Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
full drive
باشتاب هرچه بیشتر
Search result with all words
ventre a terre
سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
Other Matches
with all speed
باشتابی هرچه بیشتر باسرعتی هرچه تمامتر
i ran as quick as i could
هرچه میتوانستم تند دویدم به تندی هرچه بیشتر دویدم
as soon as possible
بزودی هرچه بیشتر
full pelt
با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
summaries
باشتاب
hastily
باشتاب
to do a thing in haste
باشتاب
summary
باشتاب
in a hasty manner
باشتاب
hotfoot
باشتاب
bandwidth
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
to run rup
باشتاب ساختن
scribble
باشتاب نوشتن
scribbled
باشتاب نوشتن
scribbles
باشتاب نوشتن
apace
باشتاب بی درنگ
scribbling
باشتاب نوشتن
to run away with
باشتاب پذیرفتن
cram
باشتاب یاد گرفتن
hurry scurry
باشتاب انجام شده
hurry skurry
باشتاب انجام شده
crams
باشتاب یاد گرفتن
cramming
باشتاب یاد گرفتن
crammed
باشتاب یاد گرفتن
hurrying
بستوه اوردن باشتاب انجام دادن
hurries
بستوه اوردن باشتاب انجام دادن
hurry
بستوه اوردن باشتاب انجام دادن
so far forth as
هرچه
whatever
هرچه
whatsoever
هرچه
cypres
هرچه نزدیکتر
early as possible
هرچه زودتر
bethatari may
هرچه باداباد
as much as possible
هرچه میتوان
the sooner the better
هرچه زودتربهتر
kalon
هرچه زیباست
come what may!
هرچه میخواهیدبشود
what
هرچه انچه
come what may!
هرچه بادا باد
to a hair
بادقتی هرچه تمامتر
to ride hell for leather
باتندی هرچه بیشترتاختن
at all hazard
هرچه بادا باد
at all adventures
هرچه پیش اید
However much he tried .
هرچه سعی کرد
At the top of ones voice .
با صدای هرچه بلند تر
full drive
بسرعت هرچه تمامتر
pot luck
هرچه دردیگ پیدا شود
he sold the good ones
هرچه خوب داشت فروخت
let him do his worst
هرچه ازدستش برمیاید بکند
pay the piper
هرچه پول میدهی اش میخوری
All his belongings were stolen .
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
With utmost care.
با دقت تمام (هرچه تمامتر )
soon ripe soon rotten
هرچه زود براید دیر نپاید
whatsoever he doeth shall p
هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
come and take p luck with us
بفرمایدبرویم منزل هرچه پیداشدباهم می خوریم
After all, she is your mother.
هرچه باشد بالاخره مادرت است.
i lent him what money i had
هرچه پول داشتم به او وام دادم
anticlimaxes
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
anticlimax
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
whaterer
هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
gibus
کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
people who live in glass houses should not throw stones
<idiom>
هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
whateer
هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
mainly
بیشتر
as much as possible
هر چه بیشتر
as early aspossible
هر چه بیشتر
the more better the best
هر چه بیشتر
it is mostly iron
بیشتر
more and more
هی بیشتر
further
بیشتر
principally
بیشتر
furthered
بیشتر
large adv
بیشتر
more
بیشتر
rather
بیشتر
the more
بیشتر
furthering
بیشتر
mostly
بیشتر
furthers
بیشتر
more than
بیشتر از
for the most part
بیشتر
accelerator winding
سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود
so many menŠso many minds
عقیده بیشتر
no more
نه دیگر
[بیشتر]
surviver
بیشتر عمرکننده
so many menŠso many minds
هر چه اشخاص بیشتر
rather ... than
بیشتر ...تا
[ترجیحا ... تا]
over crowding
بیشتر باشد
further information
آگاهی بیشتر
the many
بیشتر مردم
most people
بیشتر مردم
outsit
بیشتر نشستن از
oddson
بیشتر محتمل
majored
بیشتر اعظم
majoring
بیشتر اعظم
outshines
بیشتر درخشیدن
major
بیشتر اعظم
no longer
نه بیشتر
[زمانی]
The more the better .
