Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
to run rup	باشتاب ساختن
Other Matches
summary	باشتاب
hotfoot	باشتاب
to do a thing in haste	باشتاب
hastily	باشتاب
summaries	باشتاب
in a hasty manner	باشتاب
to run away with	باشتاب پذیرفتن
apace	باشتاب بی درنگ
scribble	باشتاب نوشتن
scribbled	باشتاب نوشتن
scribbles	باشتاب نوشتن
scribbling	باشتاب نوشتن
crams	باشتاب یاد گرفتن
crammed	باشتاب یاد گرفتن
cram	باشتاب یاد گرفتن
cramming	باشتاب یاد گرفتن
full drive	باشتاب هرچه بیشتر
hurry scurry	باشتاب انجام شده
hurry skurry	باشتاب انجام شده
hurry	بستوه اوردن باشتاب انجام دادن
hurries	بستوه اوردن باشتاب انجام دادن
hurrying	بستوه اوردن باشتاب انجام دادن
ventre a terre	سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
indite	ساختن
upgrading	ساختن
constructing	ساختن
constructs	ساختن
pill	حب ساختن
pills	حب ساختن
creates	ساختن
creating	ساختن
fabricated	ساختن
fabricate	ساختن
set up	ساختن
create	ساختن
fabricates	ساختن
constructed	ساختن
construct	ساختن
fabricating	ساختن
miscreate	بد ساختن
generating	ساختن
upgrades	ساختن
upgraded	ساختن
carbonize	کک ساختن
bulid	ساختن
pellet	حب ساختن
composes	ساختن
fashions	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
fashion	مد ساختن
builds	ساختن
buildings	ساختن
build	ساختن
invent	ساختن
invented	ساختن
inventing	ساختن
invents	ساختن
put up	ساختن
put-up	ساختن
confect	ساختن
make	ساختن
upgrade	ساختن
dree	ساختن با
manufactured	ساختن
manufacture	ساختن
manufactures	ساختن
fabrication	ساختن
makes	ساختن
compose	ساختن
remakes	از نو ساختن
produced	ساختن
remake	از نو ساختن
mint	ساختن
upbuild	ساختن
unifying	تک ساختن
unify	تک ساختن
to t. up	ساختن
idolizes	بت ساختن
unifies	تک ساختن
produce	ساختن
idolises	بت ساختن
forborne	ساختن با
bridges	پل ساختن
bridged	پل ساختن
minted	ساختن
bridge	پل ساختن
idolize	بت ساختن
to make a shift	ساختن
produces	ساختن
idolised	بت ساختن
generate	ساختن
idolising	بت ساختن
generated	ساختن
idolized	بت ساختن
generates	ساختن
minting	ساختن
to make away	ساختن
idolizing	بت ساختن
mints	ساختن
to go in with	ساختن با
to get along	ساختن
discovers	مکشوف ساختن
maximizes	بیشینه ساختن
humidifies	مرطوب ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
produced	ساختن محصول
diversifying	گوناگون ساختن
disabling	ناتوان ساختن
produce	ساختن محصول
produces	ساختن محصول
diversified	گوناگون ساختن
maximizing	بیشینه ساختن
disables	ناتوان ساختن
disable	ناتوان ساختن
diversify	گوناگون ساختن
discovering	مکشوف ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
reconcile	راضی ساختن
reconciles	راضی ساختن
reconciling	راضی ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
familiarised	اشنا ساختن
familiarises	اشنا ساختن
familiarising	اشنا ساختن
familiarize	اشنا ساختن
familiarized	اشنا ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
familiarizing	اشنا ساختن
nauseate	متنفر ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
discovered	مکشوف ساختن
discover	مکشوف ساختن
notified	اگاه ساختن
notifies	اگاه ساختن
notify	اگاه ساختن
notifying	اگاه ساختن
gaunt	زننده ساختن
denigration	سیاه ساختن
internalization	درونی ساختن
sepulchers	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
sepulchres	قبر ساختن
subvert	واژگون ساختن
subverted	واژگون ساختن
subverting	واژگون ساختن
subverts	واژگون ساختن
nauseated	متنفر ساختن
snarls	خشمگین ساختن
vitiate	ناپاک ساختن
discourages	بی جرات ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
disturb	مضطرب ساختن
minimizing	کمینه ساختن
ensures	مطمئن ساختن
rescind	باطل ساختن
rescinding	باطل ساختن
minimizes	کمینه ساختن
minimized	کمینه ساختن
minimize	کمینه ساختن
minimising	کمینه ساختن
minimises	کمینه ساختن
discourage	بی جرات ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
denude	عاری ساختن
denuded	عاری ساختن
denudes	عاری ساختن
denuding	عاری ساختن
substantiate	مستند ساختن
substantiated	مستند ساختن
substantiates	مستند ساختن
substantiating	مستند ساختن
snarling	خشمگین ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarl	خشمگین ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
rescinds	باطل ساختن
minimised	کمینه ساختن
ensure	مطمئن ساختن
vitiates	معیوب ساختن
vitiates	ناپاک ساختن
vitiating	معیوب ساختن
vitiating	ناپاک ساختن
wet	مرطوب ساختن
wets	مرطوب ساختن
wetted	مرطوب ساختن
wettest	مرطوب ساختن
maximised	بیشینه ساختن
maximises	بیشینه ساختن
maximising	بیشینه ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com