Dictiornary-Farsi | بار مجاز حداکثر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 208 (10 milliseconds)

English	Persian
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر


Search result with all words

debt limit	حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
maximum permissible temperature rise	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
peak strenght	حداکثر استعداد مجاز
Other Matches

piggyback	دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks	دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit	نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent	نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
max min system	سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal aerobic power	بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
capacity cost	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
authorized level of organization	سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
outsides	حداکثر
peaking	حداکثر
outside	حداکثر
endurance	حداکثر
peak	حداکثر
uttermost	حداکثر
peaks	حداکثر
maximal	حداکثر
maximum	حداکثر
allowed	مجاز
permissible	مجاز
lawful	مجاز
allowable	مجاز
rated	مجاز
admissible	مجاز
permitted	مجاز
tropologic	مجاز
licensable	مجاز
legal	مجاز
certified	مجاز
authorised	مجاز
commissioned	مجاز
toluene	حد مجاز
authorized	مجاز
licensed	مجاز
authorrized	مجاز
at liberty	مجاز
metonymy	مجاز
admissibll	مجاز
permissive	مجاز
admittable	مجاز
supercharge	خرج حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum moment	حداکثر لنگر
maximum energy	انرژی حداکثر
full bore	حداکثر تلاش
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum power demand	مصرف حداکثر
full speed	حداکثر سرعت
submaximal	زیر حداکثر
price ceilings	حداکثر قیمت
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
flank speed	حداکثر سرعت
maximum output	خروجی حداکثر
flat out	حداکثر سرعت
maximum duration	زمان حداکثر
relative maximum	حداکثر نسبی
maximum price	حداکثر بها
intensity maximum	حداکثر شدت
maximum profit	حداکثر سود
peak load	بار حداکثر
optimum height	حداکثر ارتفاع
peak demand	حداکثر تقاضا
peak load	حداکثر بار
maximum of intensity	حداکثر شدت
peak output	حداکثر تولید
maximum frequency	فرکانس حداکثر
peak voltage	ولتاژ حداکثر
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum work	کار حداکثر
maximum ratings	مقدار حداکثر
global maximum	حداکثر مطلق
maximum load	بار حداکثر
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum slope	حداکثر شیب
maximum speed	حداکثر سرعت
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum value	مقدار حداکثر
peak speed	حداکثر سرعت
peaking	حداکثر کاکل
peak	حداکثر کاکل
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum available powere	توان حداکثر
wage ceiling	حداکثر دستمزد
peak current	جریان حداکثر
high tide	حداکثر مد دریا
high tides	حداکثر مد دریا
maximization	به حداکثر رسانیدن
payload	حداکثر بار
payloads	حداکثر بار
maximum current	جریان حداکثر
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum density	حداکثر تراکم
maximal	وابسته به حداکثر
maximum demand	بار حداکثر
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum detector	اشکارساز حداکثر
peaks	حداکثر کاکل
authorised clerk	واسطه مجاز
allowed vibrations	ارتعاشهای مجاز
allowable load	بار مجاز
allowable stress	تنش مجاز
figuratively	بطور مجاز
authorized manpower	استعدادپرسنلی مجاز
legitimising	مجاز کردن
legitimises	مجاز کردن
legitimized	مجاز کردن
authorized bank	بانک مجاز
metonym	مجاز مرسل
working stress	تنش مجاز
legitimization	مجاز کردن
impermissible	غیر مجاز
authorise	مجاز نمودن
legitimize	مجاز کردن
legitimizes	مجاز کردن
authorized program	برنامه مجاز
circuit allocated use	مدارچانلهای مجاز
on the house <idiom>	مجاز درکاری
free	مجاز منفصل
delegation of authority	مجاز شمردن
frees	مجاز منفصل
freeing	مجاز منفصل
freed	مجاز منفصل
settings	شدت مجاز
complemented	حد مجاز مکمل
complementing	حد مجاز مکمل
authorized strength	استعداد مجاز
legitimizing	مجاز کردن
bag limit	حد مجاز صید
ban item	غیر مجاز
bona fide holder	دارنده مجاز
idiographic	وابسته به مجاز
licensing hours	زمان مجاز
complements	حد مجاز مکمل
height clearance	ارتفاع مجاز
setting	شدت مجاز
safe load	بار مجاز
permissibly	بطور مجاز
permissible velocity	تندی مجاز
dose	مقدار مجاز
dosed	مقدار مجاز
doses	مقدار مجاز
tolerances	خطای مجاز
dosing	مقدار مجاز
contraband	غیر مجاز
permissible velocity	سرعت مجاز
permissible load	بار مجاز
permits	مجاز کردن
permitting	مجاز کردن
revocable contract	عقد مجاز
tolerances	تفاوت مجاز
tolerance	تفاوت مجاز
tolerance	خطای مجاز
tolerance limit	خطای مجاز
trope	مجاز استعاره
accredited	مجاز معتبر
prescribed load	بار مجاز
licit	روا مجاز
authorized allowance	سهمیه مجاز
troplogy	مجاز گوئی
permit	مجاز کردن
unauthorized	غیر مجاز
speed limit	سرعت مجاز
allowance	میزان مجاز
allowable cargo load	حداکثربار مجاز
speed limits	سرعت مجاز
fair game	شکار مجاز
legitimised	مجاز کردن
allowable cargo load	بار مجاز
allowances	میزان مجاز
working load	بار مجاز
justifiability	مجاز بودنی
not allowed	غیر مجاز
allowable level	تراز مجاز
lawfully	به طور مجاز
admitance	روا مجاز
permissible dosage	دوز مجاز
permissible deviation	تفاوت مجاز
complement	حد مجاز مکمل
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
high run	حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر