Dictiornary-Farsi | بار گذاری حداکثر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
maximum load	بار گذاری حداکثر


Other Matches

max min system	سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal oxygen consumption	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power	بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
capacity cost	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
residential investments	سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle	یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
overcapitalization	سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
punctuation mark	علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks	علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
desired investment	سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
cooperative scorer	بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment	سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
public	روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
outsides	حداکثر
outside	حداکثر
endurance	حداکثر
peaks	حداکثر
peaking	حداکثر
peak	حداکثر
uttermost	حداکثر
maximum	حداکثر
maximal	حداکثر
fuze	ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing	چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
maximum performance	کارایی حداکثر
peaks	حداکثر کاکل
maximum power demand	مصرف حداکثر
peak current	جریان حداکثر
maximum demand	بار حداکثر
payload	حداکثر بار
maximum current	جریان حداکثر
peaking	حداکثر کاکل
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum output	خروجی حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
wage ceiling	حداکثر دستمزد
price ceilings	حداکثر قیمت
maximum moment	حداکثر لنگر
payloads	حداکثر بار
high tide	حداکثر مد دریا
high tides	حداکثر مد دریا
maximum of intensity	حداکثر شدت
peak	حداکثر کاکل
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum available powere	توان حداکثر
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum value	مقدار حداکثر
maximum work	کار حداکثر
supercharge	خرج حداکثر
submaximal	زیر حداکثر
maximum efficiency	راندمان حداکثر
optimum height	حداکثر ارتفاع
maximal	وابسته به حداکثر
peak output	حداکثر تولید
peak load	حداکثر بار
peak demand	حداکثر تقاضا
maximization	به حداکثر رسانیدن
maximum price	حداکثر بها
maximum profit	حداکثر سود
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
peak voltage	ولتاژ حداکثر
maximum ratings	مقدار حداکثر
peak speed	حداکثر سرعت
intensity maximum	حداکثر شدت
maximum slope	حداکثر شیب
maximum speed	حداکثر سرعت
peak load	بار حداکثر
maximum load	بار حداکثر
flank speed	حداکثر سرعت
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum density	حداکثر تراکم
maximum energy	انرژی حداکثر
relative maximum	حداکثر نسبی
full bore	حداکثر تلاش
full speed	حداکثر سرعت
flat out	حداکثر سرعت
maximum duration	زمان حداکثر
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum frequency	فرکانس حداکثر
global maximum	حداکثر مطلق
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
pron to	با حداکثر سرعت ممکن
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
ceiling price	حداکثر قیمت قانونی
closed height	حداکثر ارتفاع لیفتراک
ceiling prices	حداکثر قیمت قانونی
peak strenght	حداکثر استعداد مجاز
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
ultimate bearing capacity	حداکثر فشار متحمل پی
marginal	حداکثر نزدیک به انتها
extreme	حداکثر درمنتهی الیه
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
high run	حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
angle of repose	حداکثر شیب استقرار
maxvo	حداکثر توان هوازی
maxvo	حداکثر اکسیژن مصرفی
maximum wavelength	طول موج حداکثر
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
breaking load	حداکثر تحمل بار
flank speed	حداکثر سرعت قایق
traffic peak	حداکثر عبور و مرور
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
utility maximization	به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
profit maximization	به حداکثر رسانیدن سود
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
at full blast <adv.>	در حداکثر قدرت یا شدت
daily flood peak	حداکثر سیل روزانه
full blast <adv.>	در حداکثر قدرت یا شدت
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
principle of miximum overlap	اصل حداکثر همپوشانی
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
high water	حداکثر ارتفاع اب مد دریا
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
endurance time	سرعت حداکثر مداوم
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
sprint	با حداکثر سرعت دویدن
sprinted	با حداکثر سرعت دویدن
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
low tide	حداکثر جذر دریا
sprints	با حداکثر سرعت دویدن
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
utmost good faith	حداکثر حسن نیت
utmost	منتهای کوشش حداکثر
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
ramp weight	حداکثر وزن ممکن هواپیما
plimsoll mark	خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
layer depth	که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
hull speed	حداکثر سرعت نظری قایق
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
extremum	حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
great tropic range	حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
deadweight tonnage	حداکثر تناژ وسیله نقلیه
maximum power point current	جریان در نقطه توان حداکثر
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
capacity load	حداکثر فرفیت بارگیری ناو
hard charge	بشدت و حداکثر سرعت راندن
payloads	حداکثر قابلیت حمل بار
powered	حداکثر تلاش در کمترین زمان
ultimate compressive strength	حداکثر مقاومت دربرابر فشار
throughput	حداکثر فرفیت میزان محصول
wall up	رسیدن موج به حداکثر اوج
power	حداکثر تلاش در کمترین زمان
powering	حداکثر تلاش در کمترین زمان
in the groove <idiom>	حداکثر کار را انجام دادن
powers	حداکثر تلاش در کمترین زمان
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
payload	حداکثر قابلیت حمل بار
maximum current circuit breaker	کلید قطع کننده جریان حداکثر
permissible velocity	حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
transition level	سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
road capacity	کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
vertex height	قله مسیرگلوله حداکثر ارتفاع منحنی
to rack rent	حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
to put one's best foot formost <idiom>	حداکثر تلاش خود را به کار بستن.
mean distance	فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
speed limit	حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
brushes	به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
brush	به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
speed limits	حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
great diurnal range	حداکثر اختلاف جذر و مد بیست و چهار ساعته
maximum gradeability	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
to have a maximum limit [of something]	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
optimize	کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن
hovering ceiling	حداکثر سقف پرواز ثابت درنزدیک زمین
maximum permissible temperature rise	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
supercharge	خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
maximum junction to case thermal impedan	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
liners	باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liner	باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
operation exposure guide	حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت