Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
commodity market
بازار کالای مصرفی
Other Matches
expendable property
کالای مصرفی اماد مصرفی
consumer goods
کالای مصرفی
commodity
کالای مصرفی
consumer's goods
کالای مصرفی
commodities
کالای مصرفی
roll out
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
launches
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launching
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launch
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
buyer's over
حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
sumptuary law
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
walras law
براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
maximal oxygen consumption per minute
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
labeled cargo
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
dumping
فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
maximal aerobic power
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
market research
تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
fairs
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
giffen good
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
market failure
شکست بازار نارسائی بازار
market value
در بازار قیمت بازار
input
مصرفی
needlessness
بی مصرفی
disposability
مصرفی
disutility
بی مصرفی
inputted
مصرفی
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
consumption lending
وام مصرفی
consumption goods
کالاهای مصرفی
consumption expenditures
هزینههای مصرفی
consumer goods
اشیاء مصرفی
consumption diseconomies
زیانهای مصرفی
consumption credit
اعتبار مصرفی
expendable items
اقلام مصرفی
Consumer ( consrmers ) goods .
کالاهای مصرفی
consumer industries
صنایع مصرفی
consumer capital
سرمایه مصرفی
expendable supplies
کالاهای مصرفی
consumables
کالاهای مصرفی
nonexpendable
غیر مصرفی
consumer goods
کالاهای مصرفی
coloring agent
رنگ مصرفی
affluent society
جامعه مصرفی
consumable
ماده مصرفی
autoconsumption
خود مصرفی
consumable stock
موجودی مصرفی
maxvo
حداکثر اکسیژن مصرفی
bar stock
ماده اولیه مصرفی
commodity command
یکان امادکالاهای مصرفی
consumer durables
کالاهای مصرفی پر دوام
consumer durable goods
کالاهای مصرفی بادوام
durable consumption goods
کالاهای مصرفی بادوام
exposure dose
مقدار دوز مصرفی
There is no market for it in Iran .
درایران مصرفی ندارد
nondurable consumer goods
کالاهای مصرفی بی دوام
maxvo
بیشینه اکسیژن مصرفی
consumer nondurables
کالاهای مصرفی بی دوام
expendable items
اقلام مصرفی شدنی
consumption economies
صرفه جوئیهای مصرفی
name
کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
names
کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
make up feed
اب مصرفی دیگ بخار ناو
consumer credit
اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
consumer price index
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
index of consumer prices
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
consumable
اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
market economy
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
conspicuious consumption
مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
real balance effect
اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
algorithms
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithm
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
transubstantiation
اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
smuggled goods
کالای قاچاق
consignment
کالای امانی
naval stores
کالای دریایی
inferior good
کالای پست
consignments
کالای امانی
scaron
کالای کمیاب
shoddy
کالای تقلبی
contraband
کالای غیرمجاز
flotsam
کالای اب اورده
stapled
کالای عمده
import
کالای رسیده
import
کالای وارده
imported
کالای رسیده
imported
کالای وارده
importing
کالای رسیده
importing
کالای وارده
purpose made
کالای سفارشی
normal good
کالای عادی
normal good
کالای معمولی
staple
کالای عمده
contraband
کالای قاچاق
stapling
کالای عمده
end item
کالای ضروری
frustrated cargo
کالای متروکه
general cargo
کالای معمولی
giffen good
کالای گیفن
goods afloat
کالای در راه
goods in pledge
کالای گروی
delivery
کالای ارسالی
consignment
کالای ارسالی
shipment
[American]
کالای ارسالی
dead stock
کالای بنجل
frustrated cargo
کالای سرگردان
economic good
کالای اقتصادی
easy commodity
کالای نا مرغوب
fakement
کالای قلب
final goods
کالای نهائی
free good
کالای رایگان
jetsam
کالای اب اورد
in wards
کالای رسیده
the goods in question
کالای موردبحث
business goods
کالای تولیدی
consigned inventory
کالای امانی
luxury good
کالای لوکس
class i property
کالای طبقه 1
knit goods
کالای کش بافت
labeled cargo
کالای ویژه
stolen goods
کالای مسروقه
consumer brand
کالای پر مصرف
wage good
کالای مزدی
bonded good
کالای گمرکی
Contraband goods.
کالای قا چاق
rip-offs
کالای قلابی
rip-off
کالای قلابی
class ii property
کالای طبقه 2
limited editions
کالای محدود
limited edition
کالای محدود
merchandise
کالای تجارتی
smuggled merchandise
کالای قاچاق
engels law
ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
ban item
کالای ممنوع الورود
consignments
کالای امانت فروش
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
importable
کالای قابل واردکردن
perishable
کالای فاسد شونده
perishable
کالای سریع الفساد
consignee
گیرنده کالای ارسالی
dead stock
کالای بدون خریدان
delivery
کالای ارسال شده
inbound cargo
کالای تخلیه نشده
inwards
واردات کالای رسیده
finished product
کالای اماده فروش
consignments
محموله کالای ارسالی
r. ofanyone's chattles
پس دادن کالای کسی
swag
کالای دزدیده شده
permit goods coveredby
کالای موضوع پروانه
pilefered shipment
کالای حراج شده
stock in trade
موجودی کالای مغازه
wreckage
کالای بازیافتی از کشتی و.....
secondary item
کالای تدارکاتی فرعی
staple goods
کالای بسیار ضروری
shipment
[American]
کالای ارسال شده
consignment
کالای ارسال شده
opportunity cost
هزینههای کالای تولیدی
the free list
صورت کالای بی گمرک
consignment
کالای امانت فروش
scrap heap
انبار کالای قراضه
scrap-heap
انبار کالای قراضه
perishable
کالای فاسد شدنی
we d. in silks
ما کالای ابریشمی میفروشیم
shipment
کالای در حال حمل
standard
کالای جانشین رزمی
we ran out of these goods
این کالای ما تمام شد
standards
کالای جانشین رزمی
consignment
محموله کالای ارسالی
to make a market of
با کالای دیگرمعاوضه کردن
shipments
کالای در حال حمل
velveting
کالای مخملی مخمل
the mareet was weak
بازار
marketed
بازار
markets
بازار
bazaars
بازار
bazaar
بازار
trone
بازار
cloth-hall
بازار
market
بازار
agora
بازار
market place
بازار
mart
بازار
market places
بازار
shopping center
بازار
auto
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
autos
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
exporting
بیرون بردن کالای صادره
pilefered shipment
کالای فرسوده حراج شده
export
بیرون بردن کالای صادره
wares
کالای فروشی پرهیز کردن از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com