English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
domestic trade بازرگانی داخلی
internal trade بازرگانی داخلی
Other Matches
incretion ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
internal defense پدافند داخلی پایداری داخلی
squawk مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
business <adj.> بازرگانی
relating to business <adj.> بازرگانی
traded بازرگانی
for-profit <adj.> بازرگانی
corporate [commercial] <adj.> بازرگانی
commercial <adj.> بازرگانی
mercantile agent بازرگانی
merchantry بازرگانی
commerce بازرگانی
trade بازرگانی
mercantile بازرگانی
emporetic بازرگانی
trading بازرگانی
commercial بازرگانی
trade union اتحادیه بازرگانی
sea borne commerce بازرگانی دردریا
idiograph نشان بازرگانی
trade unions اتحادیه بازرگانی
emporiums مرکز بازرگانی
trades unions اتحادیه بازرگانی
quasi commercial نیمه بازرگانی
trade fairs نمایشگاه بازرگانی
quasi commercial شبه بازرگانی
trade deficit کسری بازرگانی
merchant bank بانک بازرگانی
commercial bank بانگ بازرگانی
trade secrets اسرار بازرگانی
trade secret اسرار بازرگانی
commercial tax مالیات بازرگانی
commercial revolution انقلاب بازرگانی
emporium مرکز بازرگانی
emporia مرکز بازرگانی
merchant banks بانک بازرگانی
commercial banks بانکهای بازرگانی
trade mark علامت بازرگانی
volume of trade حجم بازرگانی
commercial attache وابسته بازرگانی
commercial policy سیاست بازرگانی
commercial representative نمایندگی بازرگانی
jobbing واسطه بازرگانی
trade fair نمایشگاه بازرگانی
foreign trade بازرگانی خارجی
chamber of trade اتاق بازرگانی
business activity فعالیت بازرگانی
maritime commerce بازرگانی دریایی
mercantilism سیاست بازرگانی
board of trade هیئت بازرگانی
bill exchange برات بازرگانی
merchant marine ناوگان بازرگانی
bilateral trade بازرگانی دو طرفه
mart مرکز بازرگانی
board of trade وزارت بازرگانی
business union اتحادیه بازرگانی
business fluctuations نوسانات بازرگانی
business enterprise بنگاه بازرگانی
commercially از راه بازرگانی
union <adj.> اتحادیه بازرگانی
business cycle دور بازرگانی
merchantman کشتی بازرگانی
chamber of commerce اتاق بازرگانی
businesses موسسه بازرگانی
balance of trade تراز بازرگانی
business موسسه بازرگانی
chamber of commerce اطاق بازرگانی
mentoring مرشدی [تجارت و بازرگانی]
firmer کارخانه موسسه بازرگانی
business cycle دور فعالیت بازرگانی
brokering واسطه معاملات بازرگانی
firmest کارخانه موسسه بازرگانی
brokered واسطه معاملات بازرگانی
firm کارخانه موسسه بازرگانی
broker واسطه معاملات بازرگانی
business economics علم اقتصاد بازرگانی
business transaction داد و ستد بازرگانی
firms کارخانه موسسه بازرگانی
brokers واسطه معاملات بازرگانی
trade journal روزنامه یا مجله بازرگانی
commercial intercourse معامله یا مراوده بازرگانی
businesses کسب و کار بازرگانی
maritime وابسته به بازرگانی دریایی
business کسب و کار بازرگانی
ideograph سمبل و علامت بازرگانی
hanse اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
master mariner ناخدای کشتی بازرگانی
strip mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
chamber of commerce اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
emporia جای بازرگانی مرکز فروش
emporium جای بازرگانی مرکز فروش
emporiums جای بازرگانی مرکز فروش
retail park مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
clearing agreement موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
stapling اساسی مرکز بازرگانی عمده
international chamber of commerce اتاق بازرگانی بین المللی
industries and mines اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
indiaman کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
hermes خدای بازرگانی ودزدی وسخنوری
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
dealing مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
interstate commerce بازرگانی در میان ایالتهای یک کشور
mentoring مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
micro-economics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
microeconomics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
jaycee عضو اطاق بازرگانی جوانان
mercantilism سیاست موازنه بازرگانی کشور
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
overseas trade fair نمایشگاه بین المللی بازرگانی
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
staple اساسی مرکز بازرگانی عمده
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
stapled اساسی مرکز بازرگانی عمده
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
foreign trade multiplier ضریب فزاینده بازرگانی خارجی
lawmerchant قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
polacca کشتی دکلی بازرگانی دردریاهای مدیترانه
polacre کشتی دکلی بازرگانی دردریای مدیترانه
longboat بزرگترین قایق داخل کشتی بازرگانی
outside market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
boarded هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
dromond کشتی جنگی یا بازرگانی قرون وسطی
commercialization تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
over-the-counter trading of securities بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
kerb market [British E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
curb market [American E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
bounties تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
long boat بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
the open door ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
inland duty حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
favorable balance of trade موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
supercargo مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
galleon کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
imperial institute بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
galleons کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
low-tech وابسته به شرکتها و نظام های بازرگانی متکی به کم فنآوری
convoys کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
internal medicine طب داخلی
intramural داخلی
internal door در داخلی
endogenous داخلی
territorial داخلی
interiors داخلی
interior داخلی
in داخلی
in- داخلی
internal داخلی
insides داخلی
inside داخلی
innate داخلی
municipal داخلی
anie داخلی
indoor داخلی
inner داخلی
ben داخلی
domestic داخلی
esoteric داخلی
comdex نمایشگاه بازرگانی کامپیوترهای بزرگ در امریکا و سایر کشورها کامدکس processing Data municationand
e f t a (european free trade association فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
marketing audit کنترل داخلی
internal diseconomies زیانهای داخلی
internal force نیروی داخلی
internal consistency سازگاری داخلی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com