Dictiornary-Farsi | بازرسی کردن و برگزیدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (36 milliseconds)

English	Persian
to pick over	بازرسی کردن و برگزیدن


Other Matches

to opt between alternatives	یکی از دو شق را برگزیدن برای برگزیدن یکی از دو شق اختیار داشتن
to pick out	سوا کردن برگزیدن
single	جدا کردن برگزیدن
to pitch upon something	چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
to hire	برگزیدن برای کار [استخدام کردن]
inspection	بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
to look over	بازرسی کردن
inspected	بازرسی کردن
inspects	بازرسی کردن
checks	بازرسی کردن
examining	بازرسی کردن
to rummage	بازرسی کردن
surveys	بازرسی کردن
surveyed	بازرسی کردن
survey	بازرسی کردن
examined	بازرسی کردن
look over something <idiom>	بازرسی کردن
examine	بازرسی کردن
to search after	بازرسی کردن
to browse through	بازرسی کردن
checked	بازرسی کردن
seach	بازرسی کردن
inspect	بازرسی کردن
control	بازرسی کردن
searched	بازرسی کردن
examines	بازرسی کردن
searches	بازرسی کردن
controls	بازرسی کردن
searchingly	بازرسی کردن
check	بازرسی کردن
inspecting	بازرسی کردن
search	بازرسی کردن
controlling	بازرسی کردن
cargo checking	بازرسی کردن محمولات
checks	امتحان کردن بازرسی
checked	امتحان کردن بازرسی
check	امتحان کردن بازرسی
espying	جاسوس بودن بازرسی کردن
espies	جاسوس بودن بازرسی کردن
espied	جاسوس بودن بازرسی کردن
espy	جاسوس بودن بازرسی کردن
tested	شهادت گواهی بازرسی کردن
test	شهادت گواهی بازرسی کردن
tests	شهادت گواهی بازرسی کردن
look over	بازرسی کردن صرف نظر کردن
geologize	ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
inspector general	بازرسی بازرسی کل ارتش
elect	برگزیدن
to f. on	برگزیدن
elite	برگزیدن
opting	برگزیدن
to make a choice of	برگزیدن
opts	برگزیدن
electing	برگزیدن
elects	برگزیدن
to have one's pick	برگزیدن
opt	برگزیدن
opted	برگزیدن
select	برگزیدن
selected	برگزیدن
selects	برگزیدن
pick over	برگزیدن
interrogated	مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates	مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating	مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate	مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
excerpt	برگزیدن و جداکردن
excerpts	برگزیدن و جداکردن
designating	تخصیص دادن برگزیدن
to vote in	با اکثریت ارا برگزیدن
stick-in-the-mud <idiom>	گوشه عزلت برگزیدن
designate	تخصیص دادن برگزیدن
designates	تخصیص دادن برگزیدن
put-up	متحمل شدن برگزیدن
prefers	رجحان دادن برگزیدن
preferring	رجحان دادن برگزیدن
prefer	رجحان دادن برگزیدن
pick	نوک زدن به برگزیدن
picks	نوک زدن به برگزیدن
put up	متحمل شدن برگزیدن
sight	بازرسی کردن رویت کردن
sights	بازرسی کردن رویت کردن
inspects	بازرسی کردن تفتیش کردن
proctor	نظارت کردن بازرسی کردن
examine	بازرسی کردن معاینه کردن
examined	بازرسی کردن معاینه کردن
inspect	بازرسی کردن تفتیش کردن
examining	بازرسی کردن معاینه کردن
inspecting	بازرسی کردن تفتیش کردن
examines	بازرسی کردن معاینه کردن
inspected	بازرسی کردن تفتیش کردن
check register	بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
cancel check firing	فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
to pack a jury	جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
audit	بازرسی
perambulation	بازرسی
visited	بازرسی
cross examination	بازرسی
inspected	بازرسی
visits	بازرسی
controllership	بازرسی
inspection	بازرسی
audited	بازرسی
inspectorship	بازرسی
examines	بازرسی
checked	بازرسی شد
examination	بازرسی
check	بازرسی شد
inquiry	بازرسی
inspects	بازرسی
checks	بازرسی شد
inquiries	بازرسی
inspecting	بازرسی
auditing	بازرسی
visit	بازرسی
examining	بازرسی
examen	بازرسی
examined	بازرسی
survey	بازرسی
visitations	بازرسی
surveyed	بازرسی
visitation	بازرسی
control	بازرسی
examinations	بازرسی
controlling	بازرسی
examine	بازرسی
audits	بازرسی
controls	بازرسی
surveys	بازرسی
inspect	بازرسی
investigating committee	کمیته بازرسی
probe	میله بازرسی
inspecting	تحقیق بازرسی
inspects	تحقیق بازرسی
examination	بازرسی معاینه
audited	بازرسی رسیدگی
check point	نقطه بازرسی
unaudited <adj.>	بازرسی نشده
uninspected <adj.>	بازرسی نشده
unexamined <adj.>	بازرسی نشده
unevaluated <adj.>	بازرسی نشده
jerque	بازرسی کشتی
unchecked <adj.>	بازرسی نشده
board of inspection and survey	سازمان بازرسی
checkup	بازرسی کلی
manhole	اطاقک بازرسی
committee of inquiry	کمیته بازرسی
audit	بازرسی رسیدگی
untested <adj.>	بازرسی نشده
identity control	بازرسی شناسنامه
searched	تکاپو بازرسی
vidimus	بازرسی حساب
inspection certificate	گواهی بازرسی
inspectional	مربوط به بازرسی
inspect	تحقیق بازرسی
probes	میله بازرسی
searcher warrant	اجازه بازرسی
martitime survey	بازرسی دریائی
identity check	بازرسی شناسنامه
aircraft inspection	بازرسی هواپیما
search	تکاپو بازرسی
inspection	بازرسی و بازبینی
audits	بازرسی رسیدگی
cargo checking	بازرسی بار
certificate of inspection	گواهی بازرسی
manholes	اطاقک بازرسی
auditing	بازرسی رسیدگی
inspected	تحقیق بازرسی
right of visit	حق بازرسی و تفتیش
unverified <adj.>	بازرسی نشده
for [your/our] inspection	برای بازرسی
detection	بازیابی بازرسی
examinations	بازرسی معاینه
probed	میله بازرسی
inquiry documents	اسناد بازرسی
searchingly	تکاپو بازرسی
survey report	گزارش بازرسی
searches	تکاپو بازرسی
magnetic inspection	بازرسی مغناطیسی
certificate of survey	گواهی بازرسی
scrutineer	بازرسی فنی
contractor inspection system	سیستم بازرسی پیمانها
privateer	فرمانده کشتی بازرسی
domiciliary visit	بازرسی خانه شخص
personnel monitoring	بازرسی بدنی از افراد
non destructive inspection	بازرسی غیر مخرب
he was appointed to inspect it	مامور شد ان را بازرسی کند
controllable	قابل ممیزی یا بازرسی
cleared without examination	ترخیص بدون بازرسی
search warrants	حکم بازرسی و ورود
check sweeping	بازرسی مین روبی
censorial	مبنی بر بازرسی مطبوعات و
control	بازرسی نظارت جلوگیری
input control unit	واحد بازرسی ورودی
controlling	بازرسی نظارت جلوگیری
search warrant	حکم بازرسی و ورود
cwe	ترخیص بدون بازرسی
controls	بازرسی نظارت جلوگیری
scrutineering	بازرسی فنی قایق
inspective	وابسته به تفتیش و بازرسی