Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (37 milliseconds)
English
Persian
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
Other Matches
to revisit a criminal case
[judicial proceedings]
یک پرونده جنایی
[رسیدگی قضائی]
را بازدید کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to verify the accounts
رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
overhauls
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
lock up
توقیف بازداشت کردن حبس کردن
verified
رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifies
رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifying
رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verify
رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
detain
بازداشت کردن دستگیر کردن
detaining
بازداشت کردن دستگیر کردن
detained
بازداشت کردن دستگیر کردن
detains
بازداشت کردن دستگیر کردن
inquires
باز جویی کردن رسیدگی کردن
enquires
باز جویی کردن رسیدگی کردن
check up
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
inquire
باز جویی کردن رسیدگی کردن
enquired
باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquired
باز جویی کردن رسیدگی کردن
restricting
بازداشت کردن
restriction
بازداشت کردن
restrict
بازداشت کردن
restrictions
بازداشت کردن
detian
بازداشت کردن
restricts
بازداشت کردن
stop the leave
بازداشت کردن
supervise
برنگری کردن رسیدگی کردن
checked
سرزنش کردن رسیدگی کردن
minding
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
mind
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
supervised
برنگری کردن رسیدگی کردن
checks
سرزنش کردن رسیدگی کردن
supervising
برنگری کردن رسیدگی کردن
supervises
برنگری کردن رسیدگی کردن
minds
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
indagate
تجسس کردن رسیدگی کردن
check
سرزنش کردن رسیدگی کردن
apprehend
بازداشت توقیف کردن
apprehends
بازداشت توقیف کردن
apprehended
بازداشت توقیف کردن
apprehending
بازداشت توقیف کردن
to take somebody in custody
کسی را بازداشت کردن
retention
حفافت توقیف بازداشت کردن
revisits
بازدید کردن
examines
بازدید کردن
revisited
بازدید کردن
revisiting
بازدید کردن
reconnoiters
بازدید کردن
reconnoitering
بازدید کردن
reconnoitered
بازدید کردن
reconnoitred
بازدید کردن
reconnoitres
بازدید کردن
reconnoitring
بازدید کردن
reconnoiter
بازدید کردن
examined
بازدید کردن
reconnoitre
بازدید کردن
examine
بازدید کردن
see over
بازدید کردن
to return a visit
بازدید کردن
examining
بازدید کردن
revisit
بازدید کردن
survey
بازدید کردن
surveyed
بازدید کردن
surveys
بازدید کردن
to revisit an issue
مسئله ای را بازدید کردن
reviews
بازدید انتقاد کردن
to rehash something
وضعیتی را بازدید کردن
reviewing
بازدید انتقاد کردن
reviewed
بازدید انتقاد کردن
to revisit the situation
وضعیتی را بازدید کردن
review
بازدید انتقاد کردن
survey
بررسی کردن بازدید
surveys
بررسی کردن بازدید
surveyed
بررسی کردن بازدید
step in
بازدید مختصر وکوتاهی کردن
refers
مراجعه کردن بازدید مجدد
referred
مراجعه کردن بازدید مجدد
to revisit something
بازدید کردن چیزی
[مجازی]
gam
گرد امدن بازدید کردن
refer
مراجعه کردن بازدید مجدد
visit and search
بازدید و تجسس کردن ناو
to revisit a subject of research
سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
investigates
رسیدگی کردن
investigated
رسیدگی کردن
auditing
رسیدگی کردن
attending
رسیدگی کردن
verified
رسیدگی کردن
deal with
رسیدگی کردن
investigating
رسیدگی کردن
audits
رسیدگی کردن
to llok
رسیدگی کردن
to go into
رسیدگی کردن
verifying
رسیدگی کردن
to do for
رسیدگی کردن به
to see to
رسیدگی کردن
verifies
رسیدگی کردن
attends
رسیدگی کردن
verify
رسیدگی کردن
to look in to
رسیدگی کردن
to see about
رسیدگی کردن
try
رسیدگی کردن
look into
رسیدگی کردن
tries
رسیدگی کردن
considers
رسیدگی کردن
inspect
رسیدگی کردن
audited
رسیدگی کردن
go into
رسیدگی کردن
inspected
رسیدگی کردن
inspecting
رسیدگی کردن
examine
رسیدگی کردن
examine
با into رسیدگی کردن
inspects
رسیدگی کردن
examined
رسیدگی کردن
examined
با into رسیدگی کردن
examining
با into رسیدگی کردن
attend
رسیدگی کردن
audit
رسیدگی کردن
consider
رسیدگی کردن
investigate
رسیدگی کردن
examines
رسیدگی کردن
examining
رسیدگی کردن
examines
با into رسیدگی کردن
audited
ممیزی رسیدگی کردن
auditing
ممیزی رسیدگی کردن
look into
<idiom>
رسیدگی یا وارسی کردن
to go through
رسیدگی کردن گذشتن از
attends
توجه یا رسیدگی کردن
attending
توجه یا رسیدگی کردن
audit
ممیزی رسیدگی کردن
attend
توجه یا رسیدگی کردن
think over
<idiom>
با دقت رسیدگی کردن
audits
ممیزی رسیدگی کردن
to go into the matter
به این مطلب رسیدگی کردن
prejudge
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudged
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudges
بدون رسیدگی قضاوت کردن
to go to
رسیدگی کردن انجام دادن
prejudging
بدون رسیدگی قضاوت کردن
cut both ways
<idiom>
به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
to check up
درست رسیدگی یاحساب کردن
to w up a company
امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
physical inspection
بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
rig the ship
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
sleep on it
<idiom>
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
spot check
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
appose
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
to check off
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
inspection
بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com