیاد
heightening	زیاد کردن
overstock	زیاد پر کردن
over anxious	زیاد دل واپس
overdrssed	زیاد اراسته
hypercathexis	نیروگذاری زیاد
high precison	دقت زیاد
at a great penny worth	به بهای زیاد
at a great rat	بسرعت زیاد
at long intervals	بفواصل زیاد
augmenter	زیاد کننده
bad nip	تای زیاد
boisterously	باصدای زیاد
high altitude	ارتفاع زیاد
high altitude	از ارتفاع زیاد
high pressure	فشار زیاد
high spin	چرخش زیاد
high yielding farms	با بازده زیاد
high yield	با بازده زیاد
aggrandise	زیاد شدن
agreat d. of trouble	دردسر زیاد
alto relievo	برجستگی زیاد
high vacuum	خلاء زیاد
amplitude	فاصلهء زیاد
an abrupt place	با سراشیبی زیاد
an abundance of	مقدار زیاد
carnosity	گوشت زیاد
heavy poll	رایهای زیاد
frequent visiting	دیدنی زیاد
floridly	با ارایش زیاد
eclat	سروصدا زیاد
finicality	خودارایی زیاد
fervidness	گرمی زیاد
fervidity	گرمی زیاد
exuberantly	بفراوانی زیاد
excessive eating	خوردن زیاد
excessive love	دوستی زیاد
diuresis	ادرار زیاد
full tilt	باسرعت زیاد
consumedly	بطور زیاد
d. haste	شتاب زیاد
h.f.	بسامد زیاد
grnish	زیاد کردن
dense ignorance	نادانی زیاد
deprecation	افهاربیمیلی زیاد
desudation	عرق زیاد
desudation	خوی زیاد
diaphoresis	عرق زیاد
exquisite taste	سلیقه زیاد
multiplying	زیاد شدن
quaffs	زیاد نوشیدن
superannuated	زیاد کهنه
manifold	بسیار زیاد
terror	ترس زیاد
terrors	ترس زیاد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com