English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (11 milliseconds)
English Persian
make up <idiom> بازیافتن ،برگرداندن
Search result with all words
regain بازیافتن
regained بازیافتن
regaining بازیافتن
regains بازیافتن
retrieving بازیافتن
retrieve بازیافتن
retrieved بازیافتن
retrieves بازیافتن
resume بازیافتن
resumed بازیافتن
resumes بازیافتن
resuming بازیافتن
recover دوباره بدست اوردن بازیافتن
recover بازیافتن
recovering دوباره بدست اوردن بازیافتن
recovering بازیافتن
recovers دوباره بدست اوردن بازیافتن
recovers بازیافتن
to get back بازیافتن
Other Matches
dishonours برگرداندن چک
dishonouring برگرداندن چک
dishonoured برگرداندن چک
translate برگرداندن
dishonour برگرداندن چک
dishonors برگرداندن چک
dishonoring برگرداندن چک
dishonored برگرداندن چک
translated برگرداندن
averting برگرداندن
translates برگرداندن
regurgitates برگرداندن
avert برگرداندن
averted برگرداندن
regurgitated برگرداندن
regurgitate برگرداندن
averts برگرداندن
translating برگرداندن
regurgitating برگرداندن
blench برگرداندن
blenched برگرداندن
blenches برگرداندن
retroject برگرداندن
rootle برگرداندن
send back برگرداندن
to send back برگرداندن
to bring back برگرداندن
to turn off برگرداندن
reset برگرداندن
convert برگرداندن
renvoi برگرداندن
evert برگرداندن
bring back برگرداندن
blenching برگرداندن
reflect برگرداندن
reflecting برگرداندن
reflects برگرداندن
diverging برگرداندن
retort برگرداندن
retorts برگرداندن
transact برگرداندن
redeploy [staff] برگرداندن
upsetting برگرداندن
to put a bout برگرداندن
replay برگرداندن
replays برگرداندن
replaying برگرداندن
replayed برگرداندن
reversion برگرداندن
turnover برگرداندن
upsets برگرداندن
upset برگرداندن
decodes برگرداندن رمز
returns مراجعت برگرداندن
spades بابیل برگرداندن
spade بابیل برگرداندن
to pay back برگرداندن افزودن
to put a bout a horse سر اسب را برگرداندن
decoded برگرداندن رمز
decode برگرداندن رمز
evoke فراخواندن برگرداندن
replicated برگرداندن تازدن
replicates برگرداندن تازدن
replicating برگرداندن تازدن
replicate برگرداندن تازدن
evocate فراخواندن برگرداندن
return مراجعت برگرداندن
curl of the lip برگرداندن یا اویختن لب
evoking فراخواندن برگرداندن
returning مراجعت برگرداندن
re echo دوباره برگرداندن
evokes فراخواندن برگرداندن
returned مراجعت برگرداندن
beads برگرداندن لبههای ورق
repatriating بمیهن خود برگرداندن
repatriates بمیهن خود برگرداندن
repatriated بمیهن خود برگرداندن
repatriate بمیهن خود برگرداندن
turns تاه زدن برگرداندن
turn تاه زدن برگرداندن
intervert سوی دیگر برگرداندن
bead برگرداندن لبههای ورق
restores برگرداندن به وضعیت جدید
restore بحال اول برگرداندن
restored بحال اول برگرداندن
repatriation برگشتن یا برگرداندن به میهن
supinate بخارج برگرداندن دست
handtwist retrieve طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
restitute بحال اول برگرداندن
restoring برگرداندن به وضعیت جدید
restoring بحال اول برگرداندن
suspension of vouchers برگرداندن اسناد هزینه
restores بحال اول برگرداندن
restored برگرداندن به وضعیت جدید
restore برگرداندن به وضعیت جدید
repatriations برگشتن یا برگرداندن به میهن
vomits استفراغ کردن برگرداندن
rehabilitating بحال نخست برگرداندن
turn over وارونه کردن برگرداندن
reverses برگرداندن پشت و رو کردن
reverse برگرداندن پشت و رو کردن
turn the clock back <idiom> زمان را به عقب برگرداندن
to refuse somebody entry [admission] کسی را در مرز برگرداندن
convert برگرداندن وارونه کردن
converts برگرداندن وارونه کردن
reversing برگرداندن پشت و رو کردن
rehabilitate بحال نخست برگرداندن
vomit استفراغ کردن برگرداندن
to turn over محول کردن برگرداندن
to tutn end for end وارونه کردن برگرداندن
reversed برگرداندن پشت و رو کردن
converting برگرداندن وارونه کردن
converted برگرداندن وارونه کردن
rehabilitates بحال نخست برگرداندن
rehabilitated بحال نخست برگرداندن
vomited استفراغ کردن برگرداندن
coverings اماده برای برگرداندن توپ
countering برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
intervert بخود اختصاص دادن برگرداندن
counter برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
eversion برگرداندن پلک چشم وغیره
cover اماده برای برگرداندن توپ
covers اماده برای برگرداندن توپ
reversion برگرداندن شیب معکوس دادن
countered برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
retaliated عین چیزی را بکسی برگرداندن
remand به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
recover برگرداندن چیزی که گم شده بود
retaliate عین چیزی را بکسی برگرداندن
turn in بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
retaliates عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliating عین چیزی را بکسی برگرداندن
recovers برگرداندن چیزی که گم شده بود
recovering برگرداندن چیزی که گم شده بود
remanded به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanding به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remands به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
resets برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
reset برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
recoveries برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
to translate something [from/into a language] برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
recuperation عمل برگرداندن لوله بجای خود
recovery برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
supination چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا
to invert a fraction برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
backspace tape فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
to send home به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
to turn down وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
repristinate بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
maximise برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن
rewinds برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
echo برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoed برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoed برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoes برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
backtab برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
echoes برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoing برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoing برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echo برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
rewind برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinding برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewound برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
irredentist طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
recoveries برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
recovery برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
resets برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
reset برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
setup توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
reconstitutes برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituting برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituted برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitute برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
backup دستور برگرداندن داده از دیسک سخت به فلاپی دیسک یا نوار
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
loops برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
looped برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
countermand لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanding لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermands لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
countermanded لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
ball cushion دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
reset key کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
self- قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com