Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
English
Persian
pule
باصدا حرکت کردن
Other Matches
tramp
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramps
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
snicker
باصدا خندیدن
crushed
باصدا شکستن
crushes
باصدا شکستن
snickers
باصدا خندیدن
snickered
باصدا خندیدن
snickering
باصدا خندیدن
crush
باصدا شکستن
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
vocalical
مربوط به حرف باصدا
slurps
باصدا خوردن یا اشامیدن هش هش
slurping
باصدا خوردن یا اشامیدن هش هش
slurp
باصدا خوردن یا اشامیدن هش هش
slurped
باصدا خوردن یا اشامیدن هش هش
vocalic
مربوط به حرف باصدا
pops
باصدا ترکیدن برهن گذاردن
pop
باصدا ترکیدن برهن گذاردن
smacked
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
smacks
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
popped
باصدا ترکیدن برهن گذاردن
smack
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sailed
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumbering
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumber
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
loiter
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
waggled
حرکت کردن
to weigh anchor
حرکت کردن
sail
حرکت کردن
sailed
حرکت کردن
sailings
حرکت کردن
get under way
حرکت کردن
waggle
حرکت کردن
move
حرکت کردن
skew
کج حرکت کردن
moved
حرکت کردن
whir
حرکت کردن
departures
حرکت کردن
departure
حرکت کردن
skewing
کج حرکت کردن
waggles
حرکت کردن
to bear oneself
حرکت کردن
skews
کج حرکت کردن
moves
حرکت کردن
waggling
حرکت کردن
inch
حرکت کردن
have way on
حرکت کردن
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
dart
بسرعت حرکت کردن
streaked
بسرعت حرکت کردن
crawfish
به پشت حرکت کردن
spiralling
بطورمارپیچ حرکت کردن
sailings
با نازوعشوه حرکت کردن
spiralled
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraled
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiral
بطورمارپیچ حرکت کردن
sailed
با نازوعشوه حرکت کردن
streak
بسرعت حرکت کردن
streaking
بسرعت حرکت کردن
streaks
بسرعت حرکت کردن
darted
بسرعت حرکت کردن
spanks
با سرعت حرکت کردن
submarines
زیردریا حرکت کردن
laziest
باکندی حرکت کردن
spanked
با سرعت حرکت کردن
sneaked
دزدکی حرکت ه کردن
sneaks
دزدکی حرکت ه کردن
jink
بسرعت حرکت کردن
trail
بدنبال حرکت کردن
make leeway
حرکت پهلویی کردن
spank
با سرعت حرکت کردن
spirals
بطورمارپیچ حرکت کردن
trailed
بدنبال حرکت کردن
darting
بسرعت حرکت کردن
trailing
بدنبال حرکت کردن
larrup
سنگین حرکت کردن
infile
به ستون دو حرکت کردن
sneak
دزدکی حرکت ه کردن
to tail to the tide
باجزرومد حرکت کردن
underway
در حال حرکت کردن
lazy
باکندی حرکت کردن
lazier
باکندی حرکت کردن
trances
باچالاکی حرکت کردن
whirry
بعجله حرکت کردن
range
سیر و حرکت کردن
trance
باچالاکی حرکت کردن
zigzag
حرکت زیگزاگی کردن
zigzagged
حرکت زیگزاگی کردن
zigzagging
حرکت زیگزاگی کردن
zigzags
حرکت زیگزاگی کردن
ranges
سیر و حرکت کردن
ranged
سیر و حرکت کردن
to bolt
ناگهانی حرکت کردن
crabs
به پهلو حرکت کردن
crab
به پهلو حرکت کردن
lugging
سنگین حرکت کردن
submarine
زیردریا حرکت کردن
lugs
سنگین حرکت کردن
to make an early start
زود حرکت کردن
lug
سنگین حرکت کردن
lugged
سنگین حرکت کردن
to move on
واداربه حرکت کردن
sail
با نازوعشوه حرکت کردن
trails
بدنبال حرکت کردن
skeet
باسرعت حرکت کردن
jibes
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
belt
باشدت حرکت یا عمل کردن
belted
باشدت حرکت یا عمل کردن
to tailgate the motorist in front
سر به دم حرکت کردن
[اصطلاح روزمره]
jibed
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
shuffles
این سو وان سو حرکت کردن
shuffle
این سو وان سو حرکت کردن
change down
به دنده سنگین حرکت کردن
hulks
باسنگینی ورخوت حرکت کردن
shuffled
این سو وان سو حرکت کردن
to bolt
با سرعت زیاد حرکت کردن
slugs
مثل حلزون حرکت کردن
jibe
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
lobbed
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
ambulate
حرکت کردن درحرکت بودن
departing
روانه شدن حرکت کردن
departs
روانه شدن حرکت کردن
gibes
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
slug
مثل حلزون حرکت کردن
lobbing
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lobs
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
belts
باشدت حرکت یا عمل کردن
lomomote
از جایی بجایی حرکت کردن
lob
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
to outgo
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
jibing
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
depart
روانه شدن حرکت کردن
hulk
باسنگینی ورخوت حرکت کردن
slugged
مثل حلزون حرکت کردن
shuffling
این سو وان سو حرکت کردن
zoom
با صدای وزوز حرکت کردن
freewheeled
با ازادی حرکت وجنبش کردن
maneuver
حرکت جنگی مانور کردن
fudging
فریفتن اهسته حرکت کردن
freewheel
با ازادی حرکت وجنبش کردن
accosts
در امتداد چیزی حرکت کردن
accosting
در امتداد چیزی حرکت کردن
draw away
جلوتر از دیگران حرکت کردن
accost
در امتداد چیزی حرکت کردن
To move backwards and forwards.
عقب وجلو حرکت کردن
to flounce
حرکت تند و ناگهانی کردن
fudges
فریفتن اهسته حرکت کردن
whish
باصدای هیس حرکت کردن
freewheels
با ازادی حرکت وجنبش کردن
choking
مسدود کردن از حرکت بازداشتن
maneuver
حرکت دادن یاحرکت کردن
zoomed
با صدای وزوز حرکت کردن
zooms
با صدای وزوز حرکت کردن
fudge
فریفتن اهسته حرکت کردن
fudged
فریفتن اهسته حرکت کردن
starboard
بطرف راست حرکت کردن
skulks
گروه دزدکی حرکت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com