Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
love set
بازنده محض بدون حتی یک گیم برده
Other Matches
bond servant
برده بدون مزدواجرت
pareto criterion
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
loser
بازنده
losers
بازنده
loser
ورق بازنده
losers
اسب بازنده
loser
اسب بازنده
losers
ورق بازنده
also ran
اسب یا سگ بازنده در مسابقه
also-ran
اسب یا سگ بازنده در مسابقه
sore loser
<idiom>
بازنده اوقات تلخ
also-rans
اسب یا سگ بازنده در مسابقه
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
slaves
برده
slaved
برده
slaving
برده
serf
برده
serfs
برده
bondsman
برده
bondman
برده
wrapt
برده
bondservant
برده
male salve
برده
slave
برده
villains
برده
villain
برده
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
enslaving
برده کردن
slaveholding
مالکیت برده
slaveholder
صاحب برده
slave merchant
برده فروش
slave computer
کامپیوتر برده
abrogates
از میان برده
enslaved
برده کردن
dealing in slaves
برده فروشی
enslave
برده کردن
enslaves
برده کردن
conspicuious consumption
بکار برده شد
slaver
برده فروش
slaveholding
برده داری
escaped slave
برده فراری
slaver
تاجر برده
mameluke
برده بنده
above
نام برده
slave trade
برده فروشی
overwrought
کار برده
manumission
ازادی برده
named
نام برده
slavery
برده داری
master slave
ارباب و برده
slaveholder
برده دار
allottee
سهم برده
abrogate
از میان برده
manumission
ازاد کردن برده
master slave system
سیستم ارباب و برده
echeloned displacement
تغییرموضع رده برده
To emancipate a slave.
برده ای را آزاد کردن
named here under
نام برده درزیر
proslavery
طرفداری از برده فروشی
setting free
ازاد کردن برده
slave mode
حالت پیرو یا برده
rapt
برده شده مجذوب
emancipation
ازاد کردن برده
above named
نام برده شده
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
echeloned displacement
تغییر مکان رده برده
prize poem
شعری که جایزه برده است
lastmentioned
اخر از همه نام برده
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
holandric
منحصرا از طرف پدر ارث برده
This letter has been tampered with .
در این نامه دست برده شده
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
My legs fell asleep
[are numb]
.
ساق پاهایم خوابشان برده
[سر شده اند]
.
truck trailer
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
he took her in to dinner
انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
His name is never mentioned anywhere .
اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
hologynic
منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
slave driver
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
latifundium
ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند
primary products
محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
paroli
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
aposteriori
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
photoresist
فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی
slave drivers
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
in tow
<idiom>
برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
direct materials costs
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
roman a clef
داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
built up frog
قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
prizing
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
bar winding
میله هایی که به عنوان سیم پیچی در رتور به کار برده میشود
dense binary code
کدی که تمام حالتهای ممکن الگوی دودوئی در ان بکار برده میشود
prizes
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
telescopic chimney
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
prize
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
bed plate
پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
leviathans
جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
liberty party
حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
leviathan
جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
newton raphson
اصطلاحی که به یک رویه محاورهای بکار برده شده درحل معادلات اطلاق میشود
reentrant
روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
beansprouts
جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
beansprout
جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
fet
Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
reflex
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflexes
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
flowcharting symbol
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
serfs
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serf
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
good riddance to bad rubbish
<idiom>
وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
ebcdic
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
dictatorships
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
dictatorship
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
black wash
نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
masks
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
mask
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
scitovsky double criterion
که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
wanting
بدون
goalless
بدون گل
indubitable
بدون شک
without
بدون
but
بدون
bottomless
بدون ته
unstressed
بدون مد
not nearctic
بدون
obtrusively
بدون حق
undoubted
بدون شک
undoubtedly
بدون شک
ex
بدون
ex-
بدون
doubtlessly
بدون شک
to a certainty
بدون شک
i'll warrant
بدون شک
and no mistake
بدون شک
sans
بدون
acheilos
بدون لب
acheilous
بدون لب
undeviating
بدون تردیدرای
blankly
بدون مقصودیامعنی
achromatic
بدون ترخیم
unfinanced
بدون پشتوانه
unfunded
بدون سرمایه
inoffensive
بدون زنندگی
acid free
بدون اسید
undue
بدون مداخله
without recourse
بدون رجوع
bloodless
بدون خونریزی
achromic
بدون ترخیم
alcohol-free
<adj.>
بدون الکل
unlined
بدون استر
expired
بدون اعتبار
achlamydeous
بدون پوشش
unlined
بدون پوشش
vainly
بدون نتیجه
toeless
بدون پنجه
unaligned
بدون صف ارایی
adrift
بدون هدف
unadvised
بدون اطلاع
terrorless
بدون ترس
unalloyed
بدون الیاژ
undeviating
بدون انحراف
termless
بدون شرط
tenantless
بدون مستاجر
strikeless
بدون ضربت
without justification
بدون مجوز
stemless
بدون تنه
stemless
بدون ساقه
unfeigned
بدون تصنع
unselfish
بدون خودخواهی
without recourse
بدون حق مراجعه
unblushing
بدون شرم
endless
بدون پایان
free from error
<adj.>
بدون مشکل
vacant succession
بدون جانشین
unvocal
بدون موسیقی
unvalued
بدون ارج
untitled
بدون سراغاز
bachelor
بدون عیال
bachelors
بدون عیال
immaculate
<adj.>
بدون مشکل
untitled
بدون عنوان
flawless
<adj.>
بدون مشکل
humblest
بدون ارتفاع
humble
بدون ارتفاع
wayless
بدون جاده
warless
بدون جنگ
off hand
بدون آمادگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com