Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
overhand
بازی با دست بطرف بالا
Other Matches
skyward
بطرف اسمان بطرف بالا
upward
بطرف بالا
upgrading
بطرف بالا
upwards
بطرف بالا
upgraded
بطرف بالا
atop
بطرف بالا
upgrades
بطرف بالا
upgrade
بطرف بالا
upstroke
خط منبسط بطرف بالا
upthrust
حرکت بطرف بالا
uptilt
بطرف بالا کج کردن
upwell
بطرف بالا رفتن
upstroke
حرکت قلم بطرف بالا
upthrust
بطرف بالا پرتاب کردن
upload
نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
upwash
حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
into
بطرف
levo
بطرف چپ
in
بطرف
at
بطرف
in-
بطرف
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
earthwards
بطرف زمین
eastwards
بطرف مشرق
rearward
بطرف عقب
to the east of
بطرف مشرق
pakkorro
بطرف بیرون
earthward
بطرف زمین
downwards
بطرف پائین
abaft
بطرف عقب
coastwards
بطرف ساحل
coastward
بطرف ساحل
onwards
بطرف جلو
cityward
بطرف شهر
aport
بطرف چپ کشتی
apporro
بطرف جلو
dorsad
بطرف پشت
to win over to one's side
بطرف خوداوردن
orients
بطرف خاوررفتن
orienting
بطرف خاوررفتن
orient
بطرف خاوررفتن
edgeways
بطرف جلوباشد
to
بطرف روبطرف
mesal
بطرف وسط
mesail
بطرف وسط
mediad
بطرف وسط
toward
بطرف نسبت به
riverward
بطرف رودخانه
manward
بطرف انسان
with
بطرف درجهت
homeward
بطرف منزل
cephalad
متمایل بطرف سر
forwards
بطرف جلو
without
بطرف خارج
frontwards
بطرف جلو
frontward
بطرف جلو
on
بعلت بطرف
homes
بطرف خانه
edgewise
بطرف لبه
home
بطرف خانه
heavenward
بطرف اسمان
ina northerly direction
بطرف شمال شمالا
northeastward
بطرف شمال شرقی
inboard
بطرف مرکز کشتی
ashore
بکنار بطرف ساحل
outwards
بطرف خارج بیرونی
biteuro chagi
ضربه پا بطرف اریب
stern wards
بطرف عقب کشتی
cephalad
متمایل بطرف راس
northwestwards
بطرف شمال غربی
inwards or inward
بطرف داخل بباطن
northwardly
بطرف شمال شمالی
norther
بیشتر بطرف شمال
downswing
نوسان بطرف پایین
downstroke
ضربه بطرف پایین
deasil
متمایل بطرف راست
phototropism
گرایش بطرف نور
athwart
از طرفی بطرف دیگر
astern
بطرف عقب پسین
gravitate
متمایل شدن بطرف
outward
بطرف خارج بیرونی
leaned
تکیه دادن بطرف
adaxial
متمایل بطرف محور
southern
جنوبا بطرف جنوب
lean
تکیه دادن بطرف
ap chagi
ضربه پا بطرف جلو
leans
تکیه دادن بطرف
gravitated
متمایل شدن بطرف
southeastward
بطرف جنوب شرقی
gravitating
متمایل شدن بطرف
nobble
بطرف خود اوردن
stern ward
بطرف عقب کشتی
front
بطرف جلو روکردن به
nobbled
بطرف خود اوردن
nobbles
بطرف خود اوردن
nobbling
بطرف خود اوردن
gravitates
متمایل شدن بطرف
fronting
بطرف جلو روکردن به
pull
بطرف خود کشیدن کشش
dextrorotation
گردش بطرف قطب راست
adductor
تمایل عضو بطرف محور
transpose
بطرف دیگر معادله بردن
evanesce
بطرف صفر میل کردن
transposes
بطرف دیگر معادله بردن
transposing
بطرف دیگر معادله بردن
cockshot
پرتاب تیر بطرف هدف
cockshy
پرتاب تیر بطرف هدف
westwards
بسوی باختر بطرف مغرب
bate
بال زدن بطرف پایین
strelli
غلت عقب بطرف بالانس
westward
بسوی باختر بطرف مغرب
soiuth ward
بطرف جنوب متمایل بجنوب
south wards
بطرف جنوب متمایل بجنوب
step turn
چرخش بطرف پایین تپه
retrorse
بطرف پایین و عقب خم شده
starboard
بطرف راست حرکت کردن
upthrow
بطرف بالاانداختن تحول شدید
pulls
بطرف خود کشیدن کشش
outcurve
انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
gravitating
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
levorotatory
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotary
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
gravitates
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
banked turn
انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
gravitate
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
binds
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
bind
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
comebacker
ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
gravitated
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
to push down
بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
called shot
ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
capacole
چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
to face somebody
[something]
چهره خود را بطرف کسی
[چیزی]
گرداندن
lordosis
انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
downbeat
حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
banking track
انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
place kick
توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
leg break
بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
in and in
مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
out and in
گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
deflection
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflections
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
downwash
زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
nose down
خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
transposition
انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
wash in
پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
retrorocket
راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
skate off
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
jet propulsion
جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
tabbed flap
فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
round robin (tournament or contest)
<idiom>
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
ferrying
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ssquare rig
کشتی دکل دار دارای بادبان خم شده بطرف دکل
skittle
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
inflexed
منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
nose up
چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
pinches
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinch
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
aft
قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
up the river
سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
onshore
روی ساحل متوجه بطرف ساحل
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
chinaman
زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
set the score
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
down
سوی پایین بطرف پایین
eastern
ساکن شرق بطرف شرق
inshore
بطرف ساحل جلو ساحل
upping
رو به بالا
upped
بالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com