هر چه بیشتر بهتر
the most that i can do
بیشتر انها
most of them
بیشتر انها
more and more
بیشتر ازبیشتر
not any more
دیگر نه
[بیشتر نه]
in the main
بیشتر اصلا
hypercard
یات بیشتر
better part
قسمت بیشتر
outshone
بیشتر درخشیدن
outshining
بیشتر درخشیدن
multichannel
با بیشتر از یک کانال
outshine
بیشتر درخشیدن
nine times out ten
بیشتر اوقات
to overcomein number
بیشتر بودن از
by superir wisdom
با خرد بیشتر
outstand
بیشتر ایستادن
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
above average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
better
نیکوتر بیشتر
outwalk
بیشتر راه رفتن از
outwork
بیشتر کار کردن از
outwear
بیشتر دوام کردن
outvotes
بیشتر رای بردن از
outstand
بیشتر تحمل کردن
at full pelt
با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
extensive cultivation
کار وسرمایه بیشتر
it consists mainly
بیشتر عبارت است از
norther
بیشتر بطرف شمال
he makes most noise
او از همه بیشتر صدا یا
outwatch
بیشتر بیدار ماندن از
overlive
بیشتر زنده بودن از
put someone's best foot forward
<idiom>
بیشتر تلاش کردن
read mostly memory
حافظه بیشتر خواندنی
outlast
بیشتر طول کشیدن از
outbid
بیشتر توپ زدن از
outlives
بیشتر زنده بودن از
outlasted
بیشتر طول کشیدن از
outliving
بیشتر زنده بودن از
more the merrier
<idiom>
هرچی بیشتر بهتر
mare
مادیان 4 ساله یا بیشتر
mares
مادیان 4 ساله یا بیشتر
outlives
بیشتر دوام اوردن
outbidded
بیشتر توپ زدن از
outlasting
بیشتر طول کشیدن از
outlasts
بیشتر طول کشیدن از
outvote
بیشتر رای بردن از
outvoting
بیشتر رای بردن از
outlive
بیشتر دوام اوردن
outlive
بیشتر زنده بودن از
outlived
بیشتر دوام اوردن
outbids
بیشتر توپ زدن از
outbidding
بیشتر توپ زدن از
outliving
بیشتر دوام اوردن
I am over 50 years old.
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
outlived
بیشتر زنده بودن از
ahead
دارای امتیاز بیشتر
like nowhere else
<adv.>
بیشتر از هر جای دیگر
roundabout production
تولید با کارائی بیشتر
outvoted
بیشتر رای بردن از
Whatsoever
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
semidouble
دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
It tends to be blue . It is bluish.
بیشتر برنگ آبی می زند
at full speed
با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
multi
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
overload
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
transuranic
دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
transuranium
دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
overloaded
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
multi-
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
overloads
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
It does more harm than good .
ضررش از نفعش بیشتر است
century
001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
centuries
001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
excess cover treaty
قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
queues
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queueing
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
follow up
<idiom>
بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
compound parry
دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
i life that better
انرا بیشتر از همه دوست دارم
queued
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
half century
05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
more frequently than ever
<adv.>
نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
More money is not the answer to this problem.
پول بیشتر حل این مسئله نیست.
operator
انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
operators
انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
supercharger
دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
peter penny
زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
loved i nothonour more
اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
man up
بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
ness on his part
این بیشتر بواسطه کمرویی است
queue
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
Cut a little more off the back.
یک کمی بیشتر عقب را کوتاه کنید.
Cut a little more off the top.
یک کمی بیشتر بالا را کوتاه کنید.
riots
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
to jackknife truck-trailers
تا شدن کامیون در جاده
[بیشتر در تصادفات]
overpoise
مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
accuracy
هر قدر تعداد بیتها بیشتر باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com