Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
test protectors
بازرس ازمایشات کارایی شغلی
Other Matches
test examiner
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
test protectors
نافر ازمایشات
benchmark tests
ازمایشات محک
engineering test
ازمایش صحت کار دستگاه ازمایشات فنی
army training test
راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
zero hour
لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
visitator
بازرس
inspector
بازرس
inspectors
بازرس
scrutineer
بازرس
controllers
بازرس
examinator
بازرس
controller
بازرس
inspector general
بازرس کل
keepers
بازرس
keeper
بازرس
line man
بازرس
auditors
بازرس دفاترمحاسباتی
linemen
بازرس خط اهن
proctor
بازرس دانشجویان
comptroller
بازرس حسابداری
auditor general
بازرس کل سر حسابرس کل
scrutineer
بازرس ارا
scrutineer
بازرس اراء
lineman
بازرس خط اهن
wardens
نافر بازرس
warden
نافر بازرس
g man
بازرس مخصوص
inspectoral
وابسته به بازرس ها
auditor
بازرس دفاترمحاسباتی
gasmen
بازرس معدن
gasman
بازرس معدن
works inspector
بازرس کارگاه
works inspector
بازرس کارخانه
censor
بازرس مطبوعات و نمایشها
umpires
داوری عملیات بازرس
censored
بازرس مطبوعات و نمایشها
censoring
بازرس مطبوعات و نمایشها
censors
بازرس مطبوعات و نمایشها
umpired
داوری عملیات بازرس
umpire
داوری عملیات بازرس
umpiring
داوری عملیات بازرس
inspectorial
وابسته بوفیفه بازرس
rummaged
کاوش بازرس کشتی
rummages
کاوش بازرس کشتی
rummaging
کاوش بازرس کشتی
rummage
کاوش بازرس کشتی
inspectorship
سمت بازرس رسدبانی
vocational
شغلی
inoccupation
بی شغلی
occupational
شغلی
floorwalker
بازرس فروشگاه بزرگ خرده فروشی
trackwalker
بازرس ریل گذاری راه اهن
auditors
حسابرس مفتش یا بازرس در شرکتهای سهامی
auditor
حسابرس مفتش یا بازرس در شرکتهای سهامی
job training
اموزش شغلی
job elements
عناصر شغلی
job analysis
تحلیل شغلی
occupational hazards
سانحه شغلی
job description
توصیف شغلی
occupational hazard
صدمه شغلی
occupational hazard
سانحه شغلی
fringe benefit
مزایای شغلی
duty position
محل شغلی
occupational hazards
صدمه شغلی
job enlargement
گسترش شغلی
job evaluation
ارزشیابی شغلی
occupational mobility
تحرک شغلی
occupational psychology
روانشناسی شغلی
occupational stability
ثبات شغلی
occupational test
ازمون شغلی
trade tests
ازمونهای شغلی
vocational adjustment
سازگاری شغلی
vocational counseling
مشاوره شغلی
vocational guidance
راهنمایی شغلی
vocational selection
گزینش شغلی
vocational maladjustment
ناسازگاری شغلی
occupational interests
رغبتهای شغلی
job satisfaction
رضایت شغلی
job specification
مشخصات شغلی
job specification
ویژگیهای شغلی
dead-end job
شغلی بی آینده
occupational aptitude
استعداد شغلی
occupational family
گروه شغلی
job security
امنیت شغلی
job classification
طبقه بندی شغلی
vacancy
موقعیت شغلی آزاد
job description
شرح وفایف شغلی
occupational hierarchy
سلسله مراتب شغلی
vocational rehabilitation
توان بخشی شغلی
professional liability insurance
بیمه تعهدات شغلی
vocational aptitude test
ازمون استعداد شغلی
dictionary of occupational titles
واژگان عنوانهای شغلی
military occupational speciality
تخصص شغلی نظامی
to accept a job
کاری
[شغلی]
را پذیرفتن
But not just any job .
