Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
pushup
بالا فشردنی
Search result with all words
pushup list
لیست بالا فشردنی
pushup storage
انباره بالا فشردنی
Other Matches
push down stack
پایین فشردنی
pushdown
پایین فشردنی
compressible
بهم فشردنی
pushdown store
انباره پایین فشردنی
pushdown list
لیست پایین فشردنی
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
highs
بالا
aloft
بالا
gallery
لژ بالا
highest
بالا
superincumbent
از بالا
overtones
بالا تن
high
بالا
overtone
بالا تن
up stairs
بالا
up there
ان بالا
balconies
لژ بالا
balcony
لژ بالا
upside
بالا
lever bridge
پل بالا رو
uppermost
از بالا
overhead
بالا
overhead
سر بالا
top
بالا
atop
بالا
above
در بالا
upper limit
حد بالا
upping
رو به بالا
up
بالا
up
رو به بالا
upped
بالا
upped
رو به بالا
upping
بالا
galleries
لژ بالا
aweigh
بالا
ascendency
بالا
on high
در بالا
ascendancy
بالا
over
بالا
headwater
بالا اب
over-
بالا
outreach
بالا
upper
بالا
at a great age
در سن بالا یی
in old age
[in great age]
در سن بالا
upgraded
بطرف بالا
upgraded
بالا بردن
chock-a-block
بالا کشیده
upgraded
از درجه بالا
upgrades
بالا بردن
upgrades
از درجه بالا
upward compatible
همساز رو به بالا
upheaval
بالا امدن
upgrades
بطرف بالا
upheavals
بالا امدن
all-time
بالا یا پایینترین حد
upward motion
حرکت رو به بالا
topsides
قسمت بالا
upward rotation
چرخش رو به بالا
upwards
بطرف بالا
elevate
بالا بردن
raises
بالا کشیدن
raises
بالا بردن
raise
بالا کشیدن
raise
بالا بردن
aspiring
بالا رفتن
jacks
بالا بردن
jack
بالا بردن
upgrade
بالا بردن
upgrade
از درجه بالا
upgrade
بطرف بالا
upward flow
جریان رو به بالا
aspire
بالا رفتن
high-class
از طبقات بالا
embezzling
بالا کشیدن
embezzles
بالا کشیدن
rallied
بالا بردن قی مت
embezzle
بالا کشیدن
raising
بالا اوردن
rallies
بالا بردن قی مت
rally
بالا بردن قی مت
Please come up .
بفرمائید بالا
soars
بالا رفتن
soared
بالا رفتن
shoot-outs
بالا جستن
shoot-out
بالا جستن
shoot out
بالا جستن
aspired
بالا رفتن
aspires
بالا رفتن
escalate
بالا گرفتن
escalated
بالا گرفتن
escalates
بالا گرفتن
upgrading
بالا بردن
upgrading
از درجه بالا
promoting
بالا بردن
promotes
بالا بردن
promoted
بالا بردن
upgrading
بطرف بالا
embezzled
بالا کشیدن
promote
بالا بردن
elevating
بالا بردن
elevates
بالا بردن
Mts
بالا رفتن
Mt
بالا رفتن
escalating
بالا گرفتن
intumesce
بالا امدن
shoot forth
بالا جستن
they were filfty at the outsid
دست بالا
scandent
بالا رونده
res
noitaloseR بالا
regorge
بالا اوردن
radio frequency
فرکانس بالا
plan view
نمای بالا
plan view
دید از بالا
on stilts
بالا ایستاده بل
mountant
بالا رونده
bottom up
از پایین به بالا
spoke bone
زند بالا
surmountable
بالا قرارگرفتنی
the upper storey
اشکوب بالا
the above figures
ارقام بالا
talll
بلند بالا
ascendance
بالا رفتن
ascendent
بالا رونده
ascensive
بالا رونده
at the utmost
دست بالا
high grown
بلند بالا
long precision
با دقت بالا
joo chin pyon soon koot
کف دست بالا
jack up
بالا بردن
high contrast
تغایر بالا
high resolution
وضوح بالا
high efficiency
راندمان بالا
high frequency
بسامد بالا
high frequency
فرکانس بالا
high precison
دقت بالا
high frequency alternator
ژنراتورفرکانس بالا
high order
رتبه بالا
high burst
ترکش بالا
high storage
انباره بالا
heave in
بالا کشیدن
it comes from above
از بالا می آید
face up feed
خورد رو به بالا
high wing
بال بالا
high voltage
ولتاژ بالا
h.f.
فرکانس بالا
high temperature
دمای بالا
head piece
قسمت بالا
heave away
بالا بکشید
high impedance
امپدانس بالا
top down
از بالا به پایین
hoists
بالا بردن
hoists
بالا کشیدن
uplift
بالا بردن
uplifts
بالا بردن
upriser
بالا رونده
uprear
بالا بردن
upraise
بالا بردن
heave
بالا کشیدن
hoisted
بالا کشیدن
hoisted
بالا بردن
hoist
بالا کشیدن
top-down
از بالا به پایین
spec
مشخصات بالا
toss
بالا انداختن
tossed
بالا انداختن
tosses
بالا انداختن
tossing
بالا انداختن
atop
بطرف بالا
hoist
بالا بردن
heaved
بالا کشیدن
upper bound
کران بالا
upper beam
تیر بالا
to puff up
بالا امدن
to puff out
بالا امدن
ascending
بالا رونده
booster
بالا برنده
boosters
بالا برنده
abovestairs
طبقه بالا
to fetch up
بالا اوردن
to cast the g.
بالا اوردن
to set in
بالا امدن
top carriage
قنداق بالا
top cast
ریختن از بالا
radius
زند بالا
uplifter
بالا برنده
up and down
بالا و پایین
unfield
میدان بالا
toss your oars
پارو بالا
topside
قسمت بالا
topmast
دکل بالا
top pour
ریختن از بالا
to bring up
بالا اوردن
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...