Total search result: 206 (39 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
perform |
بازی کردن نمایش دادن |
performed |
بازی کردن نمایش دادن |
performs |
بازی کردن نمایش دادن |
act |
بازی کردن نمایش دادن |
acted |
بازی کردن نمایش دادن |
|
|
Search result with all words |
|
to portray somebody [something] |
نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن] |
Other Matches |
|
sports |
نمایش تفریحی بازی کردن |
sport |
نمایش تفریحی بازی کردن |
sported |
نمایش تفریحی بازی کردن |
personate |
در لباس عوضی رل نمایش را بازی کردن |
name part |
بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند |
game |
joystick و آداپتور نمایش فقط برای بازی کردن |
harlepuinade |
نمایش لال بازی ودلقک بازی |
to picture |
شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن] |
to depict somebody or something [as something] |
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن] |
formats |
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون |
format |
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون |
to put forth |
بلند کردن نمایش دادن |
enacted |
تصویب کردن نمایش دادن |
enacting |
تصویب کردن نمایش دادن |
enact |
تصویب کردن نمایش دادن |
enacts |
تصویب کردن نمایش دادن |
scrolls |
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان |
scroll |
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان |
to put on the stage |
بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن |
Punch and Judy shows |
نمایش خیمه شب بازی |
Punch and Judy show |
نمایش خیمه شب بازی |
to make a p of one's learing |
دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن |
impersonator |
بازی کننده سهم کسی در نمایش |
impersonators |
بازی کننده سهم کسی در نمایش |
smash hit <idiom> |
نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق |
autos |
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن |
auto |
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن |
misplay |
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن |
screening, screenings |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
screened |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
screens |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
screen |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
to make a trick |
با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی] |
triple option |
بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن |
cls |
در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ |
displayed |
نمایش دادن |
displaying |
نمایش دادن |
demonstrate |
نمایش دادن |
displays |
نمایش دادن |
depicting |
نمایش دادن |
depicts |
نمایش دادن |
demonstrating |
نمایش دادن |
demonstrates |
نمایش دادن |
demonstrated |
نمایش دادن |
display |
نمایش دادن |
indicate |
نمایش دادن |
showdown |
نمایش دادن |
showdowns |
نمایش دادن |
to show off |
نمایش دادن |
represented |
نمایش دادن |
exhibited |
نمایش دادن |
depicture |
نمایش دادن |
represent |
نمایش دادن |
exhibiting |
نمایش دادن |
exhibits |
نمایش دادن |
miscolour |
بد نمایش دادن |
represents |
نمایش دادن |
garble |
بد نمایش دادن |
depict |
نمایش دادن |
indicated |
نمایش دادن |
depicted |
نمایش دادن |
exhibit |
نمایش دادن |
indicates |
نمایش دادن |
analog |
صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد |
text |
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند |
texts |
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند |
coact |
باهم نمایش دادن |
to place in a good light |
خوب نمایش دادن |
showcasing |
درویترین نمایش دادن |
execute |
نواختن نمایش دادن |
executed |
نواختن نمایش دادن |
showcases |
درویترین نمایش دادن |
executes |
نواختن نمایش دادن |
executing |
نواختن نمایش دادن |
showcased |
درویترین نمایش دادن |
showcase |
درویترین نمایش دادن |
to represent a play |
داستانی را نمایش دادن |
guy |
باتمثال نمایش دادن |
guys |
باتمثال نمایش دادن |
showboating |
نمایش دادن مهارت |
persistence |
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش |
to deal out [card game] |
کارت دادن [ورق بازی] |
to deal |
کارت دادن [ورق بازی] |
expose |
درمعرض گذاشتن نمایش دادن |
to license a play |
اجازه نمایش داستانی را دادن |
exposes |
درمعرض گذاشتن نمایش دادن |
exposing |
درمعرض گذاشتن نمایش دادن |
focus |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
focusses |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
focussed |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
focussing |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
focuses |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
focused |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
colour |
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود |
colours |
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود |
screens |
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن |
repertoire |
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن |
screening, screenings |
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن |
list |
چاپ یا نمایش دادن موضوعات اطلاعاتی خاص |
screen |
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن |
screened |
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن |
carry one's bat |
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن |
centering |
عمل قرار دادن متن در مرکز صفحه نمایش |
center |
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش |
centred |
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش |
centre |
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش |
centered |
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش |
centers |
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش |
cursor tracking |
حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش |
par in |
پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده |
NDR |
سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد |
alerted |
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر |
alerts |
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر |
alert |
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر |
shinny |
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی |
bubble help |
خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید |
interactive |
سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است |
window |
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری |
format |
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ |
formats |
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ |
pan- |
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2- |
pan |
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2- |
pans |
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2- |
raster |
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط |
harlequinade |
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی |
frame |
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ |
gamesmanship |
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی |
cutthroat |
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند |
game |
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود |
dump |
نشان دادن متن یا گرافیک روی صفحه نمایش بر روی چاپگر |
scanned |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
scans |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
scan |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
images |
ناحیهای ز میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند |
screenful |
فریم کامل اطلاعات نمایش داده شده روی صفحه نمایش |
image |
[ناحیه ای از میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند.] |
monitor |
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک |
monitored |
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک |
monitors |
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک |
dib |
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند |
shinney |
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود |
kiss in the ring |
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد |
fire fight |
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی |
page |
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش |
menus |
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش |
paged |
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش |
pages |
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش |
graphic |
صفحه نمایش کامپیوتری که اطلاعات گرافیکی را میتواند نمایش دهد |
intermezzo |
حادثه عشقی نمایش کوتاه در میان پردههای نمایش جدی |
menu |
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش |
window |
فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند |
dress rehearsal |
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند |
texts |
فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد |
preview |
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد |
marching display |
وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است |
edited |
فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند |
roll scroll |
متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود |
previews |
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد |
edit |
فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند |
animation |
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش |
pop down menu |
منو قابل نمایش روی صفحه نمایش در هر لحظه با انتخاب کلید مناسب |
dress rehearsals |
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند |
text |
فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد |
animations |
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش |
ebcdic |
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود |
resolutions |
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند |
resolution |
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند |
animations |
این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید |
wetzel |
عنصر تصویری که به تصویرروی ترمینال نمایش اضافه شده و دقت نمایش را بهبودمی بخشد |
dot |
آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش |
animation |
این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید |
dotting |
آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش |
non destructive cursor |
نشانه گر در صفحه نمایش که حروف نمایش داده شده را با عبور از آنها پاک نمیکند |
ansi |
که نحوه نمایش رنگها و تصاویر کوچک و ساده را روی صفحه نمایش بیان میکند |
areas |
ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند |
area |
ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند |
inning |
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ |
disciplining |
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن |
discipline |
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن |
disciplines |
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن |
enhanced |
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
composition and make up terminal |
صفحه نمایش CRT که قابلیت نمایش و تغییر دقیق اندازههای نقاط و پهنای کاراکترها را دارد |
splash screen |
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود |
graphics |
تصاویر یا خط وطی که قابل رسم روی کاغذ یا صفحه نمایش باشد برای نمایش اطلاعات |
enhancing |
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
enhance |
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
mats |
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود |
enhances |
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
mat |
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود |
high resolution bit mapped display |
تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش |
snowing |
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود |
snow |
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود |
screened |
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT |
snows |
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود |
snowed |
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود |
screening, screenings |
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT |
screen |
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT |
screens |
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT |
resolution |
تعدادپکیسلهای کامپیوترقابل نمایش روی صفحه نمایش |
alphanumeric |
وسیله نمایش که حروف و اعداد را نمایش میدهد |