English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
black will take no other hue بالای سیاهی رنگی نیست
Other Matches
colour چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colours چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
aniline رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
dye sublimation printer چاپگر رنگی باکیفیت بالا که تصاویری با پاشیدن قط عات رنگی روی کاغذ ایحاد میکند
overhead clearance حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
triads 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
triad 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
overhead cover پوشش بالای سر روپوش بالای سر
popped برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pops برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pop برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
nigrescence سیاهی
blackness سیاهی
griminess سیاهی
blackout سیاهی
blackouts سیاهی
sootiness سیاهی
blacks سیاهی
blackest سیاهی
iron mould سیاهی
black سیاهی
macule or mackle سیاهی
blacked سیاهی
blacker سیاهی
nigritude سیاهی
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
macule لکه سیاهی
inkiness سیاهی مرکب
furnace black سیاهی کوره
iron mold سیاهی اهن
eye ball سیاهی چشم
black eyes سیاهی اطراف چشم
melanize با سیاهی علامت گذاشتن
black eye سیاهی اطراف چشم
Every thing swims before my eyes . چشمم سیاهی می رود
He vanished into the night. در سیاهی شب نا پدید گشت
winchester disk دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
ani پرندگان سیاهی ازخانوادهء فاخته
goal predicates blackness زغال از سیاهی خبر میدهد
melanosis سیاهی غیر طبیعی پوست
We were there just to make up numbers. ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
melanotic دچار سیاهی غیر طبیعی درپوست
solids رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
solid رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
step frame استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
melanism سیاهی غیر طبیعی بشره سیاه چردگی
You name it , weve got it. از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
transparent برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
You name it . Everything under the sun . از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال ( از شیر مرغ تا جان آدمیزاد )
leaving files open به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
damask سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
his parentage isunknown اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
transom پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگری
it is past all hope جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is inexpedient to reply پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
dichromatism دو رنگی
coloured رنگی
ingrain نخ رنگی
discoloration بی رنگی
trichroism سه رنگی
dichroism دو رنگی
achromatisation بی رنگی
colored رنگی
achromatism بی رنگی
achromatization بی رنگی
chromatic رنگی
hued رنگی
chromaticity رنگی
achromia بی رنگی مو
trichromatism سه رنگی
trichromat سه رنگی
pigmental رنگی
achroma بی رنگی مو
tinct رنگی
coloration رنگی
achroma بی رنگی
above بالای
at the top of در بالای
over- بالای سر
over- بالای
over بالای سر
up بالای
over بالای
upped بالای
atop of بالای
atop of در بالای
upping بالای
into the bargain بالای ان
outreach بالای سر
oer بالای
above بالای سر
overhead بالای سر
overhead در بالای سر
color camera دوربین رنگی
oleograph عکس رنگی
pallor زرد رنگی
trichromatic theory نظریه سه رنگی
vitta نوار رنگی
photochrome عکس رنگی
coloured cement سیمان رنگی
pastel خمیرمواد رنگی
monotint عکس یک رنگی
lakes لاک رنگی
lake لاک رنگی
dye stuff ماده رنگی
kinemacolour سینمای رنگی
dyestuff ماده رنگی
color code رمز رنگی
pastel مداد رنگی
chroma مشخصههای رنگی
chromophotograph عکس رنگی
chromatic aberration خطای رنگی
monotint نگار یک رنگی
blacks سیاه رنگی
polychroism چند رنگی
ocellus حلقه رنگی
color graphics گرافیک رنگی
colorant مواد رنگی
heliochrome عکاسی رنگی
paraffin wax موم رنگی
colored pencil مداد رنگی
colored glass شیشه رنگی
color trace recorder رسام رنگی
color television تلویزیون رنگی
color printer چاپگر رنگی
blacker سیاه رنگی
pencil مداد رنگی
blacked سیاه رنگی
pencilling مداد رنگی
pencils مداد رنگی
pigment ماده رنگی
heliochrome عکس رنگی
pigment dye ماده رنگی
black سیاه رنگی
stined glass شیشه رنگی
blackest سیاه رنگی
unifiable قابل هم رنگی
pigments ماده رنگی
aquarelle نقاشی اب و رنگی
pigment cell یاخته رنگی
photochromy عکاسی رنگی
pigmentation رنگی شدن
pentachromic پنج رنگی
opalescence شیری رنگی
aqua relle نقاشی اب و رنگی
cingulum خط رنگی ومارپیچ
pleochroism چند رنگی
crow's nest بالای بلندی
uptown بالای شهر
fanlight پنجره بالای در
ridge pole کش بالای شیروانی
roof tree کش بالای شیروانی
fanlights پنجره بالای در
ridge piece کش بالای شیروانی
ridge tree کش بالای شیروانی
knap بالای تپه
rooftop بالای بام
fan light پنجره بالای در
up the street بالای خیابان
overhead stroke ضربه از بالای سر
overhead forehand فورهند از بالای سر
overhead cover حفاظ بالای سر
over the horizon بالای افق
over the horizon از بالای افق
above the earth بالای زمین
oer بالای سر روی سر
on بالای در باره
crowns بالای هرچیزی
mean high water اب بالای میانگین
mantel board در بالای بخاری
in بالای روی
in- بالای روی
plunging fire اتش بالای سر
aloft در بالای زمین
crown بالای هرچیزی
run over <idiom> حرکت از بالای
upstream بالای رودخانه
It passed over my head. از بالای سرم رد شد
pressure above the atmosphere فشار بالای جو
overhead backhand بک هند از بالای سر
rooftops بالای بام
figurines مجسمه سفالین رنگی
figurine مجسمه سفالین رنگی
chromophore گروه رنگی ملکول
safranin ماده رنگی زعفران
chromogen دانههای رنگی گیاهان
chromophore عامل رنگی ملکول
candy-striped دارای نوارههای رنگی
technicolour روش فیلم رنگی
crayon مداد رنگی مومی
crayons مداد رنگی مومی
simultaneous color television تلویزیون رنگی همزمان
tetrachromatism دید چهار رنگی
carrier color signal پیام رنگی حامل
sequential color television تلویزیون رنگی مرحلهای
Color films(T. V). فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
pool ball هر یک از گویهای رنگی اسنوکر
red, green, blue سه اشعه تصویردرتلویزیون رنگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com