English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
magnetic loading بارگیری مغناطیسی
Other Matches
preload loading بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
unit loading بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
wet storage بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
back haul بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
embarkation order دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
combat loading بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
endurance loading بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
magnetic induction چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
soft که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softest که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
mediums مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
medium مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
softer که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
ferromagnetic material هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
magnetic tapes پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tape پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
degauss پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
magnetic ink character recognition تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
record گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
taped پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tapes پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tape پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
magnetic skin effect جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
magnetic blowout خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
permalloy خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
magnaflux نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
magnetic ritation گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
magnetic reluctance مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی
magnetic flow فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
magnetic deflector یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
magnetic flux density چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی
shipping بارگیری
burdening بارگیری
material handling bridge پل بارگیری
stowage بارگیری
loading بارگیری
well deck پل بارگیری
charging بارگیری
loading bridge پل بارگیری
loading facilities وسایل بارگیری
stows بارگیری کردن
loading chart جدول بارگیری
loading time زمان بارگیری
loading table جدول بارگیری
bucket charging بارگیری با سطل
laden بارگیری شده
accumulator charge بارگیری اکومولاتور
deadweight تناژ بارگیری
bulk loading بارگیری در مخازن
stowed بارگیری کردن
stowing بارگیری کردن
loading site محل بارگیری
carburizing pot فرف بارگیری
stow بارگیری کردن
charging car واگن بارگیری
apron محوطه بارگیری
commercial loading بارگیری تجارتی
aprons محوطه بارگیری
loading point نقطه بارگیری
load lines علایم بارگیری
loading apron نوار بارگیری
charging crane جرثقیل بارگیری
load factor ضریب بارگیری
loading rack سکوی بارگیری
loading station ایستگاه بارگیری
cargo net تور بارگیری
ammunition loading line خط بارگیری مهمات
loading bucket سطل بارگیری
charging berth اسکله بارگیری
line charging capacity فرفیت بارگیری خط
line charging current جریان بارگیری خط
loading site سکوی بارگیری
loading scale مقیاس بارگیری
charging wharf اسکله بارگیری
embarkation area محوطه بارگیری
plimsol mark مارک بارگیری
plimsol mark علایم بارگیری
load بارگیری کردن
point of loading نقطه بارگیری
pre loading بارگیری اولیه
well deck عرشه بارگیری
loads بارگیری کردن
loads بارگیری مهمات
load فرفیت بارگیری
stowage بارگیری و باراندازی
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
loading diagram دیاگرام بارگیری
load بارگیری مهمات
pick up and delivery بارگیری و تحویل
pallete کفه بارگیری
download بارگیری پایین
pallets کفه بارگیری
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
frequency loading بارگیری فرکانسی
pallet کفه بارگیری
quay سکوی بارگیری
quays سکوی بارگیری
Loading and unloading. بارگیری وتخلیه
loading فرفیت بارگیری
embarkation table جدول بارگیری
on berth ناوحاضربه بارگیری
loads فرفیت بارگیری
pack saddle زین بارگیری
charge and discharge محل بارگیری و باراندازی
staging unit یکان بارگیری کننده
cargo plan طرح بارگیری ناو
cargo port دریچه بارگیری ناو
stevedoring charges هزینههای بارگیری وباراندازی
tactical loading بارگیری رزمی یا جنگی
loading plan طرح بارگیری خودرو
loading chart طرح بارگیری هواپیما
bulk loading بارگیری مخزن به طور یک جا
bulk load method روش بارگیری با بارقوال
loading list لیست بارگیری خودرو
initial program load بارگیری برنامه اغازی
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
stevedore بارگیری وباراندازی کردن
ingot charging crane جراثقال بارگیری شمش
loading space فضای قابل بارگیری
embarkation table جدول قابلیت بارگیری
actual obligated space محل یا جا در بارگیری دریایی
loading بارگیری مهمات درهواپیما
horizontal loading بارگیری افقی کشتیها
commodity loading بارگیری کالاهای مختلف
stevedore متصدی بارگیری و تخلیه
shiping agent کارگزار بارگیری کشتی
stevedores متصدی بارگیری و تخلیه
charging side محل بارگیری کوره
stevedores بارگیری وباراندازی کردن
reluctivity مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
magnetic flux فلوی مغناطیسی شار القاء شار مغناطیسی
dispersion پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
magnetic nuclear resonance تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
accessorial services خدمات بارگیری و تخلیه بار
stevedores متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
loading ramp راهروی شیب دار بارگیری
stevedore متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore متصدی بارگیری و حمل و نقل
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
fio بدون هزینه تخلیه و بارگیری
lift on بارگیری کشتی توسط جرثقیل
laydays ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lay day ایام بارگیری و باراندازی کشتی
embarkation order ترتیب سوار شدن یا بارگیری
lay day روز بارگیری وباراندازی کشتی
palletetisation درکفه بارگیری قرار دادن
p&d delivery and up pick بارگیری و تحویل
mutilation table جدول راهنمای بارگیری خودروها
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
maximum load rating قابلیت بارگیری نامی حداکثر
despatch money جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
port شراب شیرین بارگیری کردن
lighterage هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
reloadable control storage انباره با کنترل بارگیری مجدد
The ship is loading. کشتی درحال بارگیری است
capacity load حداکثر فرفیت بارگیری ناو
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
railway end پل سکوی بارگیری راه اهن
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
bridge plate پل بین سکوی بارگیری وخودرو
drayage هزینه بارگیری وبار اندازی
lading بارگیری عمل بار کردن
bulk load method روش استفاده از بارگیری قوال
despatch money پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
mutilation table جدول بارگیری پیش بینی شده
dispatch money جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
pickup zone منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
portcall درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
drayage چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
loading بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
lighterage هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
embarkation element یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
actual placement قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
portcapacity فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
prestowage plan طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
ipl Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
embarkation team تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
constructive placement تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
block stowage loading بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
stowage plan طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
turnaround cycle مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
long shoreman گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
primage اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
demurrage بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
grid magnatic angle زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
magnetic tape recording ضبط روی نوار مغناطیسی ضبط نوار مغناطیسی
embarkation officer افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
over shipment ارسال بار بیش از حد فرفیت کشتی بارگیری بیش از حد
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
deck cargo بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
magnetized مغناطیسی
magnetic مغناطیسی
magnetic tick تق مغناطیسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com