Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (8 milliseconds)
English
Persian
accumulator charge
بارگیری اکومولاتور
Other Matches
two cell accumulator
اکومولاتور دو سلولی اکومولاتور دوبل
preload loading
بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
unit loading
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
wet storage
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
back haul
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
embarkation order
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
endurance loading
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
combat loading
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
accumulator
اکومولاتور
accumulator cell
سلول اکومولاتور
accumulator plate
صفحه اکومولاتور
accumulator acid
اکومولاتور اسید
accumulator battery
اکومولاتور باطری
accumulator charging
باردارشدن اکومولاتور
accumulator container
فرف اکومولاتور
accumulator switchboard
تابلوی اتصالات اکومولاتور
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
B register
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
burdening
بارگیری
loading
بارگیری
well deck
پل بارگیری
shipping
بارگیری
loading bridge
پل بارگیری
stowage
بارگیری
charging
بارگیری
material handling bridge
پل بارگیری
frequency loading
بارگیری فرکانسی
commercial loading
بارگیری تجارتی
line charging capacity
فرفیت بارگیری خط
charging berth
اسکله بارگیری
deadweight
تناژ بارگیری
download
بارگیری پایین
charging crane
جرثقیل بارگیری
embarkation area
محوطه بارگیری
line charging current
جریان بارگیری خط
charging wharf
اسکله بارگیری
load lines
علایم بارگیری
load factor
ضریب بارگیری
embarkation table
جدول بارگیری
charging car
واگن بارگیری
loading apron
نوار بارگیری
magnetic loading
بارگیری مغناطیسی
pack saddle
زین بارگیری
pallete
کفه بارگیری
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
plimsol mark
مارک بارگیری
plimsol mark
علایم بارگیری
point of loading
نقطه بارگیری
pre loading
بارگیری اولیه
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
stowage
بارگیری و باراندازی
well deck
عرشه بارگیری
on berth
ناوحاضربه بارگیری
loading time
زمان بارگیری
loading bucket
سطل بارگیری
loading chart
جدول بارگیری
loading diagram
دیاگرام بارگیری
loading facilities
وسایل بارگیری
loading point
نقطه بارگیری
loading rack
سکوی بارگیری
loading scale
مقیاس بارگیری
loading site
سکوی بارگیری
loading site
محل بارگیری
loading station
ایستگاه بارگیری
loading table
جدول بارگیری
Loading and unloading.
بارگیری وتخلیه
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
apron
محوطه بارگیری
aprons
محوطه بارگیری
loads
فرفیت بارگیری
stow
بارگیری کردن
laden
بارگیری شده
loads
بارگیری کردن
stowed
بارگیری کردن
bucket charging
بارگیری با سطل
loads
بارگیری مهمات
load
فرفیت بارگیری
load
بارگیری کردن
stows
بارگیری کردن
load
بارگیری مهمات
stowing
بارگیری کردن
quay
سکوی بارگیری
pallets
کفه بارگیری
cargo net
تور بارگیری
quays
سکوی بارگیری
bulk loading
بارگیری در مخازن
carburizing pot
فرف بارگیری
pallet
کفه بارگیری
loading
فرفیت بارگیری
ammunition loading line
خط بارگیری مهمات
shiping agent
کارگزار بارگیری کشتی
initial program load
بارگیری برنامه اغازی
loading list
لیست بارگیری خودرو
loading
بارگیری مهمات درهواپیما
loading space
فضای قابل بارگیری
charge and discharge
محل بارگیری و باراندازی
loading plan
طرح بارگیری خودرو
loading chart
طرح بارگیری هواپیما
stevedores
بارگیری وباراندازی کردن
ingot charging crane
جراثقال بارگیری شمش
horizontal loading
بارگیری افقی کشتیها
cargo port
دریچه بارگیری ناو
bulk loading
بارگیری مخزن به طور یک جا
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
bulk load method
روش بارگیری با بارقوال
commodity loading
بارگیری کالاهای مختلف
stevedore
بارگیری وباراندازی کردن
tactical loading
بارگیری رزمی یا جنگی
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
embarkation table
جدول قابلیت بارگیری
stevedoring charges
هزینههای بارگیری وباراندازی
staging unit
یکان بارگیری کننده
charging side
محل بارگیری کوره
cargo plan
طرح بارگیری ناو
actual obligated space
محل یا جا در بارگیری دریایی
maximum load rating
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
palletetisation
درکفه بارگیری قرار دادن
port
شراب شیرین بارگیری کردن
loading ramp
راهروی شیب دار بارگیری
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
p&d
delivery and up pick بارگیری و تحویل
mutilation table
جدول راهنمای بارگیری خودروها
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
despatch money
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
accessorial services
خدمات بارگیری و تخلیه بار
base loading
بارگیری انجام شده در پایگاه
fio
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
bridge plate
پل بین سکوی بارگیری وخودرو
embarkation order
ترتیب سوار شدن یا بارگیری
bulk load method
روش استفاده از بارگیری قوال
drayage
هزینه بارگیری وبار اندازی
The ship is loading.
کشتی درحال بارگیری است
capacity load
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
lading
بارگیری عمل بار کردن
roll on roll off
روش بارگیری مستقیم ناو
lay day
روز بارگیری وباراندازی کشتی
lay day
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
laydays
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lift on
بارگیری کشتی توسط جرثقیل
lighterage
هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
free in and out
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
reloadable control storage
انباره با کنترل بارگیری مجدد
railway end
پل سکوی بارگیری راه اهن
loading
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
portcall
درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
pickup zone
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
despatch money
پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
dispatch money
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
drayage
چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
mutilation table
جدول بارگیری پیش بینی شده
lighterage
هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
actual placement
قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
entrucking table
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
prestowage plan
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
embarkation element
یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
portcapacity
فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
ipl
Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
embarkation team
تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
constructive placement
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
block stowage loading
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
turnaround cycle
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
stowage plan
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
long shoreman
گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
primage
اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
demurrage
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
embarkation officer
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
over shipment
ارسال بار بیش از حد فرفیت کشتی بارگیری بیش از حد
deck cargo
بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
ammunition loading line
صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
take on
<idiom>
ضبط کردن،بارگیری کردن
lade
بارگیری کردن خالی کردن
lighterage
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
aprons
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
carload shipment
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
combat cargo officer
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com