Dictiornary-Farsi | باریک شدگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
necking	باریک شدگی
strobilation	باریک شدگی


Search result with all words

imminution	کم شدگی باریک شدگی
strobilization	تشکیل رشته باریک شدگی
Other Matches

gelation	بسته شدگی سفت شدگی
swathe	ردیف باریک راه باریک
swathes	ردیف باریک راه باریک
swath	ردیف باریک راه باریک
erections	شق شدگی
necks	نخ شدگی
neck	نخ شدگی
geniculation	خم شدگی
depression	کم شدگی
erection	شق شدگی
embeddeness	حک شدگی
the mast has raked	کج شدگی
dostortion	کج شدگی
depressions	کم شدگی
bottling	نخ شدگی
choking	اب بند شدگی
flagginess	ول شدگی اویختگی
diminution	کم شدگی تحقیر
flocculence	قلنبه شدگی
contractions	جمع شدگی
encrustations	دلمه شدگی
tight coupling	جفت شدگی
desuetude	موقوف شدگی
contraction	جمع شدگی
removal	جدا شدگی
encrustation	دلمه شدگی
distotion factor	ضریب کج شدگی
acceptability	قبول شدگی
coupling	جفت شدگی
erasure	پاک شدگی
turn over	واژگون شدگی
eviration	هذیان زن شدگی
liquescence	مایع شدگی
expunction	پاک شدگی
expurgation	پاک شدگی
dispersion	پخش شدگی
scarlet	سرخ شدگی
fixedness	تثبیت شدگی
translocation	جابجا شدگی
dilution	رقیق شدگی
detruncation	کوتاه شدگی
occlusion	جفت شدگی
pairing	جفت شدگی
purler	پرت شدگی از سر
elongation	دراز شدگی
paralysation	فلج شدگی
petrifaction	سنگ شدگی
hardening	سفت شدگی
shortening	کوتاه شدگی
petrification	سنگ شدگی
puchery	جمع شدگی
locking	قفل شدگی
shrinkage	چروک شدگی
blot	پاک شدگی
blots	پاک شدگی
blotted	پاک شدگی
occlusion	بسته شدگی
smelting	ذوب شدگی
fading	محو شدگی
crookedness	انحناء و کج شدگی
hybridization	هیبرید شدگی
concretion	سفت شدگی
comminution	خرد شدگی
coagulation	دلمه شدگی
carburization	پودر شدگی
bronchocele	بزرگ شدگی
pucker	جمع شدگی
puckered	جمع شدگی
puckering	جمع شدگی
puckers	جمع شدگی
recvrvature	دولا شدگی
acetification	ترش شدگی
damnation	لعنت شدگی
scleriasis	سفت شدگی
nigrescence	سیاه شدگی
blotting	پاک شدگی
incalescence	گرم شدگی
expulsion	بیرون شدگی
gasification	تبخیر شدگی
sprained	رگ برگ شدگی
leakage	فاش شدگی
diffusion	پخش شدگی
leakages	فاش شدگی
gelidity	بسته شدگی
pulverization	خرد شدگی
homogenization	هم جنس شدگی
depression	گود شدگی
sprains	رگ برگ شدگی
spraining	رگ برگ شدگی
expulsions	بیرون شدگی
intensification	افزون شدگی
sprain	رگ برگ شدگی
sclerosis	سخت شدگی
depressions	گود شدگی
congestion	جمع شدگی
narrowing	تنگ شدگی
conglomeration	گلوه شدگی
conglomerations	گلوه شدگی
lateral yield	له شدگی جانبی
offsetting	دوخم شدگی
polarization	قطبی شدگی
invagination	غلاف شدگی
offset	دوخم شدگی
depressions	گود شدگی فرودافت
condensation	جمع شدگی تکاثف
diffraction broadening	پهن شدگی پراشی
encephalomalacia	نرم شدگی مغز
shrinkage stress	خستگی جمع شدگی
hepatization	سفت شدگی بافته
scloroderma	سفت شدگی پوست
yielding	تسلیم شدگی فلز
scleroma	سفت شدگی بافتها
depression	گود شدگی فرودافت
shrinkage coefficient	ضریب جمع شدگی
malposition	جابجا شدگی جنین
supersession	جانشینی لغو شدگی
accru	اجتماع فراهم شدگی
delusion of control	هذیان کنترل شدگی
sclerosis	سفت شدگی بافتها
constrictions	فشار تنگ شدگی
constriction	فشار تنگ شدگی
degree of shrinkage	ضریب جمع شدگی
disseisin	محروم شدگی ازتصرف
shrinkage	وابست جمع شدگی
gerontomorphosis	پیر شدگی نژاد
breaking	پاره گی قطع شدگی
erasure	حک جای پاک شدگی
edge triggered	با رها شدگی لبهای
shrinks	انقباض چوروک شدگی
varicosity	گشاد شدگی سیاهرگ
erethism	تحریک شدگی زیاد
shrink	انقباض چوروک شدگی
malady	فاسد شدگی بیماری
maladies	فاسد شدگی بیماری
shrinking	انقباض چوروک شدگی
hyperostosis	کلفت شدگی استخوان
digression	پرت شدگی ازموضوع
enlarged tonsils	بزرگ شدگی لوزه ها [پزشکی]
incarcerated hernia	جمع شدگی کیسه فتق
domesticity	زندگانی خانگی رام شدگی
shrinkage prevention	وسیله جلوگیری از جمع شدگی
scrappiness	اوراق شدگی ستیزه جویی
dipole dipole coupling	جفت شدگی دو قطبی- دوقطبی
scoliosis	کج شدگی تیره پشت ازپهلو
fixation	خیره شدگی تعلق خاطر
fixations	خیره شدگی تعلق خاطر
depigmentation	بیرنگ شدگی رنگ رفتگی
coupling	جفت شدگی اتصال درگیری
dc coupling	جفت شدگی جریان مستقیم
hydrargyia or rism	مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
individuation	تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
senile keratosis	کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
tenuous	باریک
thinnest	باریک
slice	باریک
strait	باریک
thinners	باریک
straits	باریک
capillary	باریک
thins	باریک
thinned	باریک
thin	باریک
capillaries	باریک
slices	باریک
tendered	باریک
hairlike	باریک
lathy	باریک
reedier	باریک
reediest	باریک
reedy	باریک
trickly	باریک
tender	باریک
leptocephalic	سر باریک
gracile	باریک
slender	باریک
long nose	دم باریک
narrow	باریک
slats	باریک
narrow headed	سر باریک
slat	باریک
thready	باریک
fine drawn	باریک
tenderest	باریک
tendering	باریک
attenute	باریک
needle-nose pliers	دم باریک
narrowest	باریک
narrower	باریک
angustate	باریک
fine spun	باریک
narrowed	باریک
budding	تولید مثل غیرجنسی از طریق ایجاد قلمبه شدگی در بخشی از بدن جاندار
hydrae	مار باریک
asthenic physique	سنخ باریک تن
flagelliform	باریک ودراز
fasciculus gracilis	ستون باریک
bridle track	راه باریک
fastidiousness	باریک بینی
pencil beam	نور باریک
stricture	باریک بینی