Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
Soumak |
بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.] |
|
|
Other Matches |
|
mixd weave |
بافت ترکیبی [هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.] |
plain weave |
بافت ساده زیر و رو [معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.] |
board weave |
تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند] |
compound weave |
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود |
motif |
گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.] |
greige carpet |
فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.] |
Sarouk |
ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.] |
Sarab |
سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.] |
production cycle |
زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.] |
textures |
بافت |
fiber |
بافت |
knitted |
بافت |
texture |
بافت |
gold tisane |
زر بافت |
context |
بافت |
contexts |
بافت |
contexture |
بافت |
neurine |
بافت پی |
tissues |
بافت |
tissue |
بافت |
of a loose textture |
شل بافت |
of a loose texture |
شل بافت |
loose texture |
بافت شل |
knit goods |
کش بافت |
grain |
بافت |
phloem |
بافت لیفی |
direction |
سمت بافت |
histology |
بافت شناسی |
finespun |
ریز بافت |
chain stitch |
بافت زنجیری |
xylem |
بافت چوبی |
plain weave |
بافت ساده |
fibrosis |
تصلب بافت ها |
basket weave |
بافت حصیری |
close-knit |
ریز بافت |
stroma |
بافت بنیادی |
fiber |
بافت لیف |
flat weave |
تخت بافت |
hand knife |
خوش بافت |
selvedge |
گرد بافت |
vascular tissue |
بافت اوندی |
sennet |
بافت حصیری |
histoloysis |
بافت خواری |
knit goods |
کالای کش بافت |
texture of soil |
بافت خاک |
soil texture |
بافت خاک |
stroma |
بافت نمدی |
selvage |
گرد بافت |
sclerenchyma |
بافت زنبوری |
nerve tissue |
بافت عصبی |
hand knitted |
دست بافت |
histogen |
بافت ساز |
histogenesis |
بافت سازی |
welknit |
خوش بافت |
vascular tissue |
بافت هادی |
necrosis |
بافت مردگی |
in vivo |
بافت زنده |
weaves |
ساختن بافت |
typical <adj.> |
بافت عادی |
typical <adj.> |
بافت معمولی |
texture |
ترکیب بافت |
texture |
بافت تاروپود |
fibre |
بافت لیف |
style |
سبک بافت |
grosser |
درشت بافت |
weave |
ساختن بافت |
textures |
بافت تاروپود |
weaving draft |
نقشه بافت |
basket-weave |
بافت حصیری |
sclerosis |
تصلب بافت |
fibres |
بافت لیف |
gross |
درشت بافت |
grossed |
درشت بافت |
grosses |
درشت بافت |
grossest |
درشت بافت |
grossing |
درشت بافت |
web |
بافت یا نسج |
webs |
بافت یا نسج |
woof |
دست بافت |
cellular tissue |
بافت زنبوری |
biopsy |
بافت برداری |
knotless |
بافت شل و آزاد |
adipose tissue |
بافت چربی |
plain weave |
بافت حصیری |
homespun |
بافت خانگی |
knotless |
بافت تقلبی |
cellular |
بافت سلولی |
collenchyma |
بافت کلانشیم |
woofs |
دست بافت |
interlocking |
بافت با قلاب |
slit weave |
بافت چاکدار |
slip |
خطا در بافت |
reticulum |
بافت همبند و مشبک |
blemish [mistake] |
عدم تقارن در بافت |
taffetized |
دارای بافت تافته |
reticulum |
بافت نگاهدارنده اعصاب |
plain weave |
پارچه ساده بافت |
knotless |
بافت بدون گره |
balanced plain weave |
بافت ساده یک رو یک زیر |
sclerenchyma |
بافت سخت سلولی |
wire netting |
بافت توری سیمی |
regular weave [plain] |
بافت معمولی و ساده |
woodiness |
بافت چوبی وفوردرخت |
steel fabric |
بافت فولاد ساختمانی |
tightly weave |
بافت پرتراکم و سفت |
warp |
نخ تار [در طول بافت] |
soil separates |
اجزاء بافت خاک |
sequestrum |
قسمت بافت مرده |
contextual architecture |
معماری بافت گرایی |
suber |
بافت چوب پنبهای |
phelloderm |
بافت چوب پنبهای |
hypoxia |
کاهش اکسیژن بافت |
hypoxemia |
کاهش اکسیژن بافت |
fabrics |
سبک بافت اساس |
commissure |
بافت عصبی رابط |
fabric |
سبک بافت اساس |
anterior commissure |
بافت رابط قدامی |
epithelialize |
بافت پوششی شدن |
collenchyma |
بافت لانه زنبوری |
homemade |
خانگی خانه بافت |
building steel lathing |
بافت ساختمان فولادی |
histology |
علم بافت شناسی |
histologist |
متخصص بافت شناسی |
histological |
