Dictiornary-Farsi | بازی ضعیف و باختن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (12 milliseconds)

English	Persian
slump	بازی ضعیف و باختن
slumped	بازی ضعیف و باختن
slumping	بازی ضعیف و باختن
slumps	بازی ضعیف و باختن


Other Matches

stroke hole	بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
softy	پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softie	پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softies	پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
palled	ضعیف شدن ضعیف کردن
pall	ضعیف شدن ضعیف کردن
palling	ضعیف شدن ضعیف کردن
palls	ضعیف شدن ضعیف کردن
play away	باختن
lose	باختن
to dice away	باختن
loses	باختن
To miss the bus . To slip up .	قافیه را باختن
to lose one's nerves	خود را باختن
to grow	رنگ باختن
tank job	عمدا" باختن
loses	منقضی شدن باختن
lose	منقضی شدن باختن
To win (lose ) a bet .	شرطی رابردن (باختن )
flatten	روحیه خودرا باختن
shut out	پوان نیاوردن باختن
bowled for a duck	باختن بازیگر بی امتیاز
flattens	روحیه خودرا باختن
blenching	تاخیرکردن رنگ خود را باختن
blenches	تاخیرکردن رنگ خود را باختن
blenched	تاخیرکردن رنگ خود را باختن
blench	تاخیرکردن رنگ خود را باختن
low head plant	نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
lose out <idiom>	بد شانسی آوردن ،مقام نیاوردن ،باختن
bowled	باختن توپزن در نتیجه انداختن میله افقی
weak constitution	بنیه ضعیف ضعف بنیه مزاج ضعیف
shinny	بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
low voltage distribution system	شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
harlequinade	بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame	مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat	بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship	مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay	بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game	وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
kiss in the ring	بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick	با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
fire fight	ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney	بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib	ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
inning	گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
crampet game	بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic	امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade	نمایش لال بازی ودلقک بازی
Bureaucracy . Red tape .	کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
fainter	ضعیف
faints	ضعیف
faintish	ضعیف
feeblish	ضعیف
poor	ضعیف
faintest	ضعیف
weaker	ضعیف
weak	ضعیف
languorous	ضعیف
weakly	ضعیف
weaklings	ضعیف
weakling	ضعیف
defective	ضعیف
amateur	ضعیف
slender	ضعیف
amateurs	ضعیف
sappy	ضعیف
poverty stricken	ضعیف
poverty-stricken	ضعیف
pusillanimous	ضعیف
fainted	ضعیف
faint	ضعیف
defenceless	ضعیف
swipes	ضعیف
slack	ضعیف
puny	ضعیف
weaknesses	ضعیف
fragile	ضعیف
asthenic	ضعیف
soft	ضعیف
anile	ضعیف
softer	ضعیف
softest	ضعیف
anemic	ضعیف
adynamic	ضعیف
lean	ضعیف
leaned	ضعیف
leans	ضعیف
infirm	ضعیف
weakest	ضعیف
wonky	ضعیف
slacks	ضعیف
poorest	ضعیف
poorer	ضعیف
languid	ضعیف
langorous	ضعیف
slackest	ضعیف
debilitate	ضعیف کردن
weakens	ضعیف شدن
daff	ضعیف النفس
miskick	ضربه ضعیف
weaken	ضعیف شدن
weak currency	پول ضعیف
dubs	بازیگر ضعیف
dead colour	رنگ ضعیف
gleam	نور ضعیف
low field	میدان ضعیف
dub	بازیگر ضعیف
low voltage line	خط فشار ضعیف
low level signal	سیگنال ضعیف
minor control	کنترل ضعیف
low tension	فشار ضعیف
flagging	کاهنده ضعیف
low potential	فشار ضعیف
weakened	ضعیف شدن
dubbed	بازیگر ضعیف
weakening	ضعیف شدن
decrepit	ضعیف وناتوان
gleamed	نور ضعیف
lean lime	اهک ضعیف
sapped	ضعیف کردن
lean concrete	بتن ضعیف
sap	ضعیف کردن
puisne	ضعیف نارسا
enfeeble	ضعیف کردن
hackers	تنیسور ضعیف
imbecile	ضعیف العقل
feeblish	ضعیف نما
imbeciles	ضعیف العقل
impuissant	بی قوت ضعیف
hen hearted	ضعیف القلب
poorish	نسبتا ضعیف
poor lime	اهک ضعیف
gleams	نور ضعیف
saps	ضعیف کردن
unnerve	ضعیف کردن
soft money	پول ضعیف
light current	جریان ضعیف
hacker	تنیسور ضعیف
attenuates	ضعیف کردن
loose coupling	جفتگری ضعیف
attenuated	ضعیف کردن
weak current	جریان ضعیف
attenuate	ضعیف کردن
low current	جریان ضعیف
unnerving	ضعیف کردن
gleaming	نور ضعیف
unnerves	ضعیف کردن
unnerved	ضعیف کردن
low voltage	فشار ضعیف
lowers	ضعیف کردن
shaky	سست ضعیف
lowered	ضعیف کردن
glimmer	روشنایی ضعیف
shakiest	سست ضعیف
shakier	سست ضعیف
glimmered	روشنایی ضعیف
weak point	نقطه ضعیف
glimmers	روشنایی ضعیف
banjo hitter	توپزن ضعیف
cachectic	ضعیف البنیه
water down <idiom>	ضعیف شدن
lower	ضعیف کردن
weakhearted	ضعیف النفس
weak tradition	حدیث ضعیف
rickety	سست ضعیف
fray	ضعیف کردن
frayed	ضعیف کردن
weak economy	اقتصاد ضعیف
weak industry	صنعت ضعیف
low	پایین ضعیف
victims	حریف ضعیف
weak minded	ضعیف الاراده
weak mixture	مخلوط ضعیف
glimmering	روشنایی ضعیف
glimmerings	روشنایی ضعیف
attenuating	ضعیف کردن
victim	حریف ضعیف
frays	ضعیف کردن
lowering	ضعیف کردن
die down <idiom>	ضعیف تر شدن
batting order	ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
low level switch	کلید جریانهای ضعیف
low voltage operation	کاردر فشار ضعیف
weak square	خانه ضعیف شطرنج
low voltage engineering	مهندسی فشار ضعیف
low pressure turbine	توربین فشار ضعیف
low voltage lamp	لامپ فشار ضعیف
glimmer	باروشنایی ضعیف تابیدن
attenuating	ضعیف شدن نازک
signal engineering	تکنیک جریان ضعیف
low voltage network	شبکه ی فشار ضعیف
low pressure boiler	دیگ فشار ضعیف
wretched	بیچاره ضعیف الحال
low voltage insulator	ایزولاتور فشار ضعیف
glimmered	باروشنایی ضعیف تابیدن
low voltage plant	تاسیسات فشار ضعیف
low pressure plasma	پلاسمای فشار ضعیف
patzer	شطرنج باز ضعیف
light current engineering	مهندسی جریان ضعیف
mach line	موج ضربهای ضعیف