English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
English Persian
interrogator بازجویی کننده
interrogators بازجویی کننده
cross examiner بازجویی کننده
Other Matches
cross examination بازجویی استنطاق بازجویی از شهود مواجهه دادن شهود
inquirendo بازجویی
interrogated بازجویی
interrogate بازجویی
interrogates بازجویی
interrogating بازجویی
inquiry بازجویی
inquiries بازجویی
investigation بازجویی
investigations بازجویی
cross question بازجویی
interrogation بازجویی
interrogations بازجویی
to make enquiries into بازجویی کردن در
inquired بازجویی کردن از
inquires بازجویی کردن از
examines بازجویی کردن
investigating committee کمیسیون بازجویی
cross examination بازجویی همگانی
examining بازجویی کردن
inquest بازجویی رسیدگی
inquests بازجویی رسیدگی
interrogation بازپرسی بازجویی
examine بازجویی کردن
committee of inquiry کمیسیون بازجویی
to go into بازجویی کردن
interrogations بازپرسی بازجویی
inquire بازجویی کردن از
enquires بازجویی کردن از
quest طلب بازجویی
quests طلب بازجویی
cross examine بازجویی کردن
inquiry پرسش بازجویی
investigating بازجویی کردن
investigates بازجویی کردن
inquisite بازجویی کردن
enquired بازجویی کردن از
investigated بازجویی کردن
local enquiry بازجویی محلی
inquiringly ازراه بازجویی
investigate بازجویی کردن
examined بازجویی کردن
inquiries پرسش بازجویی
assay چشیدن بازجویی کردن
assays چشیدن بازجویی کردن
crowner's quest بازجویی درمرگهای ناگهانی
inquiries پرسش بازجویی رسیدگی
inquiry پرسش بازجویی رسیدگی
coroner's inquest بازجویی در رگهای ناگهانی
inquest بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
to e. into a matter مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
inquests بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
inquisitions نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisition نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
criminal investigation شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
examination معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examinations معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
investigated وارسی کردن بازجویی کردن
investigating وارسی کردن بازجویی کردن
investigates وارسی کردن بازجویی کردن
investigate وارسی کردن بازجویی کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
sensor حس کننده
doers کننده
doer کننده
solvents اب کننده
solvent اب کننده
prater پچ پچ کننده
prattfall پچ پچ کننده
benders خم کننده
ear-splitting کر کننده
bender خم کننده
deflective کج کننده
jaberer پچ پچ کننده
commulator یک سو کننده
fillet پر کننده
filleted پر کننده
filleting پر کننده
fillets پر کننده
mitigatory کم کننده
percutient دق کننده
mitigative کم کننده
mauler له کننده
whisperer پچ پچ کننده
fluxing oil اب کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com