Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
type
باسمه ماشین تحریر
typed
باسمه ماشین تحریر
types
باسمه ماشین تحریر
Other Matches
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
typewriters
ماشین تحریر
type writer
ماشین تحریر
typewriter
ماشین تحریر
teleprinter
ماشین تحریر تلگرافی
type bar
میله ماشین تحریر
types
با ماشین تحریر نوشتن
type write
با ماشین تحریر نوشتن
typed
با ماشین تحریر نوشتن
type
با ماشین تحریر نوشتن
stroke
ضربه
[ماشین تحریر]
teleprinters
ماشین تحریر تلگرافی
ribbon
نوار ماشین تحریر
ribbons
نوار ماشین تحریر
electric typewriter
ماشین تحریر برقی
console type writer
ماشین تحریر میز فرمان
tty
ماشین تحریر راه دور
teletypewriter
ماشین تحریر راه دور
teletypewriter
دورنگاره ماشین تحریر راه دور
Teletypes
ماشین تحریر راه دور تله تایپ
platen
نگهدارنده کاغذ در چاپگر نورد ماشین تحریر
Teletype
ماشین تحریر راه دور تله تایپ
tvt
Writer Type Television ماشین تحریر تلویزیونی
courier
نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
couriers
نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
Teletype
ماشین تحریر خود کار گیرنده پیام ازمسافات دور
Teletypes
ماشین تحریر خود کار گیرنده پیام ازمسافات دور
platen
صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
typeball
یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
keyboard terminal
صفحه کلیدی شبیه به دستگاه ماشین تحریر که اجازه میدهد تا اطلاعات به درون یک سیستم کامپیوتری وارد شود
qwerty keyboard
ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
printed
باسمه
print
باسمه
prints
باسمه
stamps
نقش باسمه
stamp
نقش باسمه
woodcut
باسمه چوبی
printing
چاپ پارچه باسمه زنی
calico printing
عمل باسمه کردن پارچه
tremulant
تحریر
whiting
گچ تحریر
roulade
تحریر
affranchisement
تحریر
tremulously
با تحریر
wood engraving
گراور سازی روی چوب باسمه کاری با چوب
trilled
با تحریر خواندن
writes
تحریر کردن
desk
میز تحریر
trill
با تحریر خواندن
tremulous
تحریر دار
trills
با تحریر خواندن
write
تحریر کردن
writing desks
میز تحریر
desks
میز تحریر
writing desk
میز تحریر
secretaire
میز تحریر
tremolo
لرزش صدا تحریر
typewrite
باماشین تحریر نوشتن
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
woodcutter
باسمه کار چوب منبت کار
ingross
تحریر کردن جمع اوری نیروها
quavers
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
rolltop desk
میز تحریر دارای رویه کشودار
quaver
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavered
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavering
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
elite type
یک اندازه تحریر که دوازده کاراکتر را در هر اینچ تحریرقرار میدهد
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
rollover
میانگیری که میتواندکاراکترها و فرمانهای تحریر شده را به هنگام بالابودن سرعت دخول انها نسبت به پردازش کامپیوتر ذخیره کند
photocomposition
کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
redact
اماده چاپ کردن تحریر کردن
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
wheel
رل ماشین
motors
ماشین
engine
ماشین
wheels
رل ماشین
wheeling
رل ماشین
apparatus
ماشین
motored
ماشین
machanist
ماشین چی
runner
ماشین چی
automaton
ماشین
automatons
ماشین
pressman
ماشین چی
runners
ماشین چی
gins
ماشین
gin
ماشین
plants
ماشین
motor-
ماشین
plant
ماشین
motor
ماشین
pressmen
ماشین چی
mechanisms
ماشین
freeze-up
ماشین
machine
ماشین
mills
ماشین
mill
ماشین
mechanism
ماشین
machined
ماشین
machines
ماشین
automatic stub lathe
ماشین تراش
belt pully
فلکه ماشین
beading machine
ماشین روکوب
bare machine
ماشین لخت
automatic machine
ماشین تراش
comptometer
ماشین حساب
dyeing machine
ماشین رنگرزی
gearing
دندههای ماشین
motorway
راه ماشین رو
motorways
راه ماشین رو
accounting machine
ماشین حسابداری
acyclic machine
ماشین تک قطب
unipolar machine
ماشین تک قطب
adding machine
ماشین افزایشگر
ambulance car
ماشین تصادفات
analytical engine
ماشین تحلیلی
arithmometer
ماشین حساب
factory-spun
نخ ماشین ریس
carload
بقدرفرفیت یک ماشین
chess machine
ماشین شطرنج
chief engineer
مدیر ماشین
commutating machine
ماشین جابجاگری
commutator machine
ماشین کموتاتودار
typewritter
ماشین نویس
dish washer
ماشین طرفشویی
for a car
برای هر ماشین
ditcher
ماشین نهر کن
donkey engine
ماشین بخارکوچک
carfare
کرایه ماشین
calculator mode
مد ماشین حساب
blower engine
ماشین دمنده
buldozer
ماشین اهنگری
bumper guard
سپر ماشین
calculating machine
ماشین حساب
calculating machine
ماشین محاسباتی
calculating machine
ماشین محاسبه
automobiles
ماشین خودرو
road sweeper
ماشین خاکروب
chauffeur
راننده ماشین
chauffeured
راننده ماشین
chauffeuring
راننده ماشین
sweeper
[machine]
ماشین خاکروب
chauffeurs
راننده ماشین
cropper
ماشین موزنی
tank
باک ماشین
tank
ماشین سوخت
reaper
ماشین درو
reapers
ماشین درو
buffer
ماشین لرزنده
adder
ماشین جمع
adders
ماشین جمع
station wagon
ماشین کبریتی
station wagons
ماشین کبریتی
car tyre
[British]
تایر ماشین
drive!
برون!
[با ماشین]
bakkie
نوعی ماشین
jet dyeing machine
ماشین رنگرزی جت
computer
ماشین متفکر
computer
ماشین حساب
computer
ماشین الکترونیکی
computers
ماشین متفکر
computers
ماشین حساب
computers
ماشین الکترونیکی
typing
ماشین نویسی
knitting machine
ماشین کش بافی
cash registers
ماشین صندوقداری
machine operator
کارگردان ماشین
cash register
ماشین صندوقداری
car tire
[American]
تایر ماشین
hood
کاپوت ماشین
hoods
کاپوت ماشین
machine code
رمز ماشین
car tyre
[British]
چرخ ماشین
machine code
دستورالعملهای ماشین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com