Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 219 (3 milliseconds)
English	Persian
rescind	باطل ساختن
rescinding	باطل ساختن
rescinds	باطل ساختن
cancel [booking, reservation]	باطل ساختن
countermand	باطل ساختن
Search result with all words
frank	باطل کردن مصون ساختن
franked	باطل کردن مصون ساختن
franker	باطل کردن مصون ساختن
frankest	باطل کردن مصون ساختن
franking	باطل کردن مصون ساختن
franks	باطل کردن مصون ساختن
overridden	باطل کردن باطل ساختن
override	باطل کردن باطل ساختن
overrides	باطل کردن باطل ساختن
overrode	باطل کردن باطل ساختن
falsified	دست بردن در باطل ساختن
falsifies	دست بردن در باطل ساختن
falsify	دست بردن در باطل ساختن
falsifying	دست بردن در باطل ساختن
Other Matches
an absurd notion	خیال باطل عقیده باطل
void	باطل شدن باطل کردن
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
null and void	باطل
nulity	باطل
void	باطل
invalids	باطل
invalid	باطل
null	باطل
wastery	باطل ضایع
wastry	باطل ضایع
nulify	باطل کردن
my cake is dough	نقشه ام باطل شد
lapsed ppa	باطل ملغی
lapsable	باطل شدنی
knock on the head	باطل کردن
invalidation	باطل سازی
nullified	باطل کردن
nullifies	باطل کردن
nullify	باطل کردن
nullifying	باطل کردن
void	باطل بی اثرکردن
to knock the bottom out of	باطل کردن
over rule	باطل کردن
to be defected	باطل شدن
quash	باطل کردن
void contract	عقد باطل
thwarter	باطل کننده
strike out	باطل کردن
void result	نتیجه باطل
quashed	باطل کردن
quashes	باطل کردن
revoker	باطل کننده
dispense	باطل کردن
abrogate	باطل کردن
null and void	باطل و بی اثر
dispensed	باطل کردن
dispenses	باطل کردن
extinctive	باطل کننده
invalidate	باطل کردن
invalidated	باطل کردن
undo	باطل کردن
frustrating	باطل کردن
frustrates	باطل کردن
frustrate	باطل کردن
invalidates	باطل کردن
invalid	باطل پوچ
invalids	باطل پوچ
annuls	باطل کردن
annulling	باطل کردن
annulled	باطل کردن
annul	باطل کردن
vain	باطل پوچ
overrode	باطل کردن
overrides	باطل کردن
dispensing	باطل کردن
daydream	خیال باطل
disnnul	باطل کردن
daydreamed	خیال باطل
disannul	باطل کردن
nullifier	باطل کننده
diriment	باطل کننده
derogate	باطل کردن
daydreaming	خیال باطل
inoperative	باطل نامعتبر
daydreams	خیال باطل
defeasance	باطل سازی
countercharm	باطل سحر
overridden	باطل کردن
override	باطل کردن
frustrated	باطل بیهوده
undoes	باطل کردن
revocation	باطل سازی
elide	باطل کردن
remit	باطل کردن
revoke	باطل کردن
to cease to be in force	باطل شدن
cancel	باطل کردن
to become inoperative	باطل شدن
withdraw	باطل کردن
cancelling	باطل کردن
dissolve	باطل کردن
recision	باطل سازی
abjure	باطل کردن
abolish	باطل کردن
nullification	باطل سازی
cancelation [American]	باطل سازی
anullment	باطل سازی
cancellation	باطل سازی
annulment	باطل سازی
annulation	باطل سازی
futile	باطل عبث
cancels	باطل کردن
forfeiting	مسابقه باطل شده
To annul [abrogate] a contract	قراردادی را باطل کردن
forfeits	مسابقه باطل شده
dispense with	رهاشدن از باطل شدن
daydream	خیال باطل کردن
daydreaming	خیال باطل کردن
daydreamed	خیال باطل کردن
illusions	خیال باطل وهم
illusion	خیال باطل وهم
forfeited	مسابقه باطل شده
unavailable energy	نیروی عاطل و باطل
void	بی ارزش باطل کردن
forfeit	مسابقه باطل شده
vicious circle of poverty	دور باطل فقر
daydreams	خیال باطل کردن
revocation	باطل سازی برگردانی
all is vanity	همه چیز باطل است
set aside	باطل کردن تخصیص دادن
to set a	اندازه گرفتن باطل کردن
editis vanity	همه چیز باطل است
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque).	باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
postmarks	تمبر رابوسیله مهر باطل کردن
irrepealable	غیر قابل الغاء باطل نشدنی
postmark	تمبر رابوسیله مهر باطل کردن
indefeasibly	بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
duress	در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
dispels	دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispelled	دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispelling	دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispel	دفع کردن طلسم را باطل کردن
cancelling	باطل کردن اقاله کردن
lapsible a	ساقط شدنی باطل شدنی
aside	الغا کردن باطل کردن
cancels	باطل کردن اقاله کردن
asides	الغا کردن باطل کردن
invalids	علیل کردن باطل کردن
abrogates	باطل کردن منسوخ کردن
cancel	باطل کردن اقاله کردن
invalid	علیل کردن باطل کردن
irritancy	پوچ سازی باطل سازی
bridge	پل ساختن
carbonize	کک ساختن
bulid	ساختن
bridges	پل ساختن
fabricated	ساختن
creates	ساختن
fabricate	ساختن
creating	ساختن
dree	ساختن با
confect	ساختن
create	ساختن
mint	ساختن
pills	حب ساختن
upgrading	ساختن
upgrades	ساختن
upgraded	ساختن
upgrade	ساختن
makes	ساختن
unifying	تک ساختن
composes	ساختن
compose	ساختن
make	ساختن
unifies	تک ساختن
unify	تک ساختن
put up	ساختن
build	ساختن
buildings	ساختن
builds	ساختن
pill	حب ساختن
forborne	ساختن با
minted	ساختن
minting	ساختن
bridged	پل ساختن
mints	ساختن
fashions	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
fashion	مد ساختن
put-up	ساختن
fabrication	ساختن
to go in with	ساختن با
manufactured	ساختن
manufactures	ساختن
produce	ساختن
constructing	ساختن
idolizing	بت ساختن
manufacture	ساختن
to get along	ساختن
to make a shift	ساختن
constructs	ساختن
to make away	ساختن
construct	ساختن
fabricating	ساختن
produces	ساختن
set up	ساختن
produced	ساختن
constructed	ساختن
idolizes	بت ساختن
indite	ساختن
invent	ساختن
idolising	بت ساختن
remakes	از نو ساختن
idolize	بت ساختن
idolized	بت ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com