وابسته به بافت شناسی |
histologic |
وابسته به بافت شناسی |
epithelize |
بافت پوششی شدن |
fibrosis |
افزایش بافت لیفی |
of a coarse fibre |
درشت بافت زمخت |
homespun |
بافت میهنی وطنی |
gauze |
نوعی بافت توری |
myoma |
غده بافت ماهیچه |
metal gauze |
بافت توری فلزی |
mesophyll |
بافت درونی برگ |
lymphopoiesis |
تشکیل بافت لنفی |
lymphomatous |
دارای بافت لنفی |
lymphomatoid |
دارای بافت لنفی |
neuroglia |
بافت حافظ عصب |
faille |
نوعی پارچه ساده بافت |
textures |
دارای بافت ویژهای نمودن |
match |
قرینه سازی در طرح یا بافت |
dyed-in-the-wool |
پیش از بافت رنگرزی شده |
flat weave |
بافت ساده و بدون پرز |
cotton duke |
بافت ساده پنبهای یا کتانی |
texture |
دارای بافت ویژهای نمودن |
regattas |
پارچه نخی سفت بافت |
anomalous weave |
بی نظمی و عدم تقارن در بافت |
adenoidal |
منسوب به بافت غدهای و لنفاوی |
biopsy |
ازمایش میکروسکپی بافت زنده |
aceratosis |
نارسی و نابالغی بافت شاخی |
parenchyma |
مغز غده بافت اصلی |
neurogenic |
ایجاد کننده بافت عصبی |
scar tissue |
بافت همبند جای زخم |
lymphoma |
غده مرکب از بافت لنفاوی |
intervenium |
بافت میان رگهای برگ |
regatta |
پارچه نخی سفت بافت |
suberic |
دارای بافت چوب پنبهای |
suberose |
دارای بافت چوب پنبهای |
suberous |
دارای بافت چوب پنبهای |
tarlatan |
پارچه نخی ساده بافت |
commissurotomy |
برداشتن بافت عصبی رابط |
adenoma |
ورم خوش خیم بافت غدهای |
corks |
بافت چوب پنبه درخت بلوط |
cork |
بافت چوب پنبه درخت بلوط |
albumens |
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی |
albumen |
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی |
conceit |
[بافت عجیب و مطبوع گلکاری باغچه] |
frostbite |
یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما |
gray matter |
ماده خاکستری بافت عصبی مغز |
suberization |
ایجاد بافت چوب پنبهای درچوب |
fibrocyte |
سلول دوکی شکل بافت همبندی |
suberize |
تبدیل به بافت چوب پنبهای شدن |
Urban tissue sites |
سایت های بافت فرسوده شهری |
necrotic |
دارای بافت مرده یااستخوان فاسد |
to pace the web |
پارچه بافته را به نسبت تندی بافت به نوردپیچیدن |
welknit |
سخت بافت دارای بنیه محکم و قوی |
homograft |
پیوند زنی از بافت وجودی مشابه باخود |
adenoid |
شبیه غده منسوب به بافت غدهای ولنفاوی |
phlegmon |
اماس بافت اگینی که یکجوران دنبل است |
Cicim |
جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش |
endodermis |
داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه |
bunting |
پارچه سست بافت پرچمی خطابی دوستانه |
essential elements |
[پارامترهای اصلی جهت بافت و یا مقدمات بافندگی و رنگرزی] |
epithelioma |
غده خوش خیم و یا بدخیم مشتق از بافت مخاطی |
texture mapping |
2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی |
grafted |
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست |
weft-face pattern |
[بافت پود نما که بیشتر در پارچه و گلیم بکار می رود.] |
row |
[ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.] |
move of pattern |
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه] |
graft |
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست |
power loom |
ماشین بافندگی [در بافت فرش های ماشینی از آن استفاده می شود.] |
grafts |
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست |
accessory objects |
لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره |
twill weave |
بافت ساده حصیری [که گاه در جاجیم و و گلیم و پتو بافی استفاده می شود.] |
hook knife |
چاقوی قلاب شکل [جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت] |
Alcaraz |
یکی از مراکز بافت فرش در اسپانیا مربوط به قرن ۱۵ تا ۱۷ میلادی با طرح های شبکه ای و بندی |
silver thread |
نخ های زربفت یا نقره ای [این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.] |
Family prayer rug |
فرش محرابی صف گونه [اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.] |
webbing end |
[قسمت گلیم بافی فرش قبل از شروع به بافت اصلی متن فرش] |
epithelialize |
پوشیده شدن باو یا تبدیل شدن به بافت مخاطی |
mohair |
کرک [نوعی الیاف پروتئینی نازک شبیه پشم که بیشتر از بز و شتر تهیه شده و در بافت قسمت های ظریف بکار می رود.] |