Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
cyclonic rain
باران چرخهای
Other Matches
cyclic redundancy check
بررسی افزونگی چرخهای کاراکتر بررسی و کنترل افزونگی چرخهای
rainstorm
باد و باران باران شدید
rainsquall
باد و باران باران شدید
rainstorms
باد و باران باران شدید
cyclic
چرخهای
cyclic permutation
جایگشت چرخهای
cyclic code
رمز چرخهای
cyclic check
مقابله چرخهای
clock work
چرخهای ساعت
cyclic process
فرایند چرخهای
front wheel suspension
تعلیق چرخهای جلو
front wheel drive
محرک چرخهای جلو
cyclic shift
تغییر مکان چرخهای
clockwork
چرخهای ساعت منظم وخودکار
nosing
باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
gears
مجموع چرخهای دنده دار
front wheel suspension
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
gear
مجموع چرخهای دنده دار
geared
مجموع چرخهای دنده دار
Where are the luggage trolleys?
چرخهای دستی حمل بار کجاست؟
pants
پوشش ایرودینامیکی ثابت روی چرخهای ارابه فرود
divided landing gear
ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
tandem roller
نوعی قلطک که دارای چرخهای فلزی بوده وچرخها پشت سر هم حرکت میکند
staging light
چراغی که به راننده علامت میدهد که چرخهای اتومبیل درست روی خط قرار دارند
dumptor
کامیونی با چرخهای لاستیکی که دارای سرعتی زیاد میباشد و بار خود را درجلو تخلیه میکند
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
cassette
کاست کوچک حاوی چرخهای از نوار مغناطیسی باریک که سیگنالهای صوتی قابل ضبط هستند.
cassettes
کاست کوچک حاوی چرخهای از نوار مغناطیسی باریک که سیگنالهای صوتی قابل ضبط هستند.
fine rain
باران
hydrometeor
باران
raining
باران
rain
باران
rains
باران
rained
باران
rainy
پر باران
drizzle
نم نم باران
rain water
آب باران
drizzled
نم نم باران
drizzles
نم نم باران
pluvial
باران زا
pluvian
باران زا
drizzling
نم نم باران
pluvine
باران زا
rainless
بی باران
rainwater
اب باران
rain proof
ضد باران
pluviometry
باران سنجی
pluviometer
باران سنج
plenty of rain
باران کافی
much rain
باران بسیار
pluvial dendation
باران ستردگی
rain laden
باران ساز
catchment
باران گیر
rain gage
باران سنج
pride of the morning
مه یا باران بامداد
rainfall gauge
باران سنج
hydrometer
باران سنج
rainfall area
پهنه باران
pluviosity
باران خیزی
plenty of rain
باران فراوان
rainfall index
نمایه باران
fine rain
باران ریز
rainfall recorder
باران نگار
rainproof
عایق باران
rainmaker
باران ساز
rainmaking
ایجاد باران
golden rain
آتش باران
rain ga
باران سنج
pluvimeter
باران سنج
fall out
باران رادیواکتیو
mizzle
باران ریز
udometer
باران سنج
petrel
مرغ باران
pash
باران شدید
orographic rain
باران کوهزاد
rain gauge
باران سنج
ombrometer
باران سنج
ombrology
مبحث باران
much rain
باران زیاد
dotterel
مرغ باران
killdeer
مرغ باران
hyetometer
باران سنج
sprinkle
پوش باران
sprinkled
پوش باران
bombard
گلوله باران
rain cats and dogs
<idiom>
باران شدید
bombarded
گلوله باران
bombarding
گلوله باران
sprinkles
پوش باران
bombards
گلوله باران
rain shower
باران شدید
plover
مرغ باران
plovers
مرغ باران
shower
درشت باران
showered
درشت باران
showering
درشت باران
showers
درشت باران
drizzle
نرمه باران
drizzled
نرمه باران
drizzles
نرمه باران
drizzling
نرمه باران
rainstorm
طوفان باران
rain check
بلیط باران
raindrops
قطره باران
storm water overflow
سرریز اب باران
acid rain
باران اسیدی
sleet
برف و باران
sleeted
برف و باران
sleeting
برف و باران
sleets
برف و باران
sand blast
شن باران کردن
raintight
باران ناپذیر
blood rain
باران سرخ
raindrop
قطره باران
bombardment
گلوله باران
rainstorms
طوفان باران
bombardments
گلوله باران
to send down rain
باران فرستادن
raindrop imprints
اثرهای چکه باران
weather moulding
سنگی که اب باران راردمیکند
rainsquall
باران توام باتوفان
stager
گرگ باران دیده
shell off
گلوله باران کردن
raindrop impressions
اثرهای چکه باران
weatherbeaten
باد و باران دیده
intermittent rain
بارش متناوب باران
continuous rain
بارش باران دائمی
totalizer
باران سنج دخیرهای
Not all clouds bring rain.
