English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
sputter باخشم اداکردن بیرون انداختن
sputtered باخشم اداکردن بیرون انداختن
sputters باخشم اداکردن بیرون انداختن
Other Matches
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
eject بیرون راندن بیرون انداختن
extrude بیرون انداختن
expel بیرون انداختن
throw out بیرون انداختن
excrete بیرون انداختن
excreted بیرون انداختن
to throw out بیرون انداختن
expulse بیرون انداختن
expelled بیرون انداختن
excretes بیرون انداختن
extruding بیرون انداختن
excreting بیرون انداختن
out with بیرون انداختن
to fire out بیرون انداختن
extrudes بیرون انداختن
extruded بیرون انداختن
expels بیرون انداختن
expelling بیرون انداختن
fire out بیرون انداختن
belching بشدت بیرون انداختن
belch بشدت بیرون انداختن
belched بشدت بیرون انداختن
eructate باشدت بیرون انداختن
belches بشدت بیرون انداختن
blurt از دهان بیرون انداختن
protruding بیرون انداختن پیش امدن
to protrude one's tongue زبان خودرا بیرون انداختن
protruded بیرون انداختن پیش امدن
protrude بیرون انداختن پیش امدن
to chuck out بیرون انداختن کسی ازجایی
protrudes بیرون انداختن پیش امدن
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
bounces مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
bounced مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
bounce مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
pickup انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
ungear از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
utter اداکردن
palatalize از سق اداکردن
uttered اداکردن
enouce اداکردن
utters اداکردن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
innuendo اداکردن کنایه
impacts با شدت اداکردن
innuendos اداکردن کنایه
innuendoes اداکردن کنایه
impact با شدت اداکردن
acquitting برطرف کردن اداکردن
expresses بیان کردن اداکردن
expressing بیان کردن اداکردن
acquits برطرف کردن اداکردن
expressed بیان کردن اداکردن
express بیان کردن اداکردن
labialize حرفی را بصورت شفوی اداکردن
to pour out abusive words سخنان فحش امیزپی در پی اداکردن
formulate بشکل قاعده دراوردن یا اداکردن
formulates بشکل قاعده دراوردن یا اداکردن
formulating بشکل قاعده دراوردن یا اداکردن
formulated بشکل قاعده دراوردن یا اداکردن
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
sputters تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
bring down به زمین انداختن حریف انداختن شکار
jeopard بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifies بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
staccato بطور بریده بریده اداکردن
off one's hands بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
let down پایین انداختن انداختن
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
out بیرون از
without بیرون
efferent بیرون بر
away بیرون
away بیرون از
forth of بیرون از
out door بیرون
forth بیرون از
without بیرون از
outside بیرون
outsides بیرون
outdoor بیرون
off the track بیرون
out of بیرون از
outside appearance بیرون
out- بیرون از
abroad بیرون
outward bound بیرون رو
out [of] <adv.> بیرون [از]
out <adv.> بیرون
outed بیرون از
outside [of] <adv.> بیرون [از]
extra terrestrial بیرون از
from outside از بیرون [از]
outwith [Scotish E] <adv.> بیرون [از]
from out of town از بیرون [از]
out <adv.> به بیرون
externals بیرون
bakkat به بیرون
external بیرون
from the outside از بیرون
out-of- بیرون از
out of ear shot بیرون از صدا رس
extra cranial بیرون ازجمجمه
extra cranial ازجمجمه بیرون
extra physical بیرون ازقواعدطبیعی
extrauterine بیرون زهدانی
ejaculation بیرون دادن
emit بیرون ریختن
expulsions بیرون شدگی
go off بیرون رفتن
outed در بیرون تمام
to shoot forth بیرون امدن
give forth بیرون دادن
out خارج بیرون
out در بیرون تمام
to set forth بیرون اوردن
go out بیرون رفتن
out- خارج بیرون
out- در بیرون تمام
extra cosmical بیرون ازگیتی
outed خارج بیرون
Outside the house. بیرون از خانه
give out بیرون دادن
extrorse بیرون برگشته
extrusion بیرون امدن
extrusive بیرون اندازنده
unweave بیرون اوردن
fire out بیرون کردن
unthread نخ بیرون اوردن از
faubourg بیرون شهر
exorcizing بیرون کردن
exorcizes بیرون کردن
exorcized بیرون کردن
exorcize بیرون کردن
flick kick ضربه با بیرون پا
exorcising بیرون کردن
exorcises بیرون کردن
exorcised بیرون کردن
get out بیرون رفتن
extrusion بیرون زدن
issues بیرون امدن
eliminate بیرون کردن
eliminated بیرون کردن
eliminates بیرون کردن
eliminating بیرون کردن
extroversion برگشتگی به بیرون
extruder بیرون اور
to stuck out بیرون کردن
give off بیرون دادن
emergent بیرون اینده
outstretched بیرون گسترده
get the push بیرون رفتن
issue بیرون امدن
issued بیرون امدن
to fire out بیرون کردن
expel بیرون راندن
pakkorro بطرف بیرون
evoking بیرون کشیدن
evokes بیرون کشیدن
saleintiant بیرون زده
shoot forth بیرون امدن
shoot out بیرون امدن
shoot-out بیرون امدن
evoke بیرون کشیدن
saleintiant بیرون امده
saleint بیرون زده
outwork سفارش به بیرون
shift out انتقال به بیرون
outpour بیرون ریزش
subduct بیرون بردن
spouter بیرون جهنده
smoke out بیرون راندن
sleep out بیرون خوابیدن
skink بیرون کشیدن
outward show نمایش بیرون
similitude بیرون فاهر
outwardness چگونگی بیرون
ship your oars پارو بیرون
saleint بیرون امده
running off از خط بیرون افتادن
protrudent بیرون افتاده
propulsive بیرون ریزنده
prolapsus بیرون افتادگی
lolls بیرون افتادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com