ولی البته نه هر شغلی
to follow a profession
شغلی راپیشه کردن
vocational interest blank
پرسشنامه علائق شغلی
runner
اداره کننده شغلی
job
پست شغلی و کار
jobs
پست شغلی و کار
runners
اداره کننده شغلی
visitors
بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
visitor
بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
efficiency
کارایی
functions
کارایی
proficiency
کارایی
function
کارایی
functioned
کارایی
effectiveness
کارایی
tied down
<idiom>
مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
svib
رغبت سنج شغلی استرانگ
to promote somebody
به کسی در شغلی درجه دادن
entry group
واجدین شرایط تخصصی شغلی
to upgrade somebody
به کسی در شغلی درجه دادن
strong vocational interest blank
رغبت سنج شغلی استرانگ
kuder occupational interest survey
رغبت سنج شغلی کودر
performance
شاهکار کارایی
performances
شاهکار کارایی
nozzle efficiency
کارایی نازل
mechanical efficiency
کارایی مکانیکی
maximum performance
کارایی حداکثر
combat efficiency
کارایی رزمی
efficiency unit
واحد کارایی
efficiency variance
تباین کارایی
sinecures
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
no branch
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
sinecure
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
performance evaluation
ارز یابی کارایی
predictive efficiency
کارایی پیش بینی
workability
کارایی بتن خمیرواری
harassing
به هم زدن کارایی دشمن
high
وسیله گران یا با کارایی بالا
annual efficiency index
شاخص کارایی سالانه خدمتی
highest
وسیله گران یا با کارایی بالا
highs
وسیله گران یا با کارایی بالا
efficiency
کارایی وسیله یا نفر شایستگی
performance
روش قضاوت کارایی سیستم
primary
خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
coefficient of relative efficiency organ
ضریب نسبی کارایی سازمان
performances
روش قضاوت کارایی سیستم
technical observer
بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
optimization
کار کردن چیزی با کارایی کامل
definition
کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
PowerPC
پردازنده با کارایی بالای RISC سافت Motorola
optimize
کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن
definitions
کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
torque
کارایی یک نیرو برای به گردش دراوردن جسم
maintained
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintain
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintains
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
shadow RAM
روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
enhancement
امکان جانبی که خروجی یا کارایی یک وسیله را افزایش میدهد
tweaked
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
integrated
روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
ActiveX
که برای بهبود کارایی صفحه وب یا یک برنامه کاربردی به کار می رود
tweak
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
architecture
طراحی سیستم کامپیوتری در لایه هایی طبق کارایی و خصوصیاتشان
Dhrystone benchmark
سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
tweaks
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweaking
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
selectable
کارایی یا خصوصیت یک وسیله که توسط کاربر قابل انتخاب است
onion skin architecture
طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
expansion
تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
board
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
boarded
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
card
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
jam
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jams
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
feasibility
امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
cards
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
jammed
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
frictional unemployment
اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
extends
خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
ECP
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای پیشبرد کارایی پورت چاپگر موازی
extend
خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
extending
خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
enhance
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhances
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
normal
روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
enhancing
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
minimal tree
درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
enhanced
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
EIDE
مشخصات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده و دریافت آن به دیسک سخت را بهبود می بخشد
file level model
نمونهای مربوط به تعریف ساختارهای داده برای کارایی بهینه برنامههای کاربردی یا بررسیهای پایگاه
spot map
کروکی تصادف یا کروکی مشاهدات بازرس
MDRAM
حافظه با کارایی بالا که در کارتهای آداپتور ویدیو برای تامین نمایش گرافیک سریع به کار می رود
self-
که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
trace
روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
multimedia
قطعه پردازنده که حاوی قط عاتی است که برای بهبود کارایی چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
traced
روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
traces
روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
multibank dynamic random access memory
حافظه با کارایی بالا که در کارت آداپتور ویدیو برای تامین نمایش گرافیک سریع به کار می رود
agent
نرم افزار کارایی و اطلاعات آماری را درباره ایستگاههای کاری به مدیریت مرکزی شبکه ارسال میکند
agents
نرم افزار کارایی و اطلاعات آماری را درباره ایستگاههای کاری به مدیریت مرکزی شبکه ارسال میکند
Pentium Pro
قوی ترین پردازنده موجود سافت Intel. که جایگزین Pentium میشود برای PCهای با کارایی بالا
to pull off something
[contract, job etc.]
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
proficiency rating
طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
add on
مدارات سیستم ها یا دستگاه های سخت افزاری که می توانند به یک کامپیوتر متصل شوند تا حافظه و کارایی آن را افزایش دهند
fringe benefits
مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com