Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
low level winds
بادهای نزدیک سطح زمین
Other Matches
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
grazes
نزدیک به زمین
grazed
نزدیک به زمین
graze
نزدیک به زمین
hovers
پرواز نزدیک زمین
hovered
پرواز نزدیک زمین
hover
پرواز نزدیک زمین
low level
نزدیک سطح زمین
dig pass
پاس از نزدیک زمین
infield
محدوده زمین کریکت نزدیک میله ها
holm
زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
clothesline
ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
digger
پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
forecourt
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
forecourts
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
hovering
پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
laydown bombing
بمباران از فاصله خیلی نزدیک به سطح زمین بمباران سینه مال
oenanthic
بادهای
vinaceous
بادهای
polar winds
بادهای قطبی
roaring forties
بادهای چهلگان
offshore winds
بادهای غیرساحلی
trade winds
بادهای تجارتی
equinoctials
بادهای استوائی
monsoons
بادهای موسمی
low level winds
بادهای سطحی
monsoon
بادهای موسمی
fruity wine
بادهای که مزه انگوربدهد
roaring forties
منطقه بادهای غربی
offshore winds
بادخشکی بادهای دور از ساحل
to crush a cup of wine
جام بادهای رانوشیدن یاسرکشیدن
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
invination
امیختگی خون عیسی در بادهای که در عشاربانی مینوشند
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
forthcoming
نزدیک
close-up
از نزدیک
near
نزدیک
near by
نزدیک
nearest
نزدیک
close-ups
از نزدیک
nearing
نزدیک
nearer
نزدیک
approaching
نزدیک
neared
نزدیک
up against
<idiom>
نزدیک به
up to
<idiom>
نزدیک به
close
نزدیک
beside
نزدیک
hand to hand
نزدیک
close up
از نزدیک
near-
نزدیک
nears
نزدیک
towards
نزدیک
not ahunderd mails flom
نزدیک
vicinal
نزدیک
closes
نزدیک
in sight
نزدیک
hand-to-hand
نزدیک
by
از نزدیک
neighbouring
نزدیک
on the eve of
نزدیک
to gain ground upon
نزدیک
on the verge of
نزدیک به
closest
نزدیک
contiguous
نزدیک
proximate
نزدیک
next door to
نزدیک
foreby
نزدیک
fast by
نزدیک
near by
نزدیک به
near upon
نزدیک
closer
نزدیک
nearby
نزدیک
upcoming
نزدیک
nigh
نزدیک
near at hand
نزدیک
forby
نزدیک
forby
از نزدیک
forbye
نزدیک
forbye
از نزدیک
narrowly
از نزدیک
accessible
نزدیک
cephalo
نزدیک به سر
adjacent
نزدیک
close by
نزدیک
hard by
نزدیک
close aboard
نزدیک
at hand
نزدیک
caudal
نزدیک به دم
imminent
نزدیک
nearest
نزدیک به ضربه
short sighted
نزدیک بین
closer
نزدیک به ناو
aggress
نزدیک شدن
nearer
نزدیک به ضربه
accost
نزدیک شدن
closes
نزدیک بهم
far and near
دور و نزدیک
myopia
نزدیک بینی
close range
فاصله نزدیک
nears
نزدیک به ضربه
almost
بطور نزدیک
closes
نزدیک به ناو
close coordination
همکاری نزدیک
to be quite close
نزدیک به هم بودن
nearing
نزدیک به ضربه
accost
نزدیک کشیدن
accosted
نزدیک شدن
admaxillary
نزدیک ارواره
close
نزدیک بهم
close controlled
همکاری نزدیک
recent memory
حافظه نزدیک
Near our office .
نزدیک اداره ما
close
نزدیک به ناو
upstream
نزدیک به سرچشمه
proximal
نزدیک مبدا
immediate flanks
جناحین نزدیک
erelong
در اینده نزدیک
aftermost
نزدیک پاشنه
accosts
نزدیک کشیدن
neared
نزدیک به ضربه
Near East
خاور نزدیک
accosted
نزدیک کشیدن
accosting
نزدیک شدن
near-
نزدیک به ضربه
closer
نزدیک بهم
accosting
نزدیک کشیدن
accosts
نزدیک شدن
in shore
در اب نزدیک کرانه
low
نزدیک سبد
hand and glove
خیلی نزدیک
hand in glove
خیلی نزدیک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com