Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (10 milliseconds)
English	Persian
average efficiency	بازده متوسط
average return	بازده متوسط
average yield	بازده متوسط
Search result with all words
average net return	بازده خالص متوسط
Other Matches
revenue	بازده
high yield	پر بازده
efficiency	بازده
yields	بازده
returned	بازده
returning	بازده
returns	بازده
low yield	بازده کم
yield	بازده
yielded	بازده
feedback	بازده
out put	بازده
outputs	بازده
output	بازده
return	بازده
outturn	بازده
rectifier efficiency	بازده یکسوکننده
rate of return	نرخ بازده
overall efficiency	بازده کلی
cardiac output	بازده قلبی
motor efficiency	بازده موتور
payouts	بازده سیستم
payout	بازده سیستم
quantum yield	بازده کوانتایی
luminosity	بازده روشنایی
yield	بازده انفجار
real time	بازده فوری
redemption yield	بازده خرید
volumetric efficiency	بازده حجمی
efficiency	بازده سودمندی
transformer efficiency	بازده مبدل
net yield	بازده خالص
sustained yield	بازده پیوسته
sustained yield	بازده مستمر
return [on something]	نرخ بازده
yields	بازده انفجار
yield of capital	بازده سرمایه
yielded	بازده انفجار
turn over	محصول بازده
return of capital	بازده سرمایه
output per head	بازده سرانه
farm yields	بازده مزرعه
conversion efficiency	بازده تبدیل
constant return	بازده ثابت
commercial efficiency	بازده صنعتی
combustion efficiency	بازده احتراق
fair return	بازده منصفانه
gross yield	بازده ناخالص
high yield	با بازده زیاد
high yielding farms	مزارع پر بازده
high yielding farms	با بازده زیاد
ideal efficiency	بازده ایده ال
injection efficiency	بازده تزریق
current yield	بازده جاری
generator efficiency	بازده مولد
energy gain	بازده انرژی
emission efficiency	بازده کاتد
efficiency of rectification	بازده یکسوکنندگی
earning yield	بازده عواید
farm yields	بازده کشاورزی
fission to yield ratio	بازده اتمی
diminishing returns	بازده نزولی
diminishing return	بازده نزولی
decreasing return	بازده نزولی
lamp bulb efficiency	بازده لامپ
low productivity	بازده پائین
fair return	بازده عادلانه
mechanical efficiency	بازده مکانیکی
work decrement	کاهش بازده کار
yield of invested capital	بازده سرمایه گذاری
current ratio of transformer	بازده شدتی مبدل
return to scale	بازده نسبت به مقیاس
net rate of return	نرخ بازده خالص
gross rate of return	نرخ بازده ناخالص
payload	بازده حمل بارخودرو
hurdle rate of return	کمترین نرخ بازده
diminishing returns	بازده کاهش یابنده
energy efficiency	بازده انرژی لومینسانس
private rate of return	نرخ بازده خصوصی
real time	بازده بلادرنگ بی درنگ
normal rate of return	نرخ بازده متعارف
hurdle rate of return	نرخ بازده لازم
ampere hour efficiency of storage batter	بازده باتری انبارهای
social rate of return	نرخ بازده اجتماعی
efficiency	فعالیت مفید بازده
increasing marginal return	بازده نهائی فزاینده
marginal return of capital	بازده نهائی سرمایه
payload	بازده خودرو یا دستگاه
payloads	بازده حمل بارخودرو
payloads	بازده خودرو یا دستگاه
law of increasing return	قانون بازده فزاینده
by product recovery	بازده محصولات فرعی
margin land	حد نهایی بازده زمین
margine efficiency of capital	بازده نهایی سرمایه
law of diminishing return	قانون بازده نزولی
law of diminishing returns	قانون کاهندگی بازده
internal rate of return	نرخ بازده داخلی
law of increasing return	قانون بازده صعودی
increasing returns to scale	بازده فزاینده نسبت به مقیاس
arresting system payout	بازده سیستم مهار هواپیما
automatic gain control	کنترل بازده بطور خودکار
margin efficiency of investment	بازده نهایی سرمایه گذاری
available payload	بازده قابل استفاده وسیله
yield of bonds	نرخ بازده اوراق قرضه
constant return to scale	بازده ثابت نسبت به مقیاس
performances	کار وسیله یادستگاه بازده عمل
performance	کار وسیله یادستگاه بازده عمل
crystal frequency changer efficiency	بازده بلور تغییر دهنده بسامد
The return on the bonds amounts to ...	مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
mean sea level	ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
to get a good return on an investment	بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
scaling law	فرمول محاسله بازده بمب اتمی در هر فاصله
component efficiency	میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
margin land	حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
betterment	خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.	برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
mesne	متوسط
life expectancies	سن متوسط
life expectancy	سن متوسط
average limit of ice	حد متوسط یخ
osculant	متوسط
moderate	متوسط
moderated	متوسط
moderates	متوسط
moderating	متوسط
medium gravle	شن متوسط
intermedial	متوسط
averages	متوسط
average	متوسط
averaging	متوسط
meanest	متوسط
average	حد متوسط
averages	حد متوسط
averaged	حد متوسط
averaged	متوسط
medium	متوسط
mean	متوسط
meaner	متوسط
mediocre	متوسط
averaging	حد متوسط
mediums	متوسط
meant	متوسط
intermediate	متوسط
modal	متوسط
modals	متوسط
tolerable	متوسط
intermediate pressure	فشار متوسط
intermediately	بطور متوسط
over-average <adj.>	بیش از حد متوسط
above-average <adj.>	بیش از حد متوسط
intermediate high voltage line	خط فشار متوسط
above average <adj.>	بیش از حد متوسط
over-average <adj.>	بیشتر از حد متوسط
m.f.	بسامد متوسط
intermediate lampholder	سر پیچ متوسط
girder bridge	پل بیلی متوسط
mean value	مقدار متوسط
intermediate contrast	تغایر متوسط
intermediate hurdle	مانع متوسط
above-average <adj.>	بیشتر از حد متوسط
secondarily	بطور متوسط
monthly average	متوسط ماهیانه
moderate speed	سرعت متوسط
middle price	قیمت متوسط
mid range	برد متوسط
medium voltage	ولتاژ متوسط
medium scale	در مقیاس متوسط
medium frequency	بسامد متوسط
medium cloud	ابرهای متوسط
sort of	بمقدار متوسط
sort of	بمیزان متوسط
subaverage	زیر حد متوسط
true power	توان متوسط
weighted average	متوسط وزنی
on the a	بطور متوسط
every Tom, Dick and Harry <idiom>	طبقه متوسط
a medium sized car	یک اتومبیل متوسط
a modest income	درآمدی متوسط
medium carbon steel	فولادباکربن متوسط
medium artillery	توپخانه متوسط
mean price	قیمت متوسط
mean life	عمر متوسط
mean income	درامد متوسط
mean deviation	انحراف متوسط
mean depth	عمق متوسط
mean daily	متوسط روزانه
mean chord	وتر متوسط
above average <adj.>	بیشتر از حد متوسط
over-average <adj.>	بالاتر از حد متوسط
mean speed	سرعت متوسط
mean stress	خستگی متوسط
mediterranean sea	بحر متوسط
median income	درامد متوسط
median gray	خاکستری متوسط
medially	بطورمیانه یا متوسط
medial	میانه متوسط
above average <adj.>	بالاتر از حد متوسط
mean velocity	سرعت متوسط
mean variation	تغییر متوسط
above-average <adj.>	بالاتر از حد متوسط

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com