Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
letter
باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
letters
باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
Other Matches
capitalised
باحروف درشت نوشتن
capitalises
باحروف درشت نوشتن
capitalising
باحروف درشت نوشتن
capitalize
باحروف درشت نوشتن
capitalized
باحروف درشت نوشتن
capitalizes
باحروف درشت نوشتن
capitalizing
باحروف درشت نوشتن
lettering
علامت گذاری باحروف
alphabetize
به ترتیب الفبا نوشتن باحروف الفبا بیان کردن
rubrics
عنوانی که باحروف قرمز نوشته یا چاپ شده باشد
rubric
عنوانی که باحروف قرمز نوشته یا چاپ شده باشد
permissive
اجازه دهنده
trig
علامت گذاشتن
marks
علامت گذاشتن
mark
علامت گذاشتن
line out
با خط علامت گذاشتن
signaler
علامت دهنده
leaving
به ارث گذاشتن اجازه مرخصی
leave
به ارث گذاشتن اجازه مرخصی
melanize
با سیاهی علامت گذاشتن
trademark
علامت تجارتی گذاشتن
trademarks
علامت تجارتی گذاشتن
admissive
داخل کننده اجازه دهنده
CD R
فن آوری که به کاربر اجازه خواندن و نوشتن بر دیسک R-CD میدهد
ink
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
inks
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
match
علامت دوبدو گذاشتن چوب
matches
علامت دوبدو گذاشتن چوب
secured
که در برابر نوشتن یا حذف تصادفی یا دستیابی بی اجازه ایمن است
compacts
دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
compacted
دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
compacting
دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
compact
دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
drift float
علامت یا شاخص شناور نشان دهنده انحراف مسیر
marks
علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark
علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
colon
علامت چاپ آنچه نشان دهنده انتهای خط یا دستور در برخی زبانهاست
colons
علامت چاپ آنچه نشان دهنده انتهای خط یا دستور در برخی زبانهاست
photodigital memory
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
scrawl
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
symbol
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
trimmer
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
encipher
برمز نوشتن رمز نوشتن
flat
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
اجازه ترخیص اجازه نامه
lay off
<idiom>
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
symbol
علامت ترسیمی علامت فرمولی
emulation
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
characters
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
DVD
درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
lid
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into
<idiom>
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
prior admission
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
conglutinative
التیام دهنده جوش دهنده
bailer
امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor
نمایش دهنده ارائه دهنده
catalyst
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailor
امانت دهنده کفیل دهنده
catalysts
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
extender
توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibitors
نمایش دهنده ارائه دهنده
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
erasable
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
he dose not know how to write
نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
To leave behinde.
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
indicator
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
inscribe
نوشتن
scribble
بد نوشتن
scribbles
بد نوشتن
scribbled
بد نوشتن
scribbling
بد نوشتن
inscribes
نوشتن
inscribing
نوشتن
scrawls
بد نوشتن
scrawling
بد نوشتن
to set down
نوشتن
write
نوشتن
to reduce to writing
نوشتن
scrawl
بد نوشتن
scrawled
بد نوشتن
to put down
نوشتن
inscribed
نوشتن
write head
هد نوشتن
set down
نوشتن
penned
نوشتن
put down
<idiom>
نوشتن
pens
نوشتن
superscrible
نوشتن
indite
نوشتن
writes
نوشتن
to drive a pen or quill
نوشتن
pen
نوشتن
pt down
نوشتن
penning
نوشتن
leave
اجازه
authorisations
اجازه
leaving
اجازه
approval
اجازه
warrent
اجازه
authorization
اجازه
authority
اجازه
ok
اجازه
licences
اجازه
licence
اجازه
licensure
اجازه
permits
اجازه
permit
اجازه
permitting
اجازه
fiat
اجازه
liberties
اجازه
liberty
اجازه
licenses
اجازه
license
اجازه
licensing
اجازه
fiats
اجازه
okay
اجازه
by permission of
با اجازه
unauthorized
بی اجازه
ratification
اجازه
permission
اجازه
annotate
حاشیه نوشتن
write off
زود نوشتن
annotated
یادداشت نوشتن
write-offs
زود نوشتن
commentate
تقریظ نوشتن
commentated
تقریظ نوشتن
commentates
تقریظ نوشتن
over write
جای نوشتن
pens
خامه نوشتن
annotated
تفسیر نوشتن
annotate
یادداشت نوشتن
annotate
تفسیر نوشتن
graphomania
شهوت نوشتن
overwrite
جای نوشتن
annotated
حاشیه نوشتن
overwrite
دومرتبه نوشتن
overwrite
زیاد نوشتن
write-off
زود نوشتن
commentating
تقریظ نوشتن
inscroll
در طومار نوشتن
impanel
در صورت نوشتن
i am weary of writing
از نوشتن خسته
circumscribing
نوشتن در دور
circumscribes
نوشتن در دور
circumscribed
نوشتن در دور
circumscribe
نوشتن در دور
hyphenate
با خط پیوند نوشتن
miswrite
اشتباه نوشتن
handwrite
بادست نوشتن
jot
با شتاب نوشتن
jots
با شتاب نوشتن
jotted
با شتاب نوشتن
autographs
دستخط نوشتن
autographing
دستخط نوشتن
autographed
دستخط نوشتن
autograph
دستخط نوشتن
annotating
یادداشت نوشتن
penning
خامه نوشتن
itemised
به اقلام نوشتن
editorialize
سرمقاله نوشتن
editorialized
سرمقاله نوشتن
editorializes
سرمقاله نوشتن
editorializing
سرمقاله نوشتن
allegorize
تمثیل نوشتن
to dip ones pen in gall
سخت نوشتن
tired of writing
خسته از نوشتن
demythologize
تفسیر نوشتن
tablet
بر لوح نوشتن
tablets
بر لوح نوشتن
editorialising
سرمقاله نوشتن
editorialises
سرمقاله نوشتن
editorialised
سرمقاله نوشتن
penmanship
طرز نوشتن
to write off
به اسانی نوشتن
to write out
بتفضیل نوشتن
itemises
به اقلام نوشتن
itemising
به اقلام نوشتن
itemize
به اقلام نوشتن
prose
نثر نوشتن
itemized
به اقلام نوشتن
itemizes
به اقلام نوشتن
itemizing
به اقلام نوشتن
wirte only
تنها نوشتن
double space
یک خط درمیان نوشتن
write head
نوک نوشتن
poetize
شعر نوشتن
poeticize
شعر نوشتن
annotating
حاشیه نوشتن
pen
خامه نوشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com