Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
connected load
بار خارجی متصل
Other Matches
positive externalities
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
exterior angle
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
impurity
جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
external symbol dictionary
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
outwork
استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
foreign exchange
پول خارجی ارز خارجی
wilson
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
connected
متصل
joint
متصل
contiguous
متصل
conjunct
متصل
continuous
متصل
clung
متصل
anchored
متصل به
on line
متصل
back berm
سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
coupler
متصل کننده
link
متصل کردن
connectedly
بطور متصل
attachments
نمائات متصل
joined
متصل کردن
engagedness
متصل بهم
off line
غیر متصل
interlocks
متصل شدن
interlocked
متصل شدن
adjacent span
دهانه متصل
fixed shell
گلوله متصل
connecting arrangement
ترتیب متصل
connective
متصل کننده
tie down
متصل کردن
connect
متصل کردن
basifixed
متصل در پایه
splicer
متصل کننده
connector
متصل کننده
interlock
متصل شدن
syndetic
متصل شده
tying
متصل کننده
applying
متصل کردن
applies
متصل کردن
interurban
متصل بشهر ها
interlocking
متصل شدن
connects
متصل کردن
lacer
متصل کننده
cartridges
بخش متصل
adjoin
متصل کردن
adjoined
متصل کردن
joggling
متصل کردن
cartridge
بخش متصل
joggles
متصل کردن
pans
متصل کردن
pan-
متصل کردن
pan
متصل کردن
joggled
متصل کردن
ligature
دخشههای متصل
adjoins
متصل کردن
apply
متصل کردن
colligate
متصل کردن
male connector
متصل کننده نر
joggle
متصل کردن
joins
متصل کردن
coherently
بطور متصل
adjacent span
دهانه متصل
join
متصل کردن
connected passes pawns
پیادههای رونده متصل
connected load
بار متصل شده
chockablock
بهم متصل وپیوسته
catenate
پیوستن متصل کردن
parallelling
تعداد آدرسهای متصل به هم
kirkyard
گورستان متصل بکلیسا
abuts
متصل بودن یاشدن
pin
متصل کردن به گیرافتادن
tie in
<idiom>
به چیزدیگری متصل کردن
splicing
باهم متصل کردن
spliced
باهم متصل کردن
splice
باهم متصل کردن
enjoins
بهم متصل کردن
parallels
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallelled
تعداد آدرسهای متصل به هم
corbel-course
زیر سری متصل
paralleling
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleled
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallel
تعداد آدرسهای متصل به هم
adjoin
افزودن متصل شدن
adjoined
افزودن متصل شدن
enjoining
بهم متصل کردن
connecting socket
[دوشاخه متصل کننده]
ballcocks
سیفون و ابزار متصل به آن
pinned
متصل کردن به گیرافتادن
pinning
متصل کردن به گیرافتادن
shafting
میله بهم متصل
abut
متصل بودن یاشدن
abutted
متصل بودن یاشدن
enjoin
بهم متصل کردن
adjoins
افزودن متصل شدن
enjoined
بهم متصل کردن
united pawns
پیادههای متصل شطرنج
splices
باهم متصل کردن
ballcock
سیفون و ابزار متصل به آن
gang hook
دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
continous
متصل متوالی بدون وقفه
grounded field
سیم پیچ متصل به زمین
interconnection
بخش ماده متصل به دو وسیله
concatenated data set
مجموعه داده ها متصل شده
adnexa
قسمتهای متصل بهم زائده
bond
متصل کردن چسباندن اتصال
catena
سریهای متصل شده concatenate
connexions
اتصال یا چیزی که متصل میشود
connection
اتصال یا چیزی که متصل میشود
adjacent
دو میدان متصل به دو گروه مجاور
to be connected
بهم پیوسته
[متصل]
بودن
untapped
<adj.>
متصل نشده
[در وسط مدار]
united pressed pawns
پیادههای رونده متصل شطرنج
ligature
دو یاچند حرف متصل بهم
dowel
بامیخ پرچ بهم متصل کردن
to plug
متصل کردن
[الکترونیک یا مهندسی برق]
stemson
چوب منحنی شکل متصل بجلوکشتی
connection of loom pieces
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
universal joint
دو میله متصل بهم وفا دربچرخش
camshaft
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
vestries
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
forest
تعداد درختهای ساختار داده متصل
vestry
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
gang hook
دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
forests
تعداد درختهای ساختار داده متصل
camshafts
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
extra-
خارجی
extras
خارجی
exotic
خارجی
foreign
خارجی
extern
خارجی
outer
خارجی
exoteric
خارجی
exosphere
خارجی
exogenous
خارجی
exteriors
خارجی
exterior
خارجی
externals
خارجی
abextra
خارجی
outward
خارجی
gringo
خارجی
gringos
خارجی
external
خارجی
extraneous
خارجی
international line
خط خارجی
outsides
خارجی
outside
خارجی
outsider
خارجی
outsiders
خارجی
peripheral
خارجی
oversea
خارجی
aliens
خارجی
outboard
خارجی
extra
خارجی
alien
خارجی
drain
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
drained
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
stylolite
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
destinations
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
destination
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
bat weight
وزنه اضافی متصل به چوب بیس بال
OLE container object
شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
drains
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
draining
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
faceplate
صفحه فلزی یا چوبی متصل به چرخ تراش
plowhead
چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
blade butt
انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
outwork
سنگر خارجی
overseas agent
نماینده خارجی
outness
کیفیت خارجی
overseas trade
معاملات خارجی
outside power
جریان خارجی
outward opening
دهانه خارجی
angle of emergence
زاویه خارجی
outside diameter
قطر خارجی
arris
زاویه خارجی
superior conjunction
مقارنه خارجی
alien enemy
دشمن خارجی
adventitious
خارجی الحاقی
outside view
نمای خارجی
outside view
منظره خارجی
outside cause
علت خارجی
outside caliper
کولیس خارجی
actine
قسمت خارجی
acrotic
بیرونی خارجی
renvoi
تبعیدشخص خارجی
impurity
اتم خارجی
foreign exchange
مبادله خارجی
foreign national
ملیت خارجی
foreign national
تبعه خارجی
spillover benefits
منافع خارجی
foreign exchange
ارز خارجی
external sort
جورکردن خارجی
landfalls
بویه خارجی
spillover costs
هزینههای خارجی
spillover effects
اثرات خارجی
superior planets
سیارههای خارجی
facade
نمای خارجی
landfall
بویه خارجی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com