Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
seesaw
بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
Other Matches
fluctuate
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
skipped
بالا وپایین رفتن
teeter
بالا وپایین رفتن
teetering
بالا وپایین رفتن
teeters
بالا وپایین رفتن
skip
بالا وپایین رفتن
skips
بالا وپایین رفتن
teetered
بالا وپایین رفتن
scend
در اثر حرکت امواج بالا وپایین رفتن
sewsaw
الله کلنگ بازی کردن
teeters
الله کلنگ بازی کردن
teetered
الله کلنگ بازی کردن
teeter
الله کلنگ بازی کردن
teetering
الله کلنگ بازی کردن
sewsaw
الله کلنگ
seesaw
الله کلنگ
teeterboard
الله کلنگ
hod
بالا وپایین پریدن
hods
بالا وپایین پریدن
dapping
نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
vertical
متن نمایش داده شده که بالا وپایین صفحه کامپیوتر حرکت میکند در هر لحظه یک خط
dropping
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropped
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
lubber's hole
سوراخی در نوک کشتی نزدیک دگل که طناب دگل بوسیله ان بالا وپایین میرود
increased
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
aspired
بالا رفتن
aspiring
بالا رفتن
Mts
بالا رفتن
soar
بالا رفتن
Mt
بالا رفتن
upwards
<adv.>
به بالا
[رفتن]
soars
بالا رفتن
soared
بالا رفتن
aspires
بالا رفتن
ascendance
بالا رفتن
aspire
بالا رفتن
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
casual uplift
بالا رفتن موقتی
remounting
دوباره بالا رفتن
remounted
دوباره بالا رفتن
remount
دوباره بالا رفتن
climable
قابل بالا رفتن
ascendible
قابل بالا رفتن از
pole climbing
از تیر بالا رفتن
sewsaw
بالا و پائین رفتن
fire-raising
بالا رفتن اتش
fire raising
بالا رفتن اتش
upwell
بطرف بالا رفتن
ascendable
قابل بالا رفتن از
remounts
دوباره بالا رفتن
bump
بالا و پایین رفتن
to increase
[to, by]
بالا رفتن
[به مقدار]
climb
بالا رفتن از کوه یادرخت
swaying
بالا و پایین رفتن ناو
to swirl up
بطور چرخش بالا رفتن
climbing
بالا رفتن از کوه یادرخت
to whirl up
بطور چرخش بالا رفتن
have money to burn
<idiom>
پول از پارو بالا رفتن
climbed
بالا رفتن از کوه یادرخت
climbs
بالا رفتن از کوه یادرخت
heaving
بالا و پایین رفتن ناو
capillarity
خاصیت بالا رفتن اب درسوراخهای موئی
fluctuable
مستعد بالا و پائین رفتن مواج
deal lift
بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
progressive rebate
تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
holloo
بارک الله بافریاد تشریق کردن
hollo
بارک الله بافریاد تشریق کردن
holla
بارک الله بافریاد تشریق کردن
see-saw
الا کلنگ بازی کردن
see-saws
الا کلنگ بازی کردن
see-sawed
الا کلنگ بازی کردن
see-sawing
الا کلنگ بازی کردن
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
pillaring
بالا رفتن ستون دود به طورسریع تنوره کشیدن دود
To start from scratch.
از اول شروع کردن ( از اول بسم الله )
multiplier principle
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
underclass
طبقه پست وپایین اجتماع
subclass
طبقه پست وپایین اجتماع
lower class
طبقه پست وپایین اجتماع
forepeak
مخزن جلو وپایین کشتی
foremast
دگل جلو وپایین کشتی
Allah
الله
halloa
یا الله
here goes
یا الله
right of god
حق الله
allhail
یا الله
gods
الله
god
الله
elevation tracking
دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
stochastic
الله بختی
god willing
انشا الله
house of God
بیت الله
aleatory
الله بختی
flukey
الله بختکی
alleluia
سبحان الله
passing away of oneself in god
فناء فی الله
happy go lucky
الله بختی
houses of God
بیت الله
may it please god
انشا الله
of haphazard
الله بختی
sign of god
ایت الله
please god
انشا الله
beit so
انشا الله
swoopstake
الله بختی
messenger of god
رسول الله
from A to Z
<idiom>
از ب بسم الله تا م والسلام
flukily
بطوراتفاقی یا الله بختکی
may
انشاء الله ایکاش
amen
خداکند انشاء الله
Hurry up !Step on it ! Come on!
یا الله عجله نکن !
hazardously
تصادفا" الله بختی
centaurs
حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaur
حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
picks
کلنگ دو سر
pick
کلنگ
picks
کلنگ
pick
کلنگ دو سر
mattock
کلنگ دو سر
hacked
کلنگ
hack
کلنگ دو سر
hack
کلنگ
hacks
کلنگ
hacks
کلنگ دو سر
pick
کلنگ
pickax
کلنگ
hacked
کلنگ دو سر
in the name of god
بسم الله الرحمن الرحیم
providentially
از مشیت الهی من جانب الله
Congratulations ( to you ) .
انشاء الله مبارک است
potshot
تیر الله بختی انداختن
Nothing ungoward ( unfortunate)I hope .
انشاء الله خیر است
picked
کلنگ خورده
piolet
کلنگ یخ شکن
see-saw
الا کلنگ
see-sawed
الا کلنگ
see-sawing
الا کلنگ
pickaxes
کلنگ روسی
pickaxes
کلنگ دوسر
pickaxe
با کلنگ زدن
mandrel or dril
مرغک کلنگ
pickaxe
کلنگ روسی
pickaxe
کلنگ دوسر
scarifying
کلنگ زنی
see-saws
الا کلنگ
pickaxes
با کلنگ زدن
pickax
کلنگ دوسر
pick
کلنگ زدن و
mattock
کلنگ دو سر بکاربردن
picks
کلنگ زدن و
mattock
کلنگ دوسر
pecker
نوعی کلنگ
picks
کلنگ زدن
ice axe
کلنگ کوهنوردی
pick
کلنگ زدن
pickman
کلنگ دار
pike
کلنگ دوسر
pickax
کلنگ روسی
ice dagger
کلنگ یخ شکن
pickax
با کلنگ زدن
lottery
امر شانسی کار الله بختی
lotteries
امر شانسی کار الله بختی
randomly
بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
random
بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
toggle flip flop
الا کلنگ ضامنی
pkeman
کارگر کلنگ دار
One of these fin days .
انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
piolet
کلنگ دوسر ویژه کوهنوردی
picketed
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
pickets
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
sapper
نقب زن سرباز کلنگ دار ونقب زن
picket
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
sappers
نقب زن سرباز کلنگ دار ونقب زن
uptilt
بطرف بالا کج کردن
to tilt up
به بالا کج کردن
[مهندسی]
to turn up
[collar]
به بالا کج کردن
[مهندسی]
to hinge up
به بالا کج کردن
[مهندسی]
to fold up
به بالا کج کردن
[مهندسی]
To quibble and equivocate.
پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
buck
بالا پریدن وقوز کردن
souffle
پف کردن یا بالا امدن غذا
souffles
پف کردن یا بالا امدن غذا
soufflTs
پف کردن یا بالا امدن غذا
elate
بالا بردن محفوظ کردن
bucks
بالا پریدن وقوز کردن
upthrust
بطرف بالا پرتاب کردن
boot out
<idiom>
اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
high ball
شوت کردن بالا توپ
[فوتبال]
overestimate
غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimates
غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimating
غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimated
غلو کردن دست بالا گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com