English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
English Persian
boarding call بازدید رسمی
Search result with all words
review بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews بازدید رسمی یاسان رسمی
official visit بازدید رسمی فرمانده
visit of courtesy بازدید رسمی نظامی
Other Matches
physical inspection بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
inspection arms سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
officious نیمه رسمی شبهه رسمی
officiary مامور رسمی مقام رسمی
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
examined بازدید
reviewal بازدید
inspection بازدید
control بازدید
controlling بازدید
revisions بازدید
surveying بازدید
revision بازدید
controls بازدید
reviewed بازدید
examine بازدید
visit بازدید
review بازدید
examining بازدید
reviewing بازدید
visits بازدید
examines بازدید
visited بازدید
reviews بازدید
personnel monitoring بازدید پرسنلی
revisits بازدید کردن
revisited بازدید کردن
see over بازدید کردن
examining بازدید کردن
revisiting بازدید کردن
surveyed بازدید کردن
examines بازدید کردن
inspection بازدید معاینه
examine بازدید کردن
to return a visit بازدید کردن
revisit بازدید کردن
reconnoitered بازدید کردن
spot checks بازدید در محل
spot check بازدید در محل
visits بازدید دیدار
visited بازدید دیدار
visit بازدید دیدار
visitors بازدید کننده
visitor بازدید کننده
reconnoitring بازدید کردن
reconnoitres بازدید کردن
reconnoitred بازدید کردن
examined بازدید کردن
reconnoitre بازدید کردن
reconnoiters بازدید کردن
reconnoitering بازدید کردن
barrier inspection بازدید ازموانع
boarding call دعوت به بازدید
home visit بازدید خانواده
inspection gallery دالان بازدید
inspection shaft میله بازدید
location survey بازدید در محل
man hole چاهک بازدید
surveys بازدید کردن
destination inspection بازدید در مقصد
survey بازدید کردن
certificate of survey گواهی بازدید
reconnoiter بازدید کردن
boarding visit بازدید پس دادن
inspection well چاه بازدید
drop by <idiom> بازدید از کسی با جایی
review بازدید انتقاد کردن
surveys بررسی کردن بازدید
reviewing بازدید انتقاد کردن
to revisit an issue مسئله ای را بازدید کردن
reviews بازدید انتقاد کردن
monitor بازدید کار دستگاه
monitored بازدید کار دستگاه
monitors بازدید کار دستگاه
reviewed بازدید انتقاد کردن
surveyed بررسی کردن بازدید
man hole دهانه بازدید ادم رو
check out equipment وسایل بازدید محل
before flight inspection بازدید قبل از پرواز
barrier inspection بازدید کنار جاده
annual general inspection بازدید عمومی سالیانه
perambulation دور زنی بازدید
afterflight inspection بازدید بعد از پرواز
reconnaissance بازدید مقدماتی اکتشاف
to rehash something وضعیتی را بازدید کردن
to revisit the situation وضعیتی را بازدید کردن
survey بررسی کردن بازدید
visitors from abroad بازدید کنندگان خارجی
man hole دریچه بازدید سوراخ ادم رو
visit and search بازدید و تجسس کردن ناو
inspection gallery دالان بازرسی گالری بازدید
to revisit something بازدید کردن چیزی [مجازی]
gam گرد امدن بازدید کردن
step in بازدید مختصر وکوتاهی کردن
refers مراجعه کردن بازدید مجدد
referred مراجعه کردن بازدید مجدد
refer مراجعه کردن بازدید مجدد
to revisit a subject of research سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
check off list برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
showdown چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
showdowns چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
to revisit a criminal case [judicial proceedings] یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
saints نوعی وسیله بازدید از وضع کار اقمار مصنوعی
saint نوعی وسیله بازدید از وضع کار اقمار مصنوعی
rig the ship فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
overhaul سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
formmal رسمی
official رسمی
orthodox رسمی
institutional رسمی
formal رسمی
solemn رسمی
return گزارش رسمی
dress uniform انیفرم رسمی
returned گزارش رسمی
returning گزارش رسمی
aregular cook اشپز رسمی
semi official نیمه رسمی
semi officially بطورنیم رسمی
dress suit لباس رسمی شب
contracts under seal عقد رسمی
prontonotary سردفتراسناد رسمی
prothonotary سردفتراسناد رسمی
communique ابلاغ رسمی
public submission مناقصه رسمی
cognizance اخطار رسمی
protests اعتراض رسمی
protests واخواست رسمی
functioned ایین رسمی
functions ایین رسمی
official موثق و رسمی
official عالیرتبه رسمی
careers دوره رسمی
careering دوره رسمی
careered دوره رسمی
career دوره رسمی
solemn form طریقه رسمی
speedwell سیزاب رسمی
function ایین رسمی
insignia نشان رسمی
insignia مدال رسمی
semiformal نیمه رسمی
protesting اعتراض رسمی
protesting واخواست رسمی
semiofficial نیمه رسمی
protested اعتراض رسمی
protested واخواست رسمی
smallage کرفس رسمی
protest اعتراض رسمی
protest واخواست رسمی
bonspiel مسابقه رسمی
pronouncements اعلامیه رسمی
noterial document سند رسمی
official meeting اجتماع رسمی
mare's tail هپوریس رسمی
letter de chancellerie نامه رسمی
legalization شناسایی رسمی
official prices قیمتهای رسمی
official rate نرخ رسمی
intrant ورود رسمی
official meeting ملاقات رسمی
official authorities مراجع رسمی
official channels مجاری رسمی
official channels طرق رسمی
official communications ابلاغیه رسمی
official deed سند رسمی
official gazette روزنامه رسمی
official jurnal روزنامه رسمی
nonformal غیر رسمی
official language زبان رسمی
official receipt رسید رسمی
reprimand توبیخ رسمی
reprimanded توبیخ رسمی
formal review بررسی رسمی
formal review سان رسمی
formal group گروه رسمی
formal education اموزش رسمی
formal accountability ذیحسابی رسمی
extra official غیر رسمی
official document سند رسمی
officiously بطورغیر رسمی
reprimanding توبیخ رسمی
reprimands توبیخ رسمی
insigne مدال رسمی
insigne نشان رسمی
official religion دین رسمی
officialize رسمی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com