Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
whiff
باصدای پف حرکت دادن وزیدن
Other Matches
blank
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blankest
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
whish
باصدای هیس حرکت کردن
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
touted
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
shifting
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
breezes
وزیدن
breezing
وزیدن
breeze
وزیدن
breezed
وزیدن
fan
وزیدن بر
blows
وزیدن
blow
وزیدن
fans
وزیدن بر
fanning
وزیدن بر
fanned
وزیدن بر
to blow great gun
سخت وزیدن
to blow great guns
سخت وزیدن
puffs
وزش باد وزیدن
puffing
وزش باد وزیدن
puff
وزش باد وزیدن
moved
حرکت دادن
shifted
حرکت دادن
movement
حرکت دادن
shifts
حرکت دادن
stir up
<idiom>
حرکت دادن
move
حرکت دادن
moves
حرکت دادن
shift
حرکت دادن
whiffle
نا بهنگام وزیدن جنبیدن شعله
courses
بسرعت حرکت دادن
scurrying
بسرعت حرکت دادن
propel
بردن حرکت دادن
interrupt
حرکت دادن وقفه
scurries
بسرعت حرکت دادن
interrupting
حرکت دادن وقفه
moveable
قابل حرکت دادن
moom umjigigi
حرکت دادن بدن
routes
فرمان حرکت دادن
interrupts
حرکت دادن وقفه
scurried
بسرعت حرکت دادن
propelled
بردن حرکت دادن
course
بسرعت حرکت دادن
propels
بردن حرکت دادن
route
فرمان حرکت دادن
coursed
بسرعت حرکت دادن
scurry
بسرعت حرکت دادن
traversing
حرکت دادن لوله در سمت
traverses
حرکت دادن لوله در سمت
traversed
حرکت دادن لوله در سمت
traverse
حرکت دادن لوله در سمت
air movements
حرکت دادن ازراه هوا
stirs
حرکت دادن بهم زدن
stirrings
حرکت دادن بهم زدن
stirred
حرکت دادن بهم زدن
stir
حرکت دادن بهم زدن
commercial water movement
حرکت دادن با کشتی غیرنظامی
advance
حرکت دادن چیزی به جلو
maneuver
حرکت دادن یاحرکت کردن
advances
حرکت دادن چیزی به جلو
advancing
حرکت دادن چیزی به جلو
sculls
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
yaw
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
give free rein to
<idiom>
اجازه حرکت یا انجام کاری را دادن
yawed
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
rouse
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
roused
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
scull
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
papering
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
papered
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
paper
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
rouses
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
sculled
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
papers
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
slew
حرکت دادن کاغذ از میان یک چاپگر
man handle
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
DFD
نمودار نشان دادن حرکت داده در سیستم
carrying
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carry
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carried
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carries
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trap
سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
byte
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
cursor tracking
حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
windage
پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
bytes
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
joysticks
با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joystick
با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
friction feed
مکانیزم چاپگر که در آن کاغذ با قرار دادن آن بین دوچرخ حرکت میکند
mechanical mouse
وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
gluteus
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
roll on roll off
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
plunk
باصدای تلپ
aloud
باصدای بلند
swishing
باصدای فش فش زدن
swish
باصدای فش فش زدن
swished
باصدای فش فش زدن
swishes
باصدای فش فش زدن
audibly
باصدای رسا
boisterously
باصدای زیاد
plopping
باصدای تلپ
plop
باصدای تلپ
highs
باصدای بلند
high
باصدای بلند
loudest
باصدای بلند
highest
باصدای بلند
louder
باصدای بلند
plops
باصدای تلپ
loud
باصدای بلند
plopped
باصدای تلپ
flip flop
باصدای چلپ چلوپ
to laugh boisterously
باصدای بلند خندیدن
dirdum
توبیخ باصدای بلند
pass
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
passed
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
hangers
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
hanger
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
CD
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
indenting
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indents
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
CDs
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
indent
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
passes
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
gaff
باصدای بلندخندیدن قلابدار کردن
rasp
باصدای سوهان گوش راازردن
harangue
باصدای بلند نطق کردن
harangues
باصدای بلند نطق کردن
harangued
باصدای بلند نطق کردن
haranguing
باصدای بلند نطق کردن
highs
تند زیاد باصدای زیر
rasps
باصدای سوهان گوش راازردن
rasped
باصدای سوهان گوش راازردن
highest
تند زیاد باصدای زیر
high
تند زیاد باصدای زیر
rasping
باصدای سوهان گوش راازردن
sound off
باصدای بلند صحبت کردن
polar motion
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
flops
صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
ululate
باصدای بلند ناله وزاری کردن
flop
صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flopped
صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flopping
صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
to ring the curtain up or down
پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
declamatory
مربوط به قرائت مطلبی باصدای بلند وغرا
toll
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolls
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolling
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
pan-
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pans
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
gyro
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
stump
بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumping
بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumps
بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumped
بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
scull
قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
sculled
قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
sculls
قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
pushes
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
elvate
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
blitter
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
scrolls
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scroll
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
marker
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
parks
حرکت دادن نوک خواندن /نوشتن درایو دیسک سخت روی نقط های از دیسک که دادهای ذخیره نشده است
park
حرکت دادن نوک خواندن /نوشتن درایو دیسک سخت روی نقط های از دیسک که دادهای ذخیره نشده است
parked
حرکت دادن نوک خواندن /نوشتن درایو دیسک سخت روی نقط های از دیسک که دادهای ذخیره نشده است
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com