<proverb>
هر ابرى باران نیاورد.
It was raining fast.
باران تندی می آمد
storm water retention tank
منبعهای نگهدارنده اب باران
storm sewer
لوله فاضلاب اب باران
A wolf which has been drenched by rain .
<proverb>
گرگ باران دیده .
rainproof
مانع نفوذ باران
standard rain gage
باران سنج معمولی
too much rain
باران بیش از اندازه
It was raining hard.
باران سختی می با رید
rain prints
اثرهای چکه باران
rain or shine
چه باران باشد چه آفتاب
pitter-patter
چک چک باران و غیره ضربان
slugged
گلوله باران کردن
cannonade
گلوله باران کردن
slugs
گلوله باران کردن
nimbus
وندی به معنای باران زا
nimbuses
وندی به معنای باران زا
typhoons
توفان همراه با باران
rainstorm
باران بوام باتوفان
typhoon
توفان همراه با باران
rainstorms
باران بوام باتوفان
monsoon
باد و باران موسمی
rainfall
ریزش باران بارنغگی
slug
گلوله باران کردن
pitter patter
چک چک باران و غیره ضربان
rain gauge station
ایستگاه باران سنجی
shoot
تیر باران کردن
shoots
تیر باران کردن
missiles
موشک باران کردن
pluviograph
باران سنج خودکار
monsoons
باد و باران موسمی
killdee
یکجور مرغ باران
missile
موشک باران کردن
isohyetal map
نقشه خطوط هم باران
isoheyt
خط شاخص نقاط هم باران
impluvium
حوض باران گیر
We were caught in the rain ( rainstorm) .
وسط باران گیر کردیم
window panes
باران با صدا به پنجره می خورد
adjustable leaping weir
سر ریز آب باران با تیغه متحرک
rainwash
شسته شده بوسیله باران
drizzly day
روزی که باران سیرمی بارد
rainwash
شستشوی چیزی بوسیله باران
dripstone
سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
shellproof
محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
weatherworn
فرسوده در اثر باد و باران وهوا
parkas
نوعی کت برای محافظت از باد و باران
To stone someone .
کسی راسنگ باران ( سنگسار) کردن
She said it would rain and sure enough it did .
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
impluvium
[حوض باران گیر در روم باستان]
pratincole
سکجور مرغ باران که به پرستو می ماند
sprays
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spraying
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprayed
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
weathertight
محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
The rain gutter is blocked up with leaves.
برگ ها ناودان باران را مسدود کرده اند.
to have your share of something
[negative]
چیزی
[بدی]
را اجبارا تحمل کردن
[باران یا سرزنش]
Supposing it rains , what shall you do ?
فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
scat
مالیات صدای پاره شدن چیزی رگبار باران
bombardment
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
kerb inlet
روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
rain check
<idiom>
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
bombardments
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
shell
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shell
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shelling
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
reventment
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
rain